Categories: اجتماعی

کشتی نوح در بهاباد پهلو می‌گیرد؟

آبی شفاف آسمان و آفتاب تند کویر توی چشم‌های شیشه‌ای‌اش برق می‌زند. عقاب آن بالا نشسته و در یک لحظه‌ی ابدی فیکس شده است. مرد بال‌های بزرگ عقاب را ندارد، ولی بلندپروازی‌اش را چرا. اگر نداشت شاید نمی‌توانست رویای روزهای دانشجویی‌اش را در شهرستان کوچک زادگاهش عملی کند.

رضا زینلی، دبیر زیست‌شناسی شهرستان بهاباد، بعد از ۲۳ سال تدریس، روزهایی که در دانشگاه اراک درس می‌خواند،‌ را خوب به یاد می­آورد، هر بار که به موزه‌ی دانشگاه می‌رفت با خودش می‌گفت: «چقدر خوب می‌شد اگر آدم توی شهر خودش چنین مجموعه‌ای داشته باشد.» حالا او به آرزویش رسیده و بهاباد، یکی از شهرستان‌های کوچک استان یزد با ۲۷ هزار و هشتصد نفر جمعیت موزه‌ی علوم طبیعی دارد که در سطح کشور حرف‌های زیادی برای گفتن دارد.

ابرهای سفید و کوچک، لابه‌لای کوه‌ها بازی می‌کنند. بعد از گذراندن مسیر خشک و بیابانی یزد تا بهاباد، سبزی باغ‌های پسته و طنازی گل‌های زعفران چشم را می‌نوازد. کنار جاده تابلو احتیاط نصب شده. طرحی از یک شتر: «احتیاط! خطر برخورد با شتر.»

این بیابان‌ها زیستگاه گونه‌های مختلف جانوران هستند، از روباه و بز کوهی گرفته تا یوزپلنگ ایرانی که در خطر انقراض قرار دارد و حدود هفتاد قلاده از آن در سراسر ایران باقی مانده است. یکی از همین یوزها به دلیل بی‌احتیاطی یک راننده جانش را از دست داده و حالا به‌صورت تاکسیدرمی در موزه‌ی علوم طبیعی بهاباد نگهداری می‌شود.

شهر با ساختمان‌های یک‌طبقه‌ی آجری و افق بلندش به پیشواز می‌آید. همه‌ی اهالی در صحبت‌هایشان از موزه و از آقای زینلی یاد می‌کند. از بزرگ‌ترها و مسؤولان شهر گرفته تا علی ده‌ساله که بی‌صبرانه دستمان را می‌کشد و به سمت موزه می‌برد.

بهابادی‌ها، مردمان آرام و قانع فلات مرکزی ایران، به این داشته‌ی ارزشمندشان افتخار می‌کنند. علی در مسیر کوتاه موزه پرهیجان حرف می‌زند. از بره‌ی سه‌چشم و از دندان‌های ترسناک یوزپلنگ می‌گوید.

از یک کیسه‌ی نایلونی تا یک موزه‌ی واقعی

جلو در موزه دختر نوجوانی چادرش را بالا گرفته و بند کفش‌های کتانی‌اش را باز می‌کند، موقع ورود باید کفش‌ها را درآورد و دمپایی‌های آبی را پوشید. موکت کف، ترک‌های دیوار و راهروهای باریک از همان لحظه‌ی ورود یادآوری می‌کنند که این ساختمان برای موزه شدن ساخته نشده، بیشتر فضای ادارات دولتی را تداعی می‌کنند. در تمام اتاق‌ها و سالن‌ها، تمام راهروها و هر گوشه‌وکناری که امکانش بوده، ویترین‌های شیشه‌ای گذاشته‌اند. نمونه‌ها فشرده و نزدیک به هم توی ویترین‌ها و بالای آن‌ها چیده شده.

زینلی به لهجه‌ی بهابادی، که کمی با  یزدی متفاوت است، می‌گوید: «فضای هشتصدمتری این ساختمان برای موزه کافی نیست و آن‌ها حداقل یک‌سوم نمونه‌هایی را که در طول هفده سال فعالیتشان جمع‌آوری کرده‌اند، به نمایش نگذاشته‌اند. او برای نمایش همه‌ی نمونه‌ها به‌صورت استاندارد، به فضایی سه‌ونیم برابرِ این‌جا احتیاج دارد. امسال بالاخره بعد از هفده سال فعالیت، زمینی بزرگ برای ساخت ساختمان موزه خریداری شده است و چانه‌زنی‌ها برای تأمین بودجه و ساخت ساختمان مناسب در آن آغاز شده.

با وجود همه‌ی سختی‌ها و مشکلات، زینلی خوشبین و امیدوار است. با لبخندی بر لب ماجرای شکل‌گیری این موزه را تعریف می­کند. یک کیسه پر از  صدف و مرجان و ستاره‌ی دریایی که در مدت دو سال اول کارش در بندر لنگه جمع‌آوری کرده و در کمد تربیت‌بدنی مدرسه، که تا قبل از آن مخصوص نگهداری توپ و راکت تنیس بود، نگهداری می‌شد. کمی بعد نمونه‌ها به اتاقی کوچک در گوشه‌ای از همان دبیرستان منتقل شد.

زینلی به اخوان، مدیر وقت دبیرستان که پسر جوانش حالا دکترای شیلات گرفته و در همین موزه کار می‌کند، پیشنهاد می‌دهد در طول سی سالی که باید در آموزش و پرورش خدمت کند سالی یک نمونه تهیه کنند تا کم‌کم مجموعه تکمیل شود. هنوز یک سال از این مکالمه نگذشته که اتاق پر می‌شود و جایی برای نمونه‌های جدید باقی نمی‌ماند. بخشی از موزه را به خانه‌ی خودش منتقل می‌کند، از جمله دلفینی را که حالا فضای زیادی از سالن آبزیان جنوب را اشغال کرده است. وقتی بازرس یا مسؤولی از اداره‌ی کل می‌آمده، پس از دیدن موزه‌ی مدرسه، برای ادامه­ی بازدید مهمان خانه‌ی آقای معلم می‌شده.

پس از چند جابه­جایی در ۱۳۸۶  موزه به ساختمان فعلی که قبل از آن پژوهش‌سرای دانش‌آموزی بوده، منتقل می­شود.

جفت‌های ابدی

در بخش پرندگان سالن جانورشناسی همه‌ی پرندگان به‌صورت جفت جمع‌آوری شده‌اند. جفت‌های وفاداری که برای همیشه روی شاخه‌ی این درختان شیشه‌ای در کنار هم خشک شده‌اند. صحبت ساختمان جدید موزه که می‌شود، بعضی بهابادی‌ها می‌گویند طرح مورد نظر زینلی برای ساختمان موزه شبیه به کشتی است. شاید او رویای روزی را می‌بیند که همه‌ی نمونه‌های جانوری را به‌صورت جفت جمع‌آوری کرده و در ساختمانی که تمثیلی از کشتی نوح پیامبر است به نمایش گذاشته است.

شاید روزی این رویا به حقیقت بپیوندد، ولی فعلاً تامین هزینه‌های جاری موزه ذهن او و همکارانش را مشغول کرده است.

موزه‌های علوم طبیعی علاوه‌بر هزینه‌ی تهیه‌ی نمونه‌ها، هزینه‌ی نگهداری بالایی هم دارند. رضا زینلی این موزه را یکی از نمونه‌های شاخص آموزش‌و‌پرورش می‌داند که نمونه‌ی مشابهی در کشور ندارد اما آموزش‌وپرورش هیچ ردیف بودجه‌ای برای هزینه کردن در این زمینه‌ها ندارد و با این شرایط کار کردن در سطح کشوری مشکلات و معضلات زیادی دارد. می‌گوید مسؤولان بومی شهرستان مانند سایر مردم، از کارمندان ساده گرفته تا کشاورزان و دامداران، دید مثبتی به موزه و گسترش آن دارند و تلاششان را برای تأمین هزینه‌ها می‌کنند.

هدف آقای معلم

هدف رضا زینلی از جمع‌ کردن این همه نمونه، از موجودات مختلف، آموزش عملی و عینی به بچه‌هاست. دستش را روی شانه‌ی علی می‌گذارد، علی دماغش را به شیشه‌ی ویترین چسبانده و با دقت به خرچنگ نعل اسبی نگاه می‌کند که یکی از فسیل‌های زنده‌ی دنیاست و از سیصد میلیون سال پیش بدون تغییر باقی مانده. «وقتی بچه‌ها موضوعاتی را که در کتاب‌های درسی می‌خوانند، لمس کنند و ببینند، آموزش لذت‌بخش‌تر می‌شود، و مؤثرتر. کار معلم برای انتقال مفاهیم هم آسان‌تر می‌شود.» همین باعث شده که نمونه‌‌های قیدشده در کتاب‌های زیست‌شناسی دوره‌ی دبیرستان و کتاب‌های علوم مقطع ابتدایی و راهنمایی در این موزه جمع‌آوری شوند و بیشتر بازدیدکنندگان موزه را بچه‌هایی از سنین مهدکودک تا جوانان دانشگاهی تشکیل دهند.

سروصدایی از بیرون شنیده می‌شود، زینلی وسط حرف‌هایش معذرت‌خواهی می‌کند و با عجله بیرون می‌رود. مرد جوانی که کنار در اتاق ایستاده، با خنده‌ای بر لب، می‌گوید: «دلش شور می‌زند بنده‌ی خدا، این‌جا که امنیت درست و حسابی نداره.»

موزه از پنج بخش گیاه‌شناسی، میکروسکوپیک، سنگ و فسیل، جانورشناسی و کارگاه آموزش عینی تشکیل شده. همه‌ی نمونه‌های سالن گیاه‌شناسی بومی هستند. این منطقه تنوع زیادی در پوشش گیاهی و انواع گیاهان دارویی دارد. مردم این‌جا هنوز راز جادویی گیاهان را از یاد نبرده‌اند و برای درمان سرماخوردگی، سردرد یا قولنج­شان به سراغ جوشانده‌های گیاهی تلخ اما مؤثر می‌روند.

زینلی توضیح می‌دهد که تاکنون ۲۵۰ نمونه از گیاهان منطقه گردآوری کرده که این مقدار حدود یک‌هشتم گیاهان بومی را شامل می‌شود. او برنامه‌ریزی مفصلی برای ادامه‌ی مسیر دارد، برنامه­هایی مثل تدوین اطلس گیاه­شناسی و اطلس دیرین­شناسی بهاباد که فعلاً به دلیل مشکلات متوقف مانده است.

رویاهایت را از دست نده

در دل این بیابان‌های وسیع و کوه‌های کج‌وکوله و عجیب، ذخایر عظیمی از آهن و سرب و روی و اورانیوم خوابیده است. پس جای تعجب نیست که بخش سنگ و فسیل موزه کامل‌ترین مجموعه‌ی سطح کشور است. زینلی معتقد است برخی از نمونه‌های این موزه حتی در سازمان زمین‌شناسی هم یافت نمی‌شوند. سنگ‌های معدنی آبی و قرمز و نارنجی و بنفش و صورتی در ویترین‌های شیشه‌ای صف کشیده‌اند.

میلاد، جوان بیست‌ویک‌ساله‌ای که در دانشگاه آزاد بهاباد رشته GIS (سیستم اطلاعات جغرافیایی) می‌خواند، می‌گوید آقای زینلی از آن معلم‌هایی است که تقریباً همه‌ی بچه‌ها دوستش دارند. میلاد عاشق طبیعت است و بیشتر وقتش را در بیابان‌ها و روستاهای اطراف شهر می‌گذراند. او می‌گوید هر وقت به نمونه‌های جالب فسیل یا سنگ‌های معدنی برمی‌خورد آن‌ها را برای معلم قدیمی‌اش می‌آورد.

زینلی اطمینان دارد که بخش بی‌مهرگان کامل‌ترین مجموعه‌ی سطح کشور است، ولی با توجه به این‌که فضا فقط اجازه‌ی نمایش نیمی از مجموعه را می‌دهد، در حال حاضر بخش آبزیان دریای خزر دومین مجموعه پس از موزه‌ی استان گیلان شناخته می‌شود و در بخش سنگ و فسیل اولین مجموعه‌ی کشور.

او می­گوید نمونه­های جانوران به هیچ عنوان شکار نشده­اند و فقط مردم محلی آن‌هایی را که به دلایل مختلف از برق گرفتگی، تا مسمومیت یا تصادف با ماشین‌ها، از بین رفته­اند، به موزه تحویل می‌دهند تا پس از تاکسیدرمی در فضای موزه به نمایش درآیند.

از موزه که بیرون می‌زنیم، شب شده. ستاره‌های درخشان آسمان کویر انگار تا سقف کوتاه موزه پایین آمده‌اند. سیاهی یک خفاش بالای سرمان چرخ می‌زند، زینلی آسمان را نگاه می‌کند و فکر می‌کند به برنامه‌های دور و درازی که برای این موزه و این شهر در سر دارد. شهرستان کوچکی که هنوز حتی یک مهمان‌سرا یا هتل برای اقامت مسافرانی که ممکن است وسوسه‌ی دیدن این موزه و طبیعت بهاباد به آن‌جا بکشاندشان ندارد. رویاهای زینلی تمامی ندارد، عضویت در شورای بین‌المللی موزه‌ها (ICOOM) و ارتباط پویا با موزه­های مطرح دنیا، ایجاد دفتر نمایندگی جهان‌گردی و برگزاری تورهای علمی و سیاحتی و معرفی سایر جاذبه‌های طبیعی شهرستان. او بر خلاف بیشتر جوان‌های منطقه که به دنبال رویاهایشان شهرها و روستاهای زادگاه‌شان را ترک می‌کنند، مانده و رویایش را در همین شهرستان کوچک ساخته است.

شبکه آفتاب

Recent Posts

نجات‌دهندگان آسیایی

طبيعت روي کره‌ي زمين يک بار با عصر يخبندان آخر‌الزمان را تجربه کرده است. خطر…

10 ماه ago

کاش فقط خسته بودیم

«من در محیط کارم مورد استثمار قرار گرفتم.»«حقوق واقعی من پایمال می‌شود.»«سهامدار و مالک حقوق…

10 ماه ago

تقدیس یک آدمکش

آنهایی که در امریکای شمالی زندگی می‌کنند یا در اروپای غربی، یا حتی در دیگر…

11 ماه ago

دو چشم روشن بی‌قرار و دیگر هیچ

فیلم‌های اخیر کریستوفر نولان دیریابند و آخرین ساخته‌ی او، اوپنهایمر، نیز از این قاعده مستثنا…

11 ماه ago

برف در سلین آب نمی‌شود

محفوظ در یال کوهسالان به جست‌وجوی گیاهان ناشناخته بود که یکی از هم‌ولایتی‌ها را دید…

11 ماه ago

نوری زیر آوار

روز‌های پایانی دی‌ماه ۱۳۹۸. اعلام می‌شود که ارکستر سمفونیک تهران به رهبری ‌شهداد روحانی، رهبر…

11 ماه ago