«نوبل ادبیات از غار بیرون آمد.» یا «وقتی نوبل ادبیات به باب دیلن برسد همان بهتر که دونالد ترامپ هم رئیسجمهور بشود.»
یا جویس کرول اوتس نویسندهی آمریکایی و یکی از گزینههای همیشگی نوبل شعرهای او را عمیقاً ادبی معرفی کرده و گفته است از این که جایزه به دیلن رسیده، مسرور است.
اینها تنها بخشی از اظهارنظرهای کارشناسان و منتقدان ادبی است که از ظهر پنجشنبه در روزنامهها و وبسایتها منتشر شده. خیلیها عصبانی هستند و میگویند بعد از عمری هم که خواستهاند جایزه را به یک امریکایی بدهند، چشم بازار را با انتخابشان کور کردهاند و این جایزه چیزی نیست جز دهنکجی به جامعهی ادبی آمریکا و در عین حال بسیاری او را صدای عصیان نسلها دانستهاند. گفتهاند یادمان نرود که او همان کسی بود که صدای نسلهای بریده را که از جنگ و خونریزی نفرت داشتند به گوش دنیا رساند، علیه بمبهای امریکا در ویتنام شورید و ترانهها و شعرهایی سرود که هنوز هم میتوان زیر لب زمزمهشان کرد و جلوی تانکهای اسرائیلی که شهرکهای فلسطینینشین را ویران میکنند، دراز کشید. باب دیلن اما در هفتادوچهار سالگی آرامتر است، هنوز هم عاشق آرتور رمبو است، کتاب بالینیاش شعرهای شارل بودلر است. او سالهاست که خودش را شاعر میداند سال ۲۰۰۴ در گفتوگویی مفصل با نیوزویک گفت: «من شاعرم و خودم این را میدانم و امیدوارم خرابش نکنم… هر کاری که مینویسم اگر بتوانم برایش آهنگی بسازم یک ترانه است و هر چیزی که به آواز نخوانمش، شعر من است.»
به تازگی انتشارات سیمون اند شوستر مجموعهای نفیس از بهترین شعرها و ترانههای او منتشر کرده است. ترجمهی یکی از شعرهای او را بخوانید:
خدایان جنگ
بیایید، های، با شما هستم، خدایان جنگ
شما که همهی آن تفنگها را میسازید
شما که هواپیماهای مرگ را میسازید
شما که این بمبها را میسازید
شما که پشت دیوار پنهان شدهاید
پشت میزهایتان قایم
تنها میخواهم بگویم
بدانید که از پشت این نقابها، صورتتان را دیدهام.
شما هرگز، هرگز کاری نکردهاید
تنها بنا میکنید که ویرانش کنید
شما که با دنیای من سر بازی دارید
انگار که اسباببازی کودکیتان باشد
تفنگی میگذارید در دستم
بعد از دیدهها پنهان میشوید
وقتی گلولهها سفیرکشان از تفنگم بیرون جهیدند
پشت میکنید و میگریزید.
شما همان یهودا هستید
دروغ میگویید و نیرنگ میکنید
و میخواهید که باور کنم
باور کنم که جنگ خوب است
ولی من آن پنهانشده در چشمهایتان را میبینم
من ذهنتان را میخوانم
همانطور که میتوانم آبی را که به فاضلاب جاری است
به چشم ببینم.
شما که خود یهودا هستید
دروغ میگویید و نیرنگ میکنید
شما که اسلحه به دست دیگران میدهید
اسلحهای که شلیک کند
بعد به عقب میروید
آدمهایی که میایستند و مرگ دیگران را تماشا میکنند
شما پشت دیوارهای بلند کاخهایتان پنهان میشوید
وقتی جویبارهای خون
از تنهای لهیده جاری است
وقتی تنهای زخمی لابهلای جوی و لجن و گل میغلتد.
شما بزرگترین هراس آدمی را آفریدهاید:
ترس بهدنیاآوردن کودکی
به این دنیا.
زیرا که کودکِ بهدنیانیامده و بینامم را تهدید میکنید
شما حتی لایق جریان خونی که در رگهایتان جاری است
نیستید.
چقدر باید بیشتر درد بکشم
تا بتوانم بیاجازه حرف بزنم؟
شاید که بگویید جوانم
شاید که بگویید نادانم
از شما کوچکترم
اما تنها یک چیز را به روشنی میدانم
حتی مسیح هم
نمیتواند
ببخشدتان
از شما میپرسم
با این پولی که دارید
بخشش را برای روحتان میخرید؟
باور دارید که میتوانید؟
اما در لحظهی سر رسیدن مرگ
همهی این ثروتی که انباشتید
روحتان را آزاد نمیکند.
فکر میکنم وقتی مرگ روحتان را بگیرد
وقتی من پشت سر تابوتتان قدم بزنم
در آن غروب غمبار و تاریک
شما را تماشا خواهم کرد
وقتی در تابوتتان دراز به دراز افتادهاید
تماشایتان خواهم کرد
روی سنگ قبرتان خواهم ایستاد
آنقدر که مطمئن شوم
شما مردهاید.
طبيعت روي کرهي زمين يک بار با عصر يخبندان آخرالزمان را تجربه کرده است. خطر…
«من در محیط کارم مورد استثمار قرار گرفتم.»«حقوق واقعی من پایمال میشود.»«سهامدار و مالک حقوق…
آنهایی که در امریکای شمالی زندگی میکنند یا در اروپای غربی، یا حتی در دیگر…
فیلمهای اخیر کریستوفر نولان دیریابند و آخرین ساختهی او، اوپنهایمر، نیز از این قاعده مستثنا…
محفوظ در یال کوهسالان به جستوجوی گیاهان ناشناخته بود که یکی از همولایتیها را دید…
روزهای پایانی دیماه ۱۳۹۸. اعلام میشود که ارکستر سمفونیک تهران به رهبری شهداد روحانی، رهبر…