ژان ژنه (۱۹۸۶-۱۹۱۰) بچهی سرراهی، ولگرد و بزهکار خردهپا بود که تبدیل به یکی از بهنامترین نویسندگان رمان، نمایشنامه، شعر و مقالهی فرانسه شد. «معجزهی گل سرخ»، «مراسم خاکسپاری» و «زندانی عشق» از رمانهای اوست و نمایشنامهاش با عنوان «سیاها» بارها به فارسی ترجمه شده است. بعدتر به فعالیت سیاسی و اجتماعی روی آورد و در این باب مقالاتی نوشت. «فلسطینیان» یکی از مقالات او در نقد صهیونیسم و امپریالیسم است که در ۱۹۷۱ در شمارهی چهارم مجلهی «زوم» منتشر شده. ترجمهی بخشهایی از آن را در زیر میخوانید.
***
تصاویر، همانطور که میدانیم، کارکرد دوگانهای دارند: نشان دادن و پنهان کردن. این تصاویر با یک فرد مسلح و تفنگش شروع میشود، ولی چرا؟ و بعدش هم، چرا اینهمه تفنگ؟ چرا اینهمه عکس، فلسطینیان را مسلح نشان میدهند؟
دو هزار سال تحقیر، به ما مجالِ آن داده تا عملکردها یا سازوکارهای روانشناسی را خوب بشناسیم، اینکه چطور همیشه با فاصله عمل میکند. دو هزار سال در زاغهها یا تحت حاکمیتِ غیرنظامیِ دروغین گذشت و بعد یهودیان تهدید به نابودی شدند. اکنون دیگر با مکر و حیلهی اربابان خود آشنایند. کلیسای کاتولیک، چه خیر چه شر، راهوچاهِ دورویی، سوءتفسیر انجیل و تهدیدهای پیشِ رو را خوب نشانشان داده است. چنین توقعی هم میرفت. مکمل رنجی که بردهاندزار آ آ، شناختی است که از موضوع قدرت دارند. حالا دو هزار سال سرگردانی به سرانجام رسیده و افسانهی ترس و بزدلیشان را نیز با خود از میان برده است. یهودیان نه سرِ آن دارند که ناپدید شوند نه «جذب». امت یهود سرزمینی از آنِ خود خواهد داشت. کجا؟ یحتمل جایی که هنوز میتوان استعمارش کرد. جستوجو آغاز میشود. اول، اوگاندا، آرژانتین، روسیه؛ ولی «هِرتزِل» به نقشهاش یعنی بازگشت به «ارض موعود» ایمان دارد. و اگر، طبق تاریخی که احمقی آن را نوشته و به بچهها یاد دادهاند، رومیان یهودیان را از خاک خود بیرون راندهاند، پس اعراب باید تاوان پس دهند. فلسطین، فلسطینِ روستانشین و پرجمعیت که دولت عثمانی به فقر و فلاکتش کشانده، در برابر رخنهی یهودیان از سراسر جهان مقاومت خواهد کرد، و چندی بعد که عاقبت فریب انگلیس را، که همدست جنبش رو به رشدِ صهیونیسم است، خورده و تحت سلطهشان قرار گرفته مورد حمله و تجاوز نظامی نیز قرار خواهد گرفت. دیرزمانی پیشتر، مخصوصاً بین ۱۸۸۰ و ۱۹۴۰، هم در اروپای مسیحی و هم سکولار، کارِ یهودستیزی از قتلعامهای کوچک به داخائو و آشوویتس میکِشد. اروپا یهودیان را یا کشتار میکند یا تهدید، و در همان حال یهودیانِ عفو خورده و بخشوده خود به کشتار و تهدید اَعراب مشغول میشوند، آن هم با کمک سربازان انگلیسیای که برای پاسداری از مسیر حرکتِ خود به هند در پیِ پایگاهی امن هستند. تحقیر، سرکوب، نزولخواری، مصادرهی زمینهای زراعی. یهودیان به ارعاب و کشتار اعراب مشغول میشوند. کدام اروپایی واقعاً از این ماجرا آسیب و آزاری میدید؟ فرانسه خودش اعراب شمال افریقا، ماداگاسکاریها، هندوچینیها و مردمان افریقای سیاه را ارعاب و کشتار کرده بود. انگلیس هم در جای دیگر چنین کرده بود. بلژیک هم. همانطور که هلند در اندونزی، آلمان در توگو، ایتالیا در اتیوپی و تریپولیتانی (نواحی شمال غرب لیبی)، اسپانیا در مراکش، و پرتغال هم که میدانیم کجا. صهیونیسم گناهکار است، و تمام اروپا در این گناه صهیونیسم با او شریکند. درحالیکه اروپا ناگزیر مشی استعمارگری خود را، که به کلاسیکیِ هنر کلاسیکش بود، تغییر میداد، اسرائیل راه خود را تحت حمایت بریتانیا هموار کرد و با رندیِ تمام به تحتالحمایگی امریکا درغلتید. فلسطینیان، رانده از خاک خویش و به قصدِ بازگشت، اسلحه بهدست گرفتند. اما فلسطین حالا دیگر نام اسرائیل را بر پیشانی داشت. فلسطینیان هنوز زندهاند. روزی فلسطین را پس خواهند گرفت، اما پس از پیمودنِ فرعیِ طولانیای که آنان را مجبور یا تحریک به انقلابی در سراسر جهان عرب خواهد کرد. آنچه فداییای که عکسش را میبینید بدان اقرار نخواهد کرد آن است که خود میداند تحقق این انقلاب را به چشم نخواهد دید، بااینحال میداند که پیروزیِ او از هماکنون آغاز شده است. احتمالاً نداند که تصویرش، بهرغم موانع صهیونیستی، امروز پیش چشم تو قرار خواهد گرفت. و به همین منوال اسرائیل، که در اواخر قرن نوزدهم به عنوان راهی شاید برای امنیت بخشیدن به یهودیان پنداشته میشد، و بهسرعت چنین شد و در این بخش از آسیا باقی ماند، متجاوزترین تهدیدِ امپریالیستیِ غرب شناخته خواهد شد.
***
جاسوس؟ ممکن است. این تصویر بهشکلی خشن ما را به تصویر مَلِک حسین اردنی، که زمانی دستور نابودی اَمّان را داد، ارجاع میدهد.
«تنها یک دولتمرد تاریخ دستور ویرانی پایتخت خود را صادر کرد که نِرون بود.»
بسیار زیبا، بسیار دور، بسیار باشکوه! سالها بعد از نرون، و نزدیکتر به ما، «تی یِر» در فرانسه بود که قدوقواره و ابعادی شبیه پادشاه خاندان هاشمی داشت. در هفتهی خونین اوت ۱۹۷۰ در امّان، بین دوازده تا پانزده هزار مرد و زن فلسطینی زندهزنده سوختند یا خاکستر شدند. امریکاییها از موقعیت آشفتگی جبههی فلسطینی سود بردند و از طریق مسیر هوایی آزادِ میان قبرس و امان، دولت اردن را بهشدت مسلح ساختند. تنها محدودیت اعمالشده درخصوص این هدیه آن بود که ارتش اردن نمیتواند از این سلاحها علیه اسرائیل استفاده کند. مَلِک حسین خردهبورژوایی است مدافع طبقاتِ متمکنِ امروز، درست همانطور که «تی یر» مدافع طبقات متمکنِ دیروز.
حکومت اسرائیل یکجور «کبودی» یا خونمردگی بر شانههای مسلمانان است. بعد از شناسایی و اعدام «اِلی کوهن» هر فلسطینی، هر عربی، میداند که در معرض جاسوسی اسرائیل است. سرویسهای اطلاعاتی فلسطین سازماندهی یافتهاند. در ۱۹۷۰ راحت میشد در پایگاههای نظامی کرانهی رود اردن چند جوان بلندموی را دید که دارند به عبری با هم شوخی میکنند. مثل بقیهی فداییان، آنها هم منتظر بودند تا رادیو دمشق عید فطر اعلام کند. تنها چیزی که ازشان میشد فهمید این بود که آنها نیز سرباز ارتش اسرائیل هستند. آنها از هر دو سوی رود اردن مورد تهدید بودند. با چنان شباهتی به نمونههای اسرائیلی، سرباز کدام اردو بودند؟ مثل باقی عربها غذا میخوردند و نماز میخواندند، و بیتردید، وقتی هم در تلآویو بودند مثل باقی یهودیان، آیا عاقبت سوزانده و خاکستر میشدند؟
***
عکسِ مرگ، همانقدر در نگاهها که در کفن؛ مثل تمام عکس سلاحها، چه روسی، چه چک، چه چینی یا اگر از ارتش اردن دزدیده شده باشد، امریکایی، انگلیسی یا فرانسوی. برای همین باید صاف و ساده گفت: دشمن فلسطین دو چهره دارد، حتی با آنکه احتمالاً یکی دانسته میشود: استعمار اسرائیل و رژیمهای ارتجاعی جهان عرب. این مُردهی کفنپوش کیست؟ در پایگاهها، بین فداییان، بین تکتک آنها و رهبرانشان، یک جور رفاقت هست که سوسیالیسمِ کامل نیست، بیشتر یک جور اخوتِ هرروزه است. هیچ شقاوتی در فداییان نیست. درحالیکه در جولان یا در کرانهی رود اردن، در پایگاهها نوعی ملاحظهکاریِ سادهلوحانه جاری و ساری است. بین رزمندگان و رهبرانشان ادب و احترامی غیردستوپاگیر برپاست که من آن را در میان هیچ گروهی از مردان جوان ندیدهام، آن هم آدمهایی که فعالیتشانـ آیا این همجواری با مرگ است که به بسیاریشان جاذبهای خاص بخشیده است؟ـ طبعاً باید آنان را به هم خشنتر و از رهبرانشان دورتر کند. شاید بهعلت دیدگاه منطقیتری که آنان را از نیاز مردانه به محبت، که مردان چهل پنجاهساله را نیز مضحک جلوه میدهد، بینیاز کرده، به شناختِ الگوی جدیدی از زندگی رسیدهاند. و اگر تو داری، آنها هیچ احتیاجی به نگاه زنان جوان و سبیلهای سیاه پرپشت ندارند … فلسطینیان، رانده یا شکستخورده، نخست برآنند تا خاک خود را، که مأمن تاریخشان است، آزاد سازند. این تلاش برای آزادسازی سرانجام، لااقل تا مدتی، آنان را به ورای مفهوم سرزمین پدری، به مفهوم دیگری که برایشان تازه است، به مفهوم انقلاب اجتماعی رهنمون خواهد کرد. دشمن بلافصلشان اسرائیل خواهد بود اما دشمن تمامعیارشان امریکاست. و اگر امریکا در تلآویو هست، در ریاض و امان و کویت هم هست، در تونس و رَباط هم، در قلب مواطنِ کهن اسلام، همچنانکه در برزیل، کلمبیا، تایلند، کامبوج، جنوب ویتنام، و اروپا. این همان حرفی است که دمِ چاشت چای به یکدیگر میگویند. بیپرده از آنچه در اریتره و ظُفّار میگذرد حرف میزنند. رادیو گوش میکنند. فهمیدهاند که نفت بسیار زیادی در رگهای اربابان عرب جاری است.
***
عصبانی نشو، خب البته اگر حالت بهتر میشود بشو، از اینکه عکسهایی هست که کودکان فلسطینی اسلحه بهدست گرفتهاند. ولی در دانشکدههای نظامیِ قدیمیِ عزیز خودِ ما نیز، در پریتانیومها، بچهسربازان دهدوازدهسالهی خودمان هم اسلحه بهدست گرفتن را آموزش میگیرند. سلاح خودکار بازیچهای است که میتواند بکُشد. حکایت این است. هدف عکسهای این مجله روشنگری در باب کیستیِ فلسطینیان است، فلسطینیان و مخصوصاً فداییان. اما اگر واقعاً میخواهید درکشان کنید، تنها یک راه وجود دارد: همراهشان بجنگید، مثل آنها بجنگید.
یک جور نژادپرستیِ عربستیزانه، که تقریباً یک جور مرض است، عمیقاً در هر فرد اروپایی رسوخ کرده؛ طوریکه آدم میماند چرا فلسطینیان هنوز روی کمکهای هرچند اندکِ ما حساب میکنند. در فرانسه، ما همین تازگی هفتصدمین سالگرد مرگ لویی نهم، ملقب به سنلویی، را در مراسمی پرزرقوبرق جشن گرفتیم و کمترین تردیدی هم به خود راه ندادیم. اول، رولان، بعد سَنبرنار، گودفوآ دوبویون، گی دو لوزینان، ریچاردِ شیردل، لویی نهم، و همه با جنگهای صلیبیشان علیه مسلمانان، چنان در دورهی پیروزی اروپاییان در جنگ با اعراب، یعنی ۱۸۳۰ تا ۱۹۶۲، مورد ستایش قرار گرفتند که آدم میماند انگار نه انگار که تاریخ، تاریخِ فرانسه هم مثل باقی ممالک، در قرن نوزدهم با هدفِ ایجاد انسانهایی نوشته شده است که با هر نیت خیر یا شری فردِ استعمارزده را تحقیر میکردند.
همچنان برای توجیه تاریخی بورژوا و ملحدانه از جنگهای صلیبی کاتولیک، برای اهداف پَستِ استعماری که تا امروز در این منطقه باقی مانده، بهره خواهند جست.
تمام تاریخ چیزی نیست مگر فریب و نیرنگی که از ما انسانهایی منحرف و دغلباز بسازد.
طبيعت روي کرهي زمين يک بار با عصر يخبندان آخرالزمان را تجربه کرده است. خطر…
«من در محیط کارم مورد استثمار قرار گرفتم.»«حقوق واقعی من پایمال میشود.»«سهامدار و مالک حقوق…
آنهایی که در امریکای شمالی زندگی میکنند یا در اروپای غربی، یا حتی در دیگر…
فیلمهای اخیر کریستوفر نولان دیریابند و آخرین ساختهی او، اوپنهایمر، نیز از این قاعده مستثنا…
محفوظ در یال کوهسالان به جستوجوی گیاهان ناشناخته بود که یکی از همولایتیها را دید…
روزهای پایانی دیماه ۱۳۹۸. اعلام میشود که ارکستر سمفونیک تهران به رهبری شهداد روحانی، رهبر…