سال ۲۰۰۳ از زیر سقف‌های بلند و شیشه‌ای هامبورگر بانهوف برلین که به نمایش مرور آثار پرستو فروهر، هنرمند ایرانی‌آلمانی، اختصاص یافته است وارد اتاقکی با سه دیوار می‌شوی؛ اتاق آرشیوی است با عنوان «مستندات»، اتاقی‌ سفید با دو پیشخوان بر دو دیوار روبه‌روی هم که رویشان در جعبه‌های مقوایی کاغذ‌هایی سندمانند و بریده‌ی جراید و اوراق نامه‌نگاری اداری قرار داده شده. مشابه همان اوراق و بریده‌ی روزنامه‌ها و عکس‌ها روی هر سه دیوار چسبانده شده است. در وسط روی مکعبی سفید، یک دستگاه کپی قرار دارد؛ اتاقی که همان سردی و تنهایی معمول اتاق‌های آرشیو اماکن رسمی را تداعی می‌کند. همان احساس تنهایی به سراغت می‌آید؛ همان احساس سردخانه‌وار و خالی توِ دانشجوی مشتاق هنر را، که به تماشای اثر هنری آمده‌ای، دربر می‌گیرد؛ احساس تنهایی همراه با سنگینی بار مسؤولیتی که انگار هر لحظه با از نظر گذراندن اوراق بر شانه‌ات احساس می‌کنی؛ مسؤول در قبال آنچه می‌بینی‌ و می‌خوانی‌ و حکایت تلخی که روایت می‌شود از خِلال اوراق. اما دستگاه کپی‌ در میان فضای نمایش اسناد و جراید، احساس فرد‌ی‌ات را می‌شکند و مسؤولیتی جدید برای تو ایجاد می‌کند: همه باید بدانند. تو باید آن را بپراکنی؛ تو، جوان دانشجوی هنر که خیال می‌کنی هرآنچه در حیطه‌ی هنر جا بگیرد به تو مربوط می‌شود. باید کپی بگیری و بدهی بقیه بخوانند، هرکس که دستت می‌رسد و امکان حضور اینجا را نداشته است.
پرستو فروهر در پروژه‌ی مستندات ارتباطی‌ میان اسناد قانونی‌ مکاتبات خود درباره‌ی قتل پدر و مادرش با زندگی‌ روزمره‌اش ایجاد می‌کند. داستانی که اثر براساس آن شکل گرفته بسیار شخصی‌ است. ماجرای قتل هولناک پدر و مادرش در پاییز ۱۳۷۷. پرستو از آن زمان شاید ناخواسته تبدیل به شخصیتی عمومی‌ شد. می‌توان گفت پروژه‌ی مستندات پرتره‌ی این شخصیت نوظهور ناخواسته‌ عمومی‌ نیز هست؛ پرتره‌ی شخصیتی که در تلاش برای چشم‌پوشی از احساسات فرزندی که پدر و مادر خود را به شکلی‌ فجیع از دست داده است قصد کرده روایتی کلان‌تر از یک اتفاق شخصی‌ بسازد. او می‌کوشد در میان این دوگانگی‌‌ زندگی‌‌ شخصی‌ خود را روایت کند. زندگی‌‌ هنرمندی که این اتفاق در یک رفتار کاملاً طبیعی و انسانی‌ تمام ذهن او را اشغال کرده است. او در این چالش ذهنی‌ به‌مثابه هنرمندان مرزهای روایت هنرمندانه و زندگی‌ احساسی‌ و شخصی‌ را می‌شکند. راه‌حل او نمایشی مستقیم از همه‌ی مستندات و نامه‌نگاری‌هایش با سیاست‌مداران، نهادها و مؤسسات بین‌المللی در ارتباط با حقوق بشر است. نامی که او برای اثر برگزیده است نیز از هیچ مفهوم و معنای‌ شاعرانه یا استعاری برخوردار نیست. مستندات او «مستندات» نام دارد.
اما آرشیو چیست؟ چگونه می‌توان از جایگاه به‌ظاهر خنثای عمل بایگانی کردن عبور کرد؟ ضرورت آرشیو چیست؟ چگونه آرشیو می‌تواند رفتاری سیاسی باشد یا بشود؟ این مسأله‌ای است که چیدمان مستندات پرستو فروهر مخاطب را با آن درگیر می‌کند؛ مخاطبی که بی‌حوصله و تنبل نیست و برای دانستن آنچه روی کاغذها آمده وقت می‌گذارد. اثر مخاطبی کنجکاو را می‌طلبد که فقط به دنبال راهنمای ساده‌ای از قتلی سیاسی نیست؛ چیزی که با اولین جست‌وجو در اینترنت می‌تواند از سروته آن چیزهایی بفهمد. اما نکته اینجاست که «مستندات»، در کنار اسناد این قتل، قدرت انتزاعی مؤسسات و نهادهای مدرن جهانِ باز را نیز به‌چالش می‌کشد.
مستندات در لایه‌ای دیگر پرسشی متفاوت را نیز ایجاد می‌کند: تفاوت زبان نوشتاری درباره‌ی یک موضوع واحد؛ زبانی که از نگاه روزنامه‌نگاران یا مورخان تفاوت آشکاری با سیاست‌مداران دارد. موضوع واحد است اما نحوه‌ی برخورد با این موضوع واحد از زبان نوشتاری آن معلوم می‌شود. مکاتبات از یک سو با نهادهای ذی‌ربط در ایران است و از طرف دیگر با مؤسسات بین‌المللی. زبان و نحوه‌ی برخورد با پرستو در این دو سو متفاوت است اما به‌نظر می‌رسد نتیجه فرق چندانی ندارد: هردو به درهای بسته‌ی دادخواهی می‌رسند. در یکی‌ از نامه‌ها سیاستمداری آلمانی‌ با ابراز تأسف از اتفاق پیش‌آمده در ابتدای نامه، در ادامه، به‌صراحت می‌گوید که نمی‌تواند کاری انجام دهد جز ثبت آن در آرشیو‌های مربوط به ایران. یا دبیر کمیسیون دیگری پس از دریافت انبوهی از مستندات در پاسخ می‌گوید که ما همه‌ی مستندات را به مقامات ایران خواهیم فرستاد و باید منتظر جواب آنها بمانیم. دو مثال ذکرشده مخاطب را با عمق سیستم بوروکراتیکی مواجه می‌کند که به‌نظر می‌رسد، با وجود ارتباطش با مسائل و معضلات جوامع مدنی، «فرد» در آن شناخته‌شده نیست.
پرستو طی این سعیِ‌ چندساله در نامه‌نگاری و جمع‌آوری اسناد نمی‌خواهد احساسات مخاطب را برانگیزد؛ چه‌بسا تمام تلاش خود را معطوف به نمایش روند سیاسی بوروکراتیک حاکم بر این مؤسسات دارد. زیباشناختی کلاسیک آرشیو نیز در این عبور از احساس‌گرایی برای نمایش موقعیت به کمک اثر می‌آید. جعبه‌ها و طبقه‌های چوبی معمولی‌ هیچ فشاری بر مخاطب برای ارتباط برقرار کردن با محتوای مستندات ایجاد نمی‌کند، اسناد به‌سادگی‌ در دسترس‌ هستند، بی‌هیچ پیچیدگی مضاعف. این آرشیو ساده، و سعی‌ آن در عمومی بودن و ارتباط با مخاطب، پیشنهادی نیز با خود دارد، در عمومی بودن آرشیوها در معنای کلی‌ که دسترسی به آنها معمولاً در چرخه‌ی بوروکراتیک و بسته‌ای است؛ حال آنکه دانستن حق مردم است. حضور ماشین کپی‌ در میان این اسناد امتداد باور هنرمند به عمومیت آرشیو است تا مخاطب دیگر خواننده‌ی صرف نباشد و فارغ از جایگاه بوروکراتیک به گسترش آگاهی بپردازد که دستگاه‌ها و نهادها از آن فاصله می‌گیرند. او می‌تواند از هر نمونه‌ی آرشیو کپی‌ تهیه کند و با دیگران به اشتراک بگذارد. مستندات پروژه‌ای است که می‌توان آن را کاری ناتمام نامید؛ پرونده‌ای مفتوح در مشابهت با پرونده‌ی قتلی که موضوع اثر است.
چالش اصلی‌ اما شاید در جای دیگری از مستندات وجود دارد؛ مستندات سه‌گانه‌ای را می‌سازد که عاملیت پرستو فروهر در آن نمایش داده می‌شود؛ پرستو در مقام کنش‌گر، هنرمند و فردیت او. این سه‌گانه مرزی معلوم از هیچ یک از وجوه شخصیت‌ او را به‌وضوح نمایان نمی‌کند، بلکه همه‌ی آنها را به‌صورت شالوده‌ی رفتاری فردی به دنبال دانستن، در حیطه‌ی هنر، نمایش می‌دهد.
حقیقت، به‌مثابه ستون اصلی‌ مستندات، ابزار پرستو فروهر است برای به‌دست آوردن عدالتی که در جست‌وجوی آن است و برای بیان حقیقت که چگونه می‌تواند در روند بوروکراتیک پنهان شود، از دست برود و تغییر شکل یابد؛ در زبان و مسؤولیت مؤسسه‌ای که با لفاظی بوروکراتیک حقیقت را با رفتار رسمی خود پنهان می‌کند و به‌طرزی نظام‌مند فراموشی را تجویز و توصیه می‌کند. در بررسی اسناد هیچ‌گاه متوجه نخواهیم شد که حقیقت، در حقیقت، چیست و به‌سادگی راه به حل مسأله نمی‌بریم؛ تنها لایه‌های درهم و پیچیده‌ی ‌آن خود را نشان می‌دهد. به‌موازات آن، هنر در ذات خود حقیقتی رمزآلود را نمایش می‌دهد اما این رازآلود‌گی‌‌ فقط به‌واسطه‌ی زبان هنر نیست بلکه هنر حقیقت را پیچیده و با هویتی چندگانه معرفی می‌کند چراکه حقیقت خود ماهیتی چندگانه دارد و مطلق نیست. در واقع ساده‌سازی مسأله‌ی پیچیده خطرناک است؛ این ساده‌سازی دقیقاً همان رفتار و بیان کلیشه‌ای است که همواره به دست رسانه‌ها اتفاق می‌افتد و همان رویه‌ای است که فروهر در اثر خود گرچه از ابزارهای آن، و گاه از زیبایی‌شناسی آن، بهره می‌گیرد، در رویکرد و تأثیر نهایی با آن فاصله دارد.
اثر چیدمان «مستندات» پیش از این در ۲۰۰۱ در شیرن کونست‌هاله‌ی فرانکفورت، در ۲۰۰۳ در موزه‌ی ایالتی شهر گراتس و پس از آن در ۲۰۰۴ در موزه‌ی زنان شهر بن و ۲۰۰۹ در اورگال فابریک در کارلزروهه و نیز در ۲۰۱۴ در گالری برونای دانشگاه سواس در لندن به‌نمایش درآمده؛ به‌صورت اثری در حال تکوین و به‌روز شدن که هر بار حجم اسناد و مستندات آن بیشتر می‌شود؛ مسیری بلند و بی‌پایان که پرستو فروهر با مداومت آن را می‌پیماید و تو را در مقام مخاطب برای همیشه درگیر دغدغه‌هایش می‌کند که دیگر چندان خصوصی نیستند.

* این مطلب پیش‌تر در نوزدهمین شماره‌ی ماهنامه‌ی شبکه آفتاب منتشر شده است.

 

شبکه آفتاب

Recent Posts

نجات‌دهندگان آسیایی

طبيعت روي کره‌ي زمين يک بار با عصر يخبندان آخر‌الزمان را تجربه کرده است. خطر…

10 ماه ago

کاش فقط خسته بودیم

«من در محیط کارم مورد استثمار قرار گرفتم.»«حقوق واقعی من پایمال می‌شود.»«سهامدار و مالک حقوق…

10 ماه ago

تقدیس یک آدمکش

آنهایی که در امریکای شمالی زندگی می‌کنند یا در اروپای غربی، یا حتی در دیگر…

11 ماه ago

دو چشم روشن بی‌قرار و دیگر هیچ

فیلم‌های اخیر کریستوفر نولان دیریابند و آخرین ساخته‌ی او، اوپنهایمر، نیز از این قاعده مستثنا…

11 ماه ago

برف در سلین آب نمی‌شود

محفوظ در یال کوهسالان به جست‌وجوی گیاهان ناشناخته بود که یکی از هم‌ولایتی‌ها را دید…

11 ماه ago

نوری زیر آوار

روز‌های پایانی دی‌ماه ۱۳۹۸. اعلام می‌شود که ارکستر سمفونیک تهران به رهبری ‌شهداد روحانی، رهبر…

11 ماه ago