«یک روز پس از تولد عیسی مسیح است که خبر زلزلهی بم را میشنوم. تلویزیون را روشن میکنم و تصویرها گویاتر از هر چیز خانه را پر میکند.»
پریسا دمندان، عکاس و پژوهشگر صبح با علامت سؤال بزرگی از خواب بیدار میشود «چه بر سر عکاسخانهها و عکسهای آنها آمده است؟» و ساک سفر را که آماده است برمیدارد. او با خود فکر میکند اگر هفتاد درصد مردم شهر دیگر وجود ندارند، عکسها هنوز وجود دارند. دو روز در فرودگاه انتظار میکشد و سرانجام به بم میرسد؛ به شهر ویران شده.
قابهای خالی شکسته، عکسهای لهشده زیر خروارها خاک و هزاران انسان که مردند و انسانهایی که زندهاند و در بهت و حیرت به قابهای خالی زل زدهاند.
مردم بم بعد از زلزله چه میکردند؟ بعد از اینکه اجساد خانواده و دوستانشان را از زیر خاک بیرون کشیدند؛ در شبهای سرد دی ۸۲. خیلی از کسانی که آنجا و از نزدیک شاهد حوادث بودند میگفتند، خیلی از آدمها در جستوجوی عکسهای خانوادگی خود بودند؛ عکسهایی که آنها را به عزیزانشان وصل میکرد.
دمندان که تجربهی جمعآوری عکس جنگزدههای آوارهی لهستان در ایران را داشت حالا میخواست که گذشته را به آیندهی نجاتیافتگان بم پیوند بزنند. او و دوستانی که بعد به او پیوستند روزها در میان خرابههای عکاسخانههای شهر به دنبال اجساد نگاتیوها و عکسها بودند.
حالا سیزده سال از آن روزها گذشته و «پروژهی نجات عکسهای بم» به ثمر رسیده، کتاب «از میان ویرانهها». حالا که به آن روزها نقب میزند، میگوید: «شنیدن خبر زلزلهی بم برای تمام ایرانیان و مردم جهان دردناک و تأثیرگذار بود. عمق فاجعه زیاد بود و احساس میکردی نمیتوانی سر جای خودت بند شوی و باید کاری میکردی، معنای حقیقی شعر چو عضوی به درد آورد روزگار. از همهی شهرها و کشورها کمک در راه بود، عکسالعمل مردم در روزهای پس از زلزله تجربهی تازهای بود که بفهمی ظرفیت عشقورزی به همنوع میتواند چه ابعاد متفاوتی پیدا کند.» این ظرفیت عشقورزی به همنوع در کالبد زمان منجر به جریان تازهای شد، جریانی که میتواند عکسهای عروسی فرزند مادری داغدار را برای همیشه در قابها ماندگار کند تا آن لحظه هیچگاه در خاطرها نمیرد.
زلزلهی بم هزاران کشته و بیخانمان داشت، در شرایطی که زلزلهزدگان نیاز به کمک داشتند. شما چگونه تصمیم به جمعآوری نگاتیوها و عکسها گرفتید؟
راستش را بخواهید من هم فقط میخواستم کمکی کنم. کمکهای اولیه را بلد بودم و این میتوانست مفید باشد، اما تنها صبح روزی که عازم بم بودم، بدون کوچکترین استدلالی به دلم افتاد که عکاسان بمی در چه وضعیتی هستند و همچنین ارزش باورنکردنی عکسها در یادآوری خاطرات برای مردمی که عزیزانشان را از دست داده بودند و این شد که فکر کردم شاید بتوانم طور دیگری مفید باشم. البته مسلم است که اینطور فعالیتهای فرهنگی درعینحال که باید همسو و همزمان در شرایط بحرانی عکسالعمل نشان دهد، نباید مانعی سر راه آنهایی باشد که مشغول نجات جان دیگران و امدادرسانی هستند. ازآنجاکه تا سه روز هنوز امکان نجات افراد از زیر آوار وجود دارد، من هم بعد از چند روز انتظار، به بم سفر رفتم و کار را شروع کردم.
این پروژه را چگونه و با چه امکانات و شرایطی و در چه مدتی در بم اجرا میکردید؟
این پروژه طی چند سفر پراکنده، از زمستان ۱۳۸۲ آغاز و بهتدریج کامل شد. در ابتدا، از مراکز رسمی فعال در بم و کرمان چون ارشاد اسلامی، دادگستری، شهربانی و کلانتریهای مناطق مجوزهای قانونی این کار گرفته شد و با جستوجوهای محلی، مکان استودیوهای ویرانشده، که اکثراً در ناحیهی قدیمی شهر واقع بودند، مشخص شد و در ادامه یافتن عکاسانی که استودیوشان ویران شده بود و کسب اجازه برای خاکبرداری از عکاسانی که خوشبختانه هنوز در قید حیات بودند. طی چند سفر، آرشیو عکس چهار استودیو از زیر خاک بیرون آورده و جمعآوری شدند. در آن شرایط بحرانی که زلزلهزدگان نیاز فوری به امدادرسانی داشتند، بجز کسب مجوزهای قانونی، نمیشد انتظار کمک و پشتیبانی خاصی از مراجع رسمی داشت، بنابراین کار خاکبرداری با دست و تدریجی و بدون امکانات خاص انجام شد. البته بارها افراد و ارگانها، هر یک در حد امکان، به این پروژه یاری بیدریغ رساندهاند که بیهمکاری ایشان امکان نداشت کار به انتها برسد.
عجیبترین اتفاقاتی که طی پروژه برای شما اتفاق افتاد چه بود؟
قرار گرفتن در شرایط بعد از یک حادثهی عظیم، مثل زلزلهی بم، اصولاً بسیار عجیب و ناآشناست. به آنی، همهی آنچه بوده، دیگر نیست، حسی از ناپایداری که آغازگر شروعی جدید، درست پس از لحظهی وقوع رخداد میشود، دردناک، اما مثل جوانه دوباره زندگی از سر میگیرد. ماجرای عجیب دیگر این بود که ده روز بعد از زلزله، که امدادرسانها دیگر امیدی به زنده بودن کسی زیر آوار نداشتند و مردم پیکر عزیزانشان را از زیر خاک بیرون میآوردند و دوباره به خاک میسپردند، زنی سالخورده را، که بهطرز معجزهآسایی هنوز زیر آوار زنده مانده بود، نجات دادند. مرحلهبهمرحلهی این پروژه و کمکهایی که ادامه دادن آن را عملی ساخت نیز همه و همه عجیب و باورنکردنی بودند.
تجربهی کار روی پروژهی لهستانیها چقدر روی الهامبخشی و جمعآوری پروژهی بم تأثیرگذار بود؟
مجموعه عکسهای پناهندگان لهستانی که در جریان جنگ جهانی دوم به ایران آمدند و شرح احوال و خاطرات گروهی از آنها که مدتی در اصفهان ساکن شدند و در کتابی با عنوان «بچههای اصفهان» انتشار یافت، در واقع بخشی از پروژهی جامع دیگری است. تحقیق دربارهی ریشههای پیدایش عکاسی در اصفهان و شرح احوال عکاسان قدیمی شهر. این پروژه هم نزدیک به ده سال کارِ پراکنده بود و نتیجهی آن از طرفی جمعآوری هزاران عکس و شیشه نگاتیو باارزش و نیز آرشیو کامل آثار برخی عکاسان صاحبنام اصفهان و همچنین چند کتاب از جمله «چهرههای اصفهان» بوده است. در واقع آثار یافتشده در این پروژه اغلب در معرض خطر نابودی و فراموش شدن تدریجی قرار داشتند و داشتن این تجربه، مسلماً به هنگام زلزلهی بم، در تصمیمگیری و نحوهی عملکرد من نقش داشته است.
بعد از اینکه نگاتیوها جمعآوری شد؛ چه مراحلی را طی کردید تا این کتاب شکل گرفت؟ از اتفاقات بعد از جمعآوری نگاتیوها تا نحوهی انتخاب عکسها و حالا سرنوشت این نگاتیوها بگویید.
نتیجهی جمعآوری آرشیوهای عکس چند استودیو ویرانشده مجموعهی چشمگیری نگاتیو و عکس بود که پس از خاکبرداری به تهران منتقل شد و طی یک سال کار پراکنده و خاکزدایی و ساماندهی نسبی فیزیکی تازه قابلیت مشاهده و بررسی دقیقتر را یافت. مجموعهعکسهای دو استودیو خوشبختانه به دلیل زنده بودن عکاس یا وارثان به صاحبانشان عودت داده شد. اما مجموعهی آثار عکاسانی که در قید حیات نبودند، یا به دلیل تغییر شغل دیگر نیازی به آرشیو خود نداشتند، نزد من باقی ماند. طی چند سال کار پراکنده و بررسی عکسها، منتخبی از این آثار، همراه گزارشی از این پروژه بهصورت کتاب، با عنوان «از میان ویرانهها» در هلند به چاپ رسید و بهتازگی نسخههایی از آن هم وارد شده و در حال توزیع است. تلاش من در انتخاب عکسهای کتاب همواره بر این بوده که در حد امکان فضاهای بسیار خصوصی زندگی مردم را در بر نداشته باشد یا در مواردی که شناسایی فرد در قید حیات ممکن بوده کسب اجازه شود.
طی مدتی که روی این پروژه کار میکردید آیا با کسانی که دنبال عکسهای خانوادگیشان بودند، روبهرو شدید؟
از همان اولین روزها، هر وقت اهالی در جریان کار قرار میگرفتند، عکسالعمل مثبت نشان میدادند، راهنماییام میکردند، کمکی از دستشان برمیآمد دریغ نمیکردند و نقشی اساسی در شناسایی صاحبان برخی عکسها، و اینکه آیا هنوز در قید حیات هستند یا نه، داشتند. آنها بهخوبی درک میکردند که گاهی تنها یک قطعه عکس میتواند همهی آن چیزی باشد که عزیزی ازدسترفته را یادآور میشود. یک بار که بین آوار یک استودیو کار میکردم خانمی به من مراجعه کرد و با دقت و وسواس برایم توضیح داد که شب قبل از زلزله، فیلمهای مراسم ازدواج پسرش را برای ظهور و چاپ به این استودیو سپرده است و ازآنجاکه پسر و عروسش جان سپردهاند، این عکسها تنها شاهدان این ازدواج هستند که شاید من بتوانم آنها را برایش پیدا کنم. طی خاکبرداری از یک استودیو دیگر، ادارهی برق بم، با دادن یک بیل مکانیکی که به مدت یک ساعت آزاد بود، کمک بزرگی به پروژه کرد. رانندهی دستگاه که فرزندش را در زلزله از دست داده بود، قبل از اینکه کار خود را شروع کند برایم توضیح داد که او هم عکسهای خانوادگیاش را چند روز قبل از حادثه به همین استودیو داده است و شمارهی رسید آن را، که هنوز در جیب داشت، نشانم داد.
این عکسها شامل چند بخش میشوند؟ آیا عکسهای آماتوریِ گرفتهشده میتوانستند گویای بخشی از زندگی مردم بم شوند؟
این عکسها را بهطور کلی میشود به دو گروه تقسیم کرد: عکسهایی که داخل استودیو یا خارج استودیو گرفته شدهاند. همینطور میشود آنها را به عکسهایی تفکیک کرد که آنها را عکاس حرفهای یا آماتورها گرفتهاند. این عکسها شهر بم و مردمش را پس از ویرانی و مرگ، آنگونه که در گذشته بود، در خود حفظ کردهاند و درست برخلاف واقعیت مرگباری که پیرامون پروژه جریان داشت، همهی آدمها در صحنهی عکسها مشغول زندگی هستند.
ارتباط شما درحالحاضر با بم چطور است؟
بعد از پایان مرحلهی جمعآوری به یاری دوستان، تا مدتها ایدهی بنای یک دیوار یادبود عکس در بم را دنبال کردم، عکسهای پرسنلی زیادی را به مردم نشان دادیم و شناسایی کردیم و نظر مردم شهر را جویا شدیم و بسیاری اعلام آمادگی کردند که برایمان عکس درگذشتگانشان را خواهند فرستاد، اما متأسفانه، شرایط حاکم بر بم در آن زمان، باعث شد تجدیدنظر کنم و ایدهی تهیهی کتاب را دنبال کنم. هنوز هم دوستان خوبی در بم دارم از جمله تعدادی از عکاسان و اهالی. بسیاری از مردم بم مهاجرت کرده و در دیگر شهرهای دور و نزدیک ساکن شدهاند و شهر بسیار تغییر کرده است.
آیا به ایدهای برای نشان دادن این عکسها در بم فکر کردید یا برپایی موزه؟
فعلاً که پس از گذشت یک دهه، کتاب منتشر و بهتازگی توزیع شده و امیدوارم دیده شدن کتاب زمینهای برای دیگر فعالیتها ایجاد کند.
آیا تجربهی جهانی نیز در این زمینه وجود دارد؟
برنامهریزیهای گستردهای برای نجات و امدادرسانی به اقلام فرهنگی در شرایط بحران، مثل سیل، زلزله و جنگ، در برخی کشورها مورد نظر قرار گرفته و همیشه هم در نقاط مختلف دنیا هنرمندانی هستند که به این شرایط عکسالعملهای گوناگون نشان میدهند. تشکلهایی مثلCER (Cultural Emergency Response) را میتوان مثال زد که پروژههایی از این دست را موردنظر قرار میدهند.
عکسها از نرگس جودکی
طبيعت روي کرهي زمين يک بار با عصر يخبندان آخرالزمان را تجربه کرده است. خطر…
«من در محیط کارم مورد استثمار قرار گرفتم.»«حقوق واقعی من پایمال میشود.»«سهامدار و مالک حقوق…
آنهایی که در امریکای شمالی زندگی میکنند یا در اروپای غربی، یا حتی در دیگر…
فیلمهای اخیر کریستوفر نولان دیریابند و آخرین ساختهی او، اوپنهایمر، نیز از این قاعده مستثنا…
محفوظ در یال کوهسالان به جستوجوی گیاهان ناشناخته بود که یکی از همولایتیها را دید…
روزهای پایانی دیماه ۱۳۹۸. اعلام میشود که ارکستر سمفونیک تهران به رهبری شهداد روحانی، رهبر…