روایتهای متفاوت از وطنند، دو فیلم ایرانی که مرزها را طی کردهاند و به شبهای سانفرانسیسکو، لوسآنجلس، ونکوور، تورنتو، نیویورک، واشنگتن، و ساندیهگو رسیدهاند. «ملف گند» و «من شوش را دیدم» پیش از این بارها در این جشنوارهها و جشنوارههایی دیگر به نمایش درآمدهاند. حالا این دو فیلم مستند تا آخر این ماه قرار است روی پردهی سینماهای مراکز فرهنگی شهرهای مهم امریکا هم بروند.
هر کدام از دو فیلم حکایتی از ایران دارند، با درونمایههایی که بارها و بارها دستمایهی فیلمسازان بسیار شدهاند، اما «ملف گند» و «من شوش را دیدم» نگاه متفاوتی به جنگ و میراث فرهنگی دارند. «ملف گند» ساختهی محمود رحمانی روایتی از جنگ است و محور «من شوش را دیدم» بهمن کیارستمی هم روایت شعر اخوانثالث از شوش.
ملف گند
«مُلفِ گند» در زبان شوشتری به معنای «نفوس بد» است. فیلم، بعد از کسب جایزهی ویژهی هیأت داوران بخش مسابقهی اصلی جشنوارهی بینالمللی فیلم مستند میلینیوم بلژیک، در هفتمین دورهی جشنوارهی بینالمللی فیلم مستند نورنبرگ آلمان هم روی پرده رفت و جایزهی بهترین فیلم را هم از جشنوارهی حقوق بشر نورنبرگ و جایزهی ویژهی هیأت داوران را از جشنوارهی مونیخ گرفت. این فیلم روایتی دردناک و واقعی از جنگ و صدای توپ و بمباران هوایی در دوران کودکی شخصیت محوریاش است؛ روایتی که در آن نه تصویری از جنگ هست و نه بازسازیای از آن؛ مخاطب از آغاز تا پایان در اتاقی کوچک همراهِ شخصیت اصلیاش، محمد، است و در همان فضای کوچک هم مهمان بودن فیلمساز و دوربینش به چشم میآید: دوربین از نشان دادن کاملِ فضا پرهیز میکند و در همهی مدت فیلم تمرکزش روی محمد است.
حرفهای محمود رحمانی هم گویای اهمیت نگاه ضدجنگ خودش و فیلمش است، آن هم در شرایطی که هنوز خاورمیانه گرفتار جنگ مانده: «من در این فیلم در جایگاه مستندساز مستقل تلاش کردم با زبان هنر از فجایعی بگویم که جنگ به بار میآورد. شخصیت محمد سندی از تاریخ هشت سال جنگ ایران و عراق است که نه در کتابها آمده و نه در فیلمها. شاید این فیلم برای پایان جنگ در دنیا تأثیرگذار باشد. من پدیدهی جنگ را پدیدهی شوم کودکی محمد میدانم. او از کودکیاش فقط بخشهایی را به یاد دارد که پر است از توپ و تانک و مسلسل؛ مردی که هنوز با صدای هواپیما دچار اضطراب میشود. امیدوارم مردم امریکا هم ببینند جنگ چقدر میتواند مهیب باشد و برای ایجاد صلح در جهان بکوشند.»
محمود رحمانی عضو انجمن مستندسازان سینمایی ایران است و تا امروز فیلمهای «نفت سفید»، «مدار صفردرجه»، «ملف گند» و «مادرم بلوط» را ساخته و در بیشتر از دویست جشنوارهی ملی و بینالمللی شرکت کرده و جوایز متعددی گرفته.
من شوش را دیدم
«من شوش را دیدم» هم تصویری است از شوش، برآمده از شعر اخوانثالث: «من شوش را دیدم/ این کهنتصویر تاریک از شکوه شوکت ایران پارینه/ تختجمشید دوم بام بلند آریایی شرق/ آن سرور و مرگ را تسخیرزنان در قعر آیینه/ شهرها در دهرها چون کلبههای تنگ و لتخورده/ و مرور و مرگشان برده/ شوش در باغی که ایران بود چون قصری هزاراشکوب.»
بهمن کیارستمی این فیلم کوتاه هشتدقیقهای را حاصل تأثیری میداند که خواندن این شعر رویش گذاشته: «ساخت این فیلم به خیلی سال پیش برمیگردد، حدود سالهای ۷۹ و ۸۰ . آنزمان این شعر اخوانثالث چنان ذهنم را به خودش مشغول کرد که این فیلم را ساختم.» او که درگیر فیلمبرداری اثر جدیدش است از به نمایش درآمدن فیلمش در امریکا اظهار بیاطلاعی میکند اما میگوید فیلم تنها سیری کوتاه در شوش است و محوریتش بیشتر شعر اخوانثالث است تا شهر باستانی.
بهمن کیارستمی تا الآن مستندهایی متفاوت با دستمایههای مختلف ساخته که «تاکسی»، «جواد»، «شبیهخوانی»، «زیارت»، «دو کمانچه»، «کفار»، «نور»، «زالو»، «سفری به دیار مسافر» و «مرتضی ممیز» از جملهی آنها هستند.
طبيعت روي کرهي زمين يک بار با عصر يخبندان آخرالزمان را تجربه کرده است. خطر…
«من در محیط کارم مورد استثمار قرار گرفتم.»«حقوق واقعی من پایمال میشود.»«سهامدار و مالک حقوق…
آنهایی که در امریکای شمالی زندگی میکنند یا در اروپای غربی، یا حتی در دیگر…
فیلمهای اخیر کریستوفر نولان دیریابند و آخرین ساختهی او، اوپنهایمر، نیز از این قاعده مستثنا…
محفوظ در یال کوهسالان به جستوجوی گیاهان ناشناخته بود که یکی از همولایتیها را دید…
روزهای پایانی دیماه ۱۳۹۸. اعلام میشود که ارکستر سمفونیک تهران به رهبری شهداد روحانی، رهبر…