کتابفروشی ثالث، کنار قفسهی رمان و داستانهای کوتاه، قفسهای ویژهی نوع خاصی از کتابها باز کرده. روی جلد این کتابها که بعضاً چاپ اول و تازهاند برچسبی چسبانده شده که میگوید ده درصد از فروششان صرف امور خیریه خواهد شد. احتمالاً این بخشِ تازه در کتابفروشیهای دیگری هم برقرار است. اگر کتاب «مینیاتورهای سیاه» کامبیز درمبخش را که قیمتش پنجاهپنجهزار تومان است بخرید، علاوه بر اینکه صاحب کتابی با امضای مؤلف شدهاید، پنج هزار و پانصدتومان هم به خیریه کمک کردهاید و با یک تیر دو نشان زدهاید. امضای مؤلف روی سفیدی بالای صفحه معلوم است، امضایی باعجله و سرسری، خطوطی که چند دفعه هم را قطع کردهاند و زیرش هم اسم صاحب امضا را میبینیم. آدم وقتی به امضا نگاه میکند، تصویر کامبیز درمبخش در ذهنش زنده میشود که کوهی از کتاب جلویش گذاشتهاند و او تندوتند ورق میزند و امضا میکند و کنار میگذارد و مشغول بعدی میشود و به خودش میگوید «نه، انگار تمامبشو نیست.» حالا که مراسم رونمایی و امضای کتاب خیلی بیشتر از گذشته رونق گرفته، بهتر بود برای این کار دستگاهی وجود میداشت که در آن کتابها روی ریلباند حرکت میکردند و وقتی از زیر دست امضاکننده میگذشتند جلدشان کنار میرفت و اولین صفحهی سفید نمایان میشد و بعد از درج امضا، به حرکت ادامه میدادند و دور میشدند و به قفسهها میرسیدند. شاید همین روزها خبر اختراعش به دست یک جوان ایرانی را در خبرگزاری فارس بخوانیم.
این کتابها باب تازهای در فرایند انتخاب و خرید باز کردهاند. اگر تا دیروز توصیهی دوستی، معرفی و نقدی که جایی خوانده بودی، یا اسم کتاب و نویسنده و مترجم و ناشر و طرح جلد مبنای انتخابت بود، امروز یک گزینه اضافه شده، گزینهای که دیگر شخصی نیست و اخلاقی است. احتمالاً خیلیها با دیدن این برچسبها میگویند آفرین، چه کار خوبی، هم کتاب میخوانیم و «کار فرهنگی» میکنیم و هم به عدهای خیر میرسانیم. چون دیگر وجود بیشمار صندوقهای خیریه در فروشگاهها و اماکن عمومی عادی شده و کارآیی ندارد و مردم نسبت به آنها بیحس شدهاند، باید توجه مردم را به چیزهای تازه جلب کرد تا دوباره بخش خیّر وجودشان به کار بیفتد.
کالاها دارند بهسمت چندمنظوره شدن میروند و از کارکرد اولیهشان فاصله میگیرند و بازارهای تازهای برایشان تعریف میشود. حالا دیگر فروشنده به خریدار اطلاع میدهد که با پول حاصل از فروش محصولش میخواهد چهکار کند. ممکن است تا چندسال دیگر فهرستی هم تهیه کند و روی جلد کتابها بچسباند تا خواننده خوب شیرفهم شود پولی که دارد خرج میکند صرف چه اموری خواهد شد: ده درصد خیریه، بیست درصد پول برق و آب و گاز و شارژ ساختمان، بیست درصد پول توجیبی بچهها،پنج درصد دنگ ناهار فردا و…
اما چرا ناشر و نویسنده این کار را به اطلاع خریدار میرسانند و بیسروصدا ده درصد از عواید فروش را صرف امور خیریه نمیکنند؟ میگویند نمایش کار خیر باعث میشود عدهی بیشتری ترغیب شوند، باعث میشود آنها هم خودشان را سهیم بدانند و متوجه باشند که خریدشان یک خرید معمولی نیست و اگر کتاب با هیچکدام از معیارهای انتخابشان نمیخواند لااقل قلاب «کار خیر» بهشان گیر کند و بالاخره خرید اتفاق بیفتد، یا اگر حوصلهی کتاب خواندن ندارند بهخاطر انجام کار خیر هم که شده یکی بخرند و از همان آن به جرگهی اهالی مطالعه بپیوندند. شاید این کار باعث شود کسانی که معمولاً کاری با بازار کتاب ندارند، جذبش شوند. حالا دیگر فقط محتوا و عوامل دیگری که باعث جذابیت و برجسته شدن یک کتاب میشدند تعیینکننده نیستند و برای انتخاب کتاب هم باید برسر دوراهی اخلاقی گیر کرد. این برچسب ارزش دیگری سوای ارزش واقعی کتاب و محتوایش به آن میدهد و قابل احترامش میکند، به خودت میگویی هیچچی نباشد اقلاً دارد زیر پَروبال چهارتا آدم را میگیرد. از خریدار میخواهی نفع شخصی را کنار بگذارد و عامل دیگری غیر از عرضه و تقاضای معمولی کتاب را در تصمیمش لحاظ کند و راحتتر دست توی جیبش ببرد. کتاب تبدیل به شیئی میشود که محتوای آن اهمیت چندانی ندارد، همین که کتاب است و اسمش کالای فرهنگی است و باش میشود ویترین درست کرد کافی است. باب شدن نگاه اخلاقی به خرید کتاب چیز عجیبی نیست وقتی برای تعریف از شرایط جوی هم باید اصول اخلاقی را در نظر گرفت. همزمان که دارید برف را ستایش میکنید، بغلدستیتان عاجزانه از شما میخواهد دست از دعا کردن برای بارش برف بردارید و به بیخانمانهایی که همین برف موجب مرگشان خواهد شد فکر کنید. شما هم فوری دستبهکار میشوید.
طبيعت روي کرهي زمين يک بار با عصر يخبندان آخرالزمان را تجربه کرده است. خطر…
«من در محیط کارم مورد استثمار قرار گرفتم.»«حقوق واقعی من پایمال میشود.»«سهامدار و مالک حقوق…
آنهایی که در امریکای شمالی زندگی میکنند یا در اروپای غربی، یا حتی در دیگر…
فیلمهای اخیر کریستوفر نولان دیریابند و آخرین ساختهی او، اوپنهایمر، نیز از این قاعده مستثنا…
محفوظ در یال کوهسالان به جستوجوی گیاهان ناشناخته بود که یکی از همولایتیها را دید…
روزهای پایانی دیماه ۱۳۹۸. اعلام میشود که ارکستر سمفونیک تهران به رهبری شهداد روحانی، رهبر…