Categories: اجتماعی

پرند؛ مهرِ پا در هوا

ساکنان مسکن مهر پرند بارها برای بیان مشکلاتشان به تهران آمده‌اند و مقابل مجلس تجمع کرده‌اند. تعدادی از آنها دیروز هم به تهران آمدند و به درخواست واریز مجدد وجوه برای واگذاری مسکن انتقاد کردند. ساکنان پردیس هم بارها نارضایتی‌شان را اعلام کرده‌اند. برای بازگویی واقعیت باید این خانه‌ها را از نزدیک دید و با اهالی صحبت کرد. این گزارش، که در دو قسمت ارائه می‌شود، حاصل مشاهده و گفت‌وگو با ساکنان «مهر» است.

پرند؛ شهری که دو قاچ شد

آنها می‌گویند در چند سال گذشته همه‌ی وجوه خرید مسکن را پرداخته‌اند اما درخواست دوباره‌ی پرداخت ده الی هفده میلیون تومان با قانون مغایر است، درحالی‌که صاحبان مسکن مهر همزمان با خرید واحدها در پرند هزینه‌ی پکیج، کابینت و سایر امکانات این‌چنینی را پرداخت کرده‌اند اما این امکانات به صاحبان تحویل داده نمی‌شود.

همه‌چیز صاف و اتوکشیده است؛ خیابان‌ها، کوچه‌ها، آپارتمان‌ها و شباهت بلوک‌ها با هم چنان است که غریبه‌ها را گیج می‌کند. آنهایی که آخرین تصویرشان از پرند مربوط به سال‌های هشتاد تا ۸۳ است امکان ندارد پرند را به یاد بیاورند حتی اگر در اصلی‌ترین خیابان این شهر ایستاده باشند. بیش از دویست مغازه‌ای که به‌صورت کامل به مشتری‌ها خدمات می‌دهند، حضور همه‌ی صنف‌ها و بی‌نیازی از تهران، بیمارستان و اداره‌ی آب و برق و خلاصه همه‌چیز پرند را به‌واقع شهری متفاوت با تاریخش کرده. اوج این گشایش اما همزمان است با وقتی که به دستور دولت وقت کلنگ مسکن مهر خاک پرند را شکافت و از آن شهر جدیدی ساخت؛ با آپارتمان‌های چهار پنج طبقه، خیابان‌کشی تی و گونیا و گره خوردن زلف بی‌خانمان‌هایی که امیدوار بودند بتوانند با پرداخت ده تا پانزده میلیون تومان صاحب سقفی شوند در حوالی سی چهل‌کیلومتری پایتخت.

حالا اما آن شوروشوق اولیه خوابیده است و کمی اعتراض جای آن را گرفته. طالع پرند را این‌طور رقم زدند که ۹۵ هزار واحد مسکونی، در فاصله‌ی ۱۰ سال، مُهرِ مِهرِ دولت مهرپرور باشد بر پیشانی این شهر اما ۹ سال گذشته و فقط ۲۵ هزار واحد از این رقم تحویل صاحبانش شده. باقی کجاست؟ باقی خاک است و خاک… شهر جدید پرند را می‌شود با یک چاقوی میوه‌خوری دو قاچ کرد؛ دو قاچ مجزا. قاچ اول؛ فازهای صفر، یک و دو هستند که از خاطره‌ی قدیم این شهر باقی مانده‌اند و فازهای بعدی حاصل ساخت‌وساز انبوه مسکن مهر؛ فازهای ۳، ۴، ۵ و ۶ که عجالتاً دور یک محور اصلی به اسم خیابان چهاربانده شکل گرفته‌اند. در اطراف اما تا چشم کار می‌کند بیابان است و بیابان. مردم به نقاطی مجهول اشاره می‌کنند و می‌گویند باقی آن ۹۵ هزار واحد قرار است آنجا ساخته شود اما آنهایی که همین ساخته‌شده‌ها را دیده‌اند، چندان ناامید از ادامه‌ی این پروژه هستند که بعید نیست دل بکنند از کل ماجرا و بروند جایی را رهن کنند.

در دو طرف خیابان چهاربانده تابلوهای چند شرکت خودنمایی می‌کنند، شرکت انبوه‌سازی کیسون، هسا و کوزو خارجی هستند و نیلگون و آذرگون ایرانی‌شده‌ی آنها. کارگران مشغول کارند و مردم با چشم‌های نگران به آنها خیره شده‌اند: «وعده‌ی تحویل اردیبهشت چی شد؟ مگر قرار نبود چند ماه قبل تمام واحدها را تحویل دهند؟ آمدند و گفتند حداقل ۳۳ هزار واحد را آماده می‌کنیم، کو پس؟ مردم باید سر سیاه زمستان کجا زندگی کنند.» این حرف‌های محمد رفاهی است، کارگر بازنشسته‌ای که سال ۸۹ برای مسکن مهر ثبت‌نام کرده و هنوز واحدی را تحویل نگرفته است. «یک روز می‌گویند داریم شیرآلات نصب می‌کنیم، یک روز می‌گویند فقط نازک‌کاری مانده، خلاصه هر روز چیزی می‌گویند. اگر بانک مسکن دارد بر این شرکت‌ها نظارت می‌کند این نظارت کجاست؟ کدام یک از کارمندان بانک مسکن یا وزارت مسکن آمده‌اند این خانه‌ها را از نزدیک ببینند؟ می‌دانید که حتی کاشی‌هایشان را نمی‌شود استفاده کرد؟»

دلال‌ها بیدارند

گله و شکایت زیاد است اما همه می‌دانند که چاره‌ای هم ندارند. اگر بخواهند کمی پا سست کنند و تعلل داشته باشند دلال‌ها وارد می‌شوند و گلوگاه را تصرف می‌کنند: «الآن هم مشکل دلال‌ها هستند اما نه مثل قبل. قبلاً این‌طور بود که خرید و فروش غیرقانونی می‌کردند و ممکن بود یک ملک را به چند نفر بفروشند، الآن وضع فرق کرده، چون خرید و فروش قانونی شده و باید بارکد بگیرید، پس دیگر نمی‌توانند از این راه سر مردم را شیره بمالند اما یک راه دیگر پیدا کرده‌اند.»

ذهن خلاق و البته کمی هم دلال‌مسلک خوب پیدا می‌کند راه خودش را. آن‌طور که پرندی‌ها می‌گویند راه جدید دلالی بی‌ارتباط با سیستم ساخت‌وساز مسکن مهر هم نیست. مینا طرشتی، کارمند شرکت ایزوگام شرق واحد پرند، این دلال‌بازی را این‌طور توضیح می‌دهد: «شرکت‌های سازنده‌ی مسکن مهر برای تحویل مجتمع‌های آماده‌شده شرط گذاشته‌اند که تعداد ساکنان هر آپارتمان باید به حد مشخصی برسد تا خدمات‌رسانی به آن انجام شود. مثلاً برای آپارتمان‌های شصت‌واحدی و پانزده‌طبقه‌ی پرند باید حداقل چهل واحد بیایند و اقامت کنند تا آسانسور راه بیفتد و حیاط مجتمع ساخته شود. خب اگر کسی نیاید چه می‌شود؟ شما خانه را دارید و شرکت هم می‌گوید آن را تحویل داده اما باید هشت طبقه از پله‌ها بالا بروید!» می‌پرسم خب نقش دلال‌ها این وسط چیست و او می‌گوید: «اینکه شما را ترغیب کنند خانه را تحویل نگیرید و بفروشیدش. فروختن خانه چند ماه زمان می‌برد و مجتمع تا تعیین تکلیف آن باید منتظر بماند برای خدمات. آن وقت کسی که محتاج سرپناه است، حاضر می‌شود ملک خود را ارزان‌تر از قیمت بفروشد و به‌اصطلاح جانش را بردارد و برود!»

درخت‌ها را بریدند

«شما توجه داشته باشید که فقط در فاصله‌ی پنج سال یعنی از ۱۳۸۵ که آقای احمدی‌نژاد گفت مسکن مهر به پرند بیاید تا ۱۳۹۰، به جمعیت پنج‌هزارنفری این شهر، ۲۳ هزار نفر اضافه شده، یعنی اگر فکر کنیم تهران در ۱۳۸۵ حدود شش میلیون جمعیت داشته با این ضریب افزایش باید حداقل ۲۳ میلیون نفر به جمعیتش اضافه می‌شد؛ این اضافه شدن جمعیت را اگر تصور کنید متوجه می‌شوید که خانواده‌های قدیمی پرند که از حدود ۱۳۷۷ در این شهر زندگی می‌کرده‌اند نباید چندان دل خوشی از مسکن مهر و بانیانش داشته باشند.» این آقای مغازه‌دار که یکی از قدیمی‌ترین اهالی پرند است به ترافیک شبانه‌ی ورودی‌های پرند اشاره می‌کند، به این واقعیت که شرکت‌های سازنده‌ی مسکن مهر شبانه درخت‌های پرند را قطع کرده‌اند و طی چند سال این شهر از محله‌ای خوش‌آب‌وهوا به شهرک مسکونی خشک و بی‌روحی بدل شده: «قبلاً می‌رفتیم سمت زرندیه و با دیدن جنگل‌های تنک اینجا کلی روحیه می‌گرفتیم. اینجا یکی از ییلاق‌های تهران بود؛ خصوصاً برای جنوب‌شهری‌ها. الآن وضع برعکس شده. طرف با ده میلیون نقد می‌تواند یک آلونک برای خودش در پرند دست و پا کند، آن‌وقت پرند پر شده از آدم‌هایی که اگرچه همه‌شان محترمند واقعاً اهل اینجا نیستند، آشنای ما و ما آشنای آنها نیستیم و این آسیب ایجاد کرده. صاحب‌خانه‌ها می‌ترسند که خانه‌هایشان را بدهند رهن یا اجاره، می‌دانند که طرف اگر اجاره را ندهد دستشان به هیچ‌جا بند نیست. قانون هم این وسط فقط به بانک و قسط‌هایش توجه کرده. یعنی صاحب ملک در هر حالتی باید قسطش را بپردازد چون زیر دین بانک است ولی اگر مستأجرش اجاره ندهد باید راه بیفتد از این شورای حل اختلاف به آن شورا.» خیلی‌ها می‌گویند پاشنه‌ی آشیل سرمایه‌گذاری در مسکن مهر پرند دقیقاً همین‌جاست. اینکه به لحاظ حقوقی حساب‌وکتاب موجر و مستأجر اصلاً معلوم نیست و در عوض تنها چیزی که روشن است حساب بانک است و وام‌گیرنده: «هر روز برای واگذاری واحدهای مسکن مهر، اعداد تازه اعلام می‌کنند و زمان محدودی هم تعیین می‌کنند و فرد برای تهیه‌ی پول در این موعد محدود شب و روز استرس می‌کشد، خب بانک مسکن اگر قرار بود این‌طور خانه به مردم بدهد چرا لقمه را دور دهانمان بچرخانیم؟ می‌توانستیم در یکی از شهرک‌های اطراف تهران به‌راحتی خانه‌ای با کمترین هزینه بخریم.» منظورش شهرک‌هایی است که خانه‌هایشان سند منگوله‌دار ندارند بلکه به‌صورت مبایعه‌نامه‌ای خریدوفروش می‌شوند. می‌پرسم آیا اگر این کار را می‌کردید به خانه‌ای که خریده بودید، اطمینان داشتید و او می‌گوید: «مگر حالا داریم؟ حالا هم هر آن ممکن است با نپرداختن قسط‌ها با بانک دچار مشکل شویم. یا حتی آنهایی که خانه را هنوز کامل تحویل نگرفته‌اند به مشکل بربخورند.»

سرد و بی‌روح اما منظم

نمای ساختمان‌ها یک‌دست و ترکیبی از سنگ و آجر سه‌سانتی است. بارها کارشناسان معماری به این یکسان‌سازی بی‌هویت اعتراض کرده‌اند و گفته‌اند که هر قدر هم که قرار است پرند خاص و متفاوت باشد، دلیلی ندارد تمام ساختمان‌هایش را با این مصالح غیربومی یک‌دست کنند. حالا اما این برای مردمی که هراسان مسأله‌ی مالی خانه‌هایشان هستند موضوع مهمی به شمار نمی‌رود. کیفیت آنها را راضی کرده. احمدی، کارمند راه‌آهن، می‌گوید: «مشکل؟ نه چه مشکلی؟ ندیده‌ام که کسی از قیافه ساختمان‌ها خوشش نیاید، اگر یک ساختمان را به این سبک می‌ساختند ممکن بود در انتخابش مشکلاتی وجود داشته باشد اما حالا که همه شبیه هم هستند چشم‌وهم‌چشمی کمتر شده و موقعیت قرار گرفتن آپارتمان در خیابان است که قیمت ملک را تعیین می‌کند؛ هرچه نزدیک‌تر به نبش خیابان باشی، طبیعتاً گران‌تر است.» وقتی طرح مسکن مهر به اجرا درآمد شعارش رعایت عدالت بود، این شعار اما بد تعبیر شد، بدل شد به یکسان‌سازی فله‌ای و حالا شباهت نمای خانه‌ها باعث شده که رقابت در داخل خانه‌ها و تزئینات آن باشد. مریم شکری به مغازه‌هایی اشاره می‌کند که در پرند برووبیایی برای خود دارند؛ کار اصلی این مغازه‌ها و تکنیسین‌هایشان تغییر دکور خانه است: «کابینت‌ها، کاشی‌ها، پکیج، نورپردازی، پرده و غیره؛ اینها همه‌چیز را بلدند عوض کنند. شما خانه را می‌خری و طبیعتاً می‌خواهی در داخلش یک سری تغییراتی انجام بدهی و این مغازه‌ها می‌توانند برایت دیزاین تازه‌ای درست کنند.» این هم یکی دیگر از هزینه‌های خرید مسکن مهر در پرند است؛ امکان ندارد بنگاهی در هنگام عقد قرارداد به این موضوع اشاره نکند که مالک و خریدار می‌توانند، با توافق اولیه، وضعیت هزینه‌ی تغییر دکوراسیون خانه را معلوم کنند و چقدر می‌شود این هزینه؟ «بستگی دارد به اینکه قرار است چه کاری در خانه انجام شود، مثلاً اینجا نورگیرهای خوبی دارد و برای همین پرده‌هایی با عرض بالا نیاز دارد، شاید هر پرده تا چهارصد هزار تومان هم دربیاید. عوض کردن کفپوش یا کاغذدیواری‌ها هم هست که گاهی یک میلیون تومان می‌شود.» اگر نخواهید سیستم گرمایشی را عوض کنید و فقط به تغییرات ظاهری قناعت کنید، شاید هفت هشت میلیون تومان برایتان آب بخورد و اگر بعضی از خانه‌های مسکن مهر در پرند به «بدخَری» معروف شده‌اند برای همین است: «بعضی از خانه‌ها هست که آن‌قدر داخلش را تزئینات کرده‌اند که از پول خود خانه بیشتر شده! الآن متوسط اینجا با متری هفتصد تومان می‌شود یک خانه خرید اما بعضی از این خانه‌ها را متری یک و نیم هم نمی‌فروشند بس که داخلش را جینگول کرده‌اند.»

پایان راه

مسکن مهر پرند حالا دیگر به محل زندگی حداقل پنجاه هزار خانواده بدل شده، ده‌ها هزار نفر از قِبل آن نان می‌خورند و زندگی را در برهوت آنجا به رویش واداشته‌اند. داستان آنها اما تمامی ندارد؛ مشکلات هنوز بسیار است؛ زباله‌ها جمع نمی‌شوند و حیاط خانه‌ها پر است از زباله‌های متراکم‌شده. وضعیت جابه‌جایی مسافر آن‌قدر بد است که اگر ماشین نداشته باشید باید روزی لااقل ۱۰ هزار تومان از پرند تا صادقیه کرایه‌ی تاکسی بدهید و اتوبوس‌های شرکت واحد هم فقط دو خط ثابت دارند؛ یکی تا ایستگاه مترو شاهد و دیگری تا صادقیه و علافی رفتن با آنها هم بیش از یک ساعت در هر مسیری است. از اینها گذشته رفت‌وآمد در داخل پرند هم سخت است؛ ماشین‌ها فقط در مسیرهای اصلی تردد می‌کنند و بقیه را باید با پای پیاده بروید. به اینها بیفزایید خدماتی را که حتی شهرهای همجوار پرند هم که قدمتی پنجاه‌ یا صدساله دارند از آن محرومند، چه رسد به شهری که نوزادی است برای خودش.

شبکه آفتاب

Recent Posts

نجات‌دهندگان آسیایی

طبيعت روي کره‌ي زمين يک بار با عصر يخبندان آخر‌الزمان را تجربه کرده است. خطر…

10 ماه ago

کاش فقط خسته بودیم

«من در محیط کارم مورد استثمار قرار گرفتم.»«حقوق واقعی من پایمال می‌شود.»«سهامدار و مالک حقوق…

10 ماه ago

تقدیس یک آدمکش

آنهایی که در امریکای شمالی زندگی می‌کنند یا در اروپای غربی، یا حتی در دیگر…

11 ماه ago

دو چشم روشن بی‌قرار و دیگر هیچ

فیلم‌های اخیر کریستوفر نولان دیریابند و آخرین ساخته‌ی او، اوپنهایمر، نیز از این قاعده مستثنا…

11 ماه ago

برف در سلین آب نمی‌شود

محفوظ در یال کوهسالان به جست‌وجوی گیاهان ناشناخته بود که یکی از هم‌ولایتی‌ها را دید…

11 ماه ago

نوری زیر آوار

روز‌های پایانی دی‌ماه ۱۳۹۸. اعلام می‌شود که ارکستر سمفونیک تهران به رهبری ‌شهداد روحانی، رهبر…

11 ماه ago