معاصر و متهور و جسور است. اجراهای توفندهاش گاه بسیار دلپسند است و گاه آزاردهنده و فحشخور. محبوب مخاطبان اروپایی است و مغضوب منتقدان امریکایی. برخی مطبوعات امریکا اجراهایش را گولزنک، برخورنده و مهملات اروپایی خواندهاند. میگویند او تنها «حرامزادهی بیآبرو»یی نیست که، برای آنکه در مخاطب احترام تازهای به آثار کلاسیک برانگیزد، دست به هر آرتیستبازیای میزند. اما کسانی هم مثل رندی گِنر معتقدند منشِ سنتشکنِ فانهوفه حقایق تلخ و سنگینی دربارهی تئاتر امریکا با آنها در میان میگذارد. از محافظهکاری و ناتورالیسمپرستی تئاتر امریکا میگوید، از علاقه به اگزوتیک کردن فرهنگهای دیگر و از گفتمان انتقادی بیرمق آنها. ایفو فانهوفه از ستودهترین کارگردانان مؤلف تئاتر امروز اروپا و امریکاست. آثارش جایگاهی مستقر و معین در حیات فرهنگی بلژیک و هلند دارد. شبکه آفتاب در شمارهی دوم، گفتوگویی اختصاصی با این کارگردان هلندی کرده که میخوانید.
سبک تئاتریتان چیست؟ برخی منتقدان آن را مینیمالیسم توصیف کردهاند، چگونه فاصلهی خود را با تئاتر نخنمای ناتورالیستی حفظ میکنید؟
سبکی ندارم. سبک ظاهر کار است. سعی میکنم به هر متنی که کارگردانی میکنم طوری نگاه کنم که انگار همین دیروز نوشته شده. هر اجرایی خلاقیت جدیدی در خود دارد. سبک اجرا از دلِ مطالعهی متن بیرون میآید. سبک نقطهی آغاز کار نیست. نتیجهی کار است.
با تماشای صحنهپردازی و طراحی صحنهی کارهایتان این سؤال به ذهن میرسد که چطور به چنین حالوهوایی میرسید. آیا بیشتر اقتضائات زیباییشناسی را مد نظر دارید یا بازنمایی حالات درونی کاراکترها را؟
حالات درونی کاراکترها را بازیگران به نمایش درمیآورند. خیلی بدم میآید که لباس یا طراحی صحنه به شکلی تصنعی بخواهد چیزی از کاراکترها بگوید. صحنه جهانی است که در آن زندگی میکنیم. لباس هم فقط همانهاست که هر روز می پوشیم.
آیا چون میخواهید تماشاگران خط داستان و طرح قصهی آشنایی را در طول اجرا در ذهن داشته باشند دوست دارید فیلمهای مشهور را برای «پروژههای سینمایی»تان انتخاب کنید؟ و بعد هم از آن قصه آشناییزدایی کنید؟
فکر نمیکنم فیلمهایی که بر صحنهی تئاتر آوردهام مشهور بوده باشند. «شب افتتاحیه» و «شوهران» جان کاساویتس را کار کردهام، این فیلمها فقط در حلقهی کوچکی از خورههای فیلم مشهور و شناختهشده است. انتخاب من در میان فیلمنامهها متأثر از این واقعیت است که آنها قصههایی تعریف میکنند که من در نمایشنامههای تئاتری پیدایشان نمیکردم. جدای این، صحنهای کردن یک فیلم برای من همیشه یک «اکران» و اجرای اول است. چون هیچکس پیش از من این کار را نکرده. البته خودِ پیدا کردن فرمی تئاتری که به داستان فیلم جان تازه دهد، یک چالش تئاتری واقعی است.
گاهی برخی خصوصیات کاراکترهای فیلم مبدأ را در اجرای تئاتری تغییر میدهید، مثل تغییراتی که در ویژگیهای کاراکتر اصلی «فریادها و نجواها» اعمال کردید، دلیل و قصدتان از چنین کاری چیست؟
من تغییری ندادم. کار خود را با متنی شروع کردم که اینگمار برگمان خطاب به بازیگرانش نوشته بود. برگمان اصلاً فیلمنامهای، به معنای واقعی کلمه، ننوشته بود. در آن نوشته از چیزی که میخواست بسازد نوشت و موقعیتها، کاراکترها و حسوحال کار را توصیف کرده بود. در آن متن اطلاعاتی هست که خود برگمان هم در ساخت فیلمش از آنها بهره نبرد. بارزترین نمونهی آن هم این نکته است که برگمان خواهر آگنس محتضر را هنرمند توصیف میکند. این خصوصیت جالبی از شخصیت است که در فیلم بدان پرداخته نشده است. ما همین نکته را نقطهی آغاز خودمان قرار دادیم. ولی بههرحال در این هم برگمان الهامبخش کار من بود.
در گذر از یک مِدیوم هنری به مدیومی دیگر، از فیلم به تئاتر، چه تغییر و تحولاتی رخ میدهد؟ محدودههای حرکت شما در بازخوانی یک فیلم در تئاتر چیست، منظورم این است که در اقتباس تئاتری خود تا چه حد در متن و فیلم اصلی دست میبرید؟ چه عناصر یا کاراکترهایی را از اثر اصلی در اجرای خود نگه میدارید؟
از فیلمنامهی کار شروع میکنم، نه از خود فیلم. با فیلمنامه هم همان برخوردی را میکنم که با نمایشنامهای از راسین یا شکسپیر. سعی میکنم متن را بهدقت بخوانم، سعی میکنم بفهمم چرا کاراکترها چنان دیالوگهایی میگویند. متن را پایهی اصلی ایدهپردازی، سبک کار، بازیها و کارگردانی قرار میدهم. ترجیح میدهم تغییری ندهم. گاهی اما، حتی در مورد متن شکسپیر هم ناگزیر، برشی یا اقتباسی اندک لازم است.
تهیهکنندهی کارهایتان کیست؟ بودجهی تولید پروژههایتان از کجا تأمین میشود؟
من برای «تونییلخروپ آمستردام» (گروه تئاتر آمستردام) کار میکنم که کمپانی تئاتری معظمی است که شهرداری آمستردام و دولت هلند بودجهی آن را تأمین میکنند. هر فصل دو اجرا کارگردانی میکنم و کارگردان آثاری با کیفیت تئاتر اروپایی (کسانی مثل «توماس اوسترمایر»، «یوهان سیمونز»، «کریشتف وارلیکوفسکی») و کارگردانان جوان و نوظهور را به کارگردانی نمایشی دعوت میکنم. هر فصل ۳۵۰ اجرا در آمستردام و سراسر دنیا از ملبورن گرفته تا نیویورک به روی صحنه میبریم. هر فصل ۱۲۰ هزار تماشاگر را به سالن می آوریم.
سالن تئاتر خودتان را دارید؟
سالن اصلی ما تئاتر شهر آمستردام در مرکز این شهر است، همانجا تمرین میکنیم و ۱۵۰ اجرا میرویم (البته فقط پنجشنبهها اجرا با زیرنویس همراه است)
تصوری از تئاتر ایران دارید؟ آیا از اجرایی مشترک با گروههای ایرانی استقبال میکنید؟
من تئاتر ایران را نمیشناسم که به نظر خودم این ضعف از من است نه از تئاتر ایران. از هر تئاتر و اجرای خوبی قطعاً استقبال میکنم. البته.
* این مطلب پیشتر در دومین شمارهی ماهنامهی شبکه آفتاب منتشر شده است.
طبيعت روي کرهي زمين يک بار با عصر يخبندان آخرالزمان را تجربه کرده است. خطر…
«من در محیط کارم مورد استثمار قرار گرفتم.»«حقوق واقعی من پایمال میشود.»«سهامدار و مالک حقوق…
آنهایی که در امریکای شمالی زندگی میکنند یا در اروپای غربی، یا حتی در دیگر…
فیلمهای اخیر کریستوفر نولان دیریابند و آخرین ساختهی او، اوپنهایمر، نیز از این قاعده مستثنا…
محفوظ در یال کوهسالان به جستوجوی گیاهان ناشناخته بود که یکی از همولایتیها را دید…
روزهای پایانی دیماه ۱۳۹۸. اعلام میشود که ارکستر سمفونیک تهران به رهبری شهداد روحانی، رهبر…