خبرنگار پرسید: «بهنظر میرسد این روزها از قبل پرکارتر شدهاید. دلیلِ خاصی دارد؟» جلسهی مطبوعاتی بود، برای خبر دادن از تور تازهی کنسرتهایش در شهرستانها. مثل همیشه پای حسین علیزاده که وسط باشد، جلسه شلوغ میشود. از روزنامههای کثیرالانتشار تا خبرگزاری و سایتهای مختلف. پاسخش وسطِ آنهمه خبرنگار ساده بود: «این روزها احساس تنهایی میکنم و همین انگیزهی بیشترم برای کار میشود.» کدام آدمی است که روزهایی احساس تنهایی نکند، اما اینهمه صراحت در بیان کردنش؟ غریب است آدمی در حد و اندازههای علیزاده اینقدر راحت از احساس تنهاییاش بگوید، بین آنهمه خبرنگار و روزنامهنگار: «شاید دلیلش این باشد که سعی میکنم زندگی را ساده بگیرم. در مقاطع مختلف زندگی تجربههای فراوان از سر گذراندهام. این سالها وقتی به گذشته و کارهای خودم نگاه میکنم، میبینم زندگی آنقدر ترسناک و جدی نیست.» همانقدر که موسیقیدانِ بزرگی است، روشنفکر هم هست و زبانِ صریحی دارد. خیلی صریح. همهی این سالها پایِ حرفهایش مانده و اعتراض کرده: «مگر میشود صدایِ نیمی از جامعه را حذف کرد؟» تندترین نقدها را به مسؤولانِ ارشاد کرده، به صدا و سیما، به هر چیزی که بهنظرش مانعی برای موسیقی بوده است. حالا این روزها پرکار است، گواه، کنسرتهای متعددش در تهران و شهرستانها. «باده تویی» آخرین اثرش است که منتشر شده و یکی دو آلبومِ دیگر هم در دست انتشار دارد. از کنسرتهای شهرستانهایش همیشه پُرشور حرف میزند: «حالوهوای دیگری دارد. حسوحالش یک جورِ دیگر است.» اینهمه کنسرت در سالنهای معتبرِ بینالمللی برگزار کرده اما از کنسرتهای شهرستانهایش که میگوید سراسر شوق میشود. مثلاً کنسرت تربت حیدریهاش. تعریف میکند از صحنه که پایین آمده، دیده دستهی سازش از اشکهایش خیس شده، اشکهایی که بیاختیار آمدهاند، آنقدر که حسوحال در آن سالنِ کوچکِ لابد نهچندان استاندارد بوده.
یکی دو هفته پیش در فستیوالِ موسیقیِ تهران در عمارت مسعودیه کنسرت داشت. چند روز بعدش دو شب در تالارِ وحدت. اولش قرار بود برنامه در فضای بازِ نیاوران باشد که گفتند مجوزِ اجرا در فضاهای باز نمیدهند و افتاد به تالارِ وحدت. اما حتی اینها هم برایش کنسرتهای شهرهای دیگر نمیشود. در این کنسرتهای شهرستانش چیست که او، بهرغمِ گلایههای موسیقیدانان از سالنهای غیراستاندارد و صدابرداریِ نامناسب و برخورد مسؤولانِ ارشادِ شهرستانها، اینقدر شیفتهشان است؟ پی پاسخِ این پرسشها همراهش رفتم به همدان و اصفهان. اوایلِ شهریور در همدان کنسرت داشت، در تالار «ابن سینا». دو شب. ششم و هفتم. علیزاده همراه پژمان حدادی و صبا، پسرش، یک ساعتی مانده به اجرا ساوندچک میکنند و روی صحنه میروند. بیشتر مخاطبان که جوان هستند. کل مدت اجرا چشم میدوزم به علیزاده اما کماکان گمشده را نمییابم. نکته را نمیگیرم. سرگشته منتظرِ اجرای بعدیام.
دو هفته بعد در اصفهان اجرا دارند، در ملکشهر. صبحِ دومین روز اجرا در در هتل آسمان میبینیمش. حالش خوب است و دارد با خانمِ روانشناسی اصفهانی دربارهی موسیقیدرمانی حرف میزند. با عینکِ فوتوکرومیکش روی مبل نشسته و با دقت به حرفهای او گوش میدهد و خودش هم هرجا احساس لزوم کند، توضیحاتی میدهد. سرحال است. این را درجا میشود فهمید. با هیجان از کنسرتِ دیشبش حرف میزند، از ادامهی تورش. میگوید کار که میکند، آلبوم که ضبط میکند، کنسرت که میگذارد، حالش خوب است. هیچچیز، جز موسیقی، حالش را این اندازه خوب نمیکند. دوباره میرویم برای اجرا. ازش میپرسم: «اجرا در این سالنها چه فرقی میکند با وقتی که در تالار وحدت یا مثلاً نیاوران روی صحنه میروید؟» جوابی نمیدهد و میشتابد برای انجامِ کارهای مقدماتیِ کنسرت. نور میرود و کارشان را شروع میکنند، و بعد یک ربع از اجرا گذشته که ناگهان یک آن خودم قضیه را میفهم، تشخیص میدهم: لذت را میشود تشخیص داد، بینِ این مخاطبانِ مشتاقش که نشان میدهند در دلِ موسیقیدوستانِ هر جایی از ایران چه جایگاهی دارد، خوشحال است و به لذتی ناب میرسد. اما من ماجرا را از دستهایش میفهمم. دستهایش را از نزدیک که دیده باشی، متوجه میشوی خیلی فرق دارد با دستهای مثلاً یک نوازندهی پیانو. خبری از انگشتانِ کشیده و استخوانی نیست؛ اما خاص هستند و روی ساز میرقصند. چشمانش بستهاند و دو دست میرقصند، یکی روی دسته و دیگری روی کاسه؛ نرم و سریع و خیالانگیز. حالش خوب است. باید بداههنوازیهای علیزاده را در این پنج شش سال دنبال کرده باشی تا این حالِ خوب را بفهمی. از قطعاتِ دشوار و پیچیدگیهایی مثلاً پنج سال قبلترش حالا رسیده به این حالِ رها. لُبِ حرف را خودش میزند: «زندگی مثلِ کوره و کارگاهی بود که من در آن گداخته شدم و سعی کردم در آن نسوزم.» نسوخته؛ آبدیده شده.
عکسها: مهدی توسلیان/ هنرآنلاین
طبيعت روي کرهي زمين يک بار با عصر يخبندان آخرالزمان را تجربه کرده است. خطر…
«من در محیط کارم مورد استثمار قرار گرفتم.»«حقوق واقعی من پایمال میشود.»«سهامدار و مالک حقوق…
آنهایی که در امریکای شمالی زندگی میکنند یا در اروپای غربی، یا حتی در دیگر…
فیلمهای اخیر کریستوفر نولان دیریابند و آخرین ساختهی او، اوپنهایمر، نیز از این قاعده مستثنا…
محفوظ در یال کوهسالان به جستوجوی گیاهان ناشناخته بود که یکی از همولایتیها را دید…
روزهای پایانی دیماه ۱۳۹۸. اعلام میشود که ارکستر سمفونیک تهران به رهبری شهداد روحانی، رهبر…