اکثر مخاطبان موسیقی عامهپسند معمولاً خوانندهها را دنبال میکنند. برای آنها خواننده تمام هویت موسیقی است. اما آنها که مخاطب جدیتر موسیقی هستند میدانند که خیلی از خوانندهها در روند تولید اثر چندان کارهای نیستند و افراد دیگری کار نوشتن ترانه، ساخت ملودیها، تنظیم و نوازندگی را انجام میدهند. اما بیشتر گروههای موسیقی تعریف دیگری دارند؛ خواننده، آهنگساز، ترانهسرا و نوازندهها همگی همان اعضای گروه هستند که زیر یک نام جمع شدهاند. اما چطور میشود که یک گروه آلبوم درخشانی منتشر میکند اما آلبوم بعدیشان چندان تعریفی ندارد. مگر اعضای گروه همان افراد قبلی نیستند؟ مردم به آلبومهای موسیقی گوش میدهند و آنها را دوست دارند و به موزیسینهای آن عشق میورزند. برای مخاطبان جدیتر موسیقی دیگر تنها خواننده مهم نیست بلکه سایر دستاندرکاران ساخت اثر نیز اهمیت دارند، اما کمتر کسی از نقش تهیهکننده در تولید آلبوم باخبر است. آنها که مخاطب بسیار جدیتر موسیقی هستند وقتی آلبومی جدید به دستشان میرسد دفترچهی آن را ورق میزنند و در صفحههای آخر، آنجا که معمولاً کسی آن را نمیخواند، دنبال نام تهیهکنندهی اثر میگردند؛ زیرا تهیهکننده دست پشت پردهی موسیقیِ «ضبطشده» و خالق پنهان اثری است که ما میشنویم.
***
نقش و وظایف تهیهکنندهی موسیقی
تهیهکنندهی موسیقی (یا تهیهکنندهی ضبط)۱ نقشی عریض و طویل در جریان تولید هر اثر موسیقی و هر پروژهی ضبط دارد. در کل میتوان وظایف او را اینگونه برشمرد: جمعآوری ایده برای پروژه، انتخاب نوازندگان استودیویی و دستاندرکاران فنی، انتخاب قطعهها، اعمال تغییر در تنظیم اثر، راهنمایی و راهبری موزیسینها و دستاندرکاران فنی در استودیو، کنترل مراحل ضبط و نظارت بر کل روند تولید از جمله میکس و مسترینگ، بهعلاوهی نقش مدیریتی همچون تأمین و مدیریت بودجه، برنامهریزی و مدیریت قراردادها. البته امروزه بهدلیل گستردگی این وظایف دو نوع تهیهکننده وجود دارد؛ یکی تهیهکنندهی موسیقی، که به روند خلق و ضبط میپردازد، و دیگری تهیهکننده اجرایی که به امور مدیریتی و مالی و تدارکاتی میپردازد.
برخلاف تلقی موجود نقش تهیهکنندهی موسیقی را میتوان با کارگردان در سینما مقایسه کرد. تهیهکنندهی اجرایی در موسیقی کاری شبیه به تهیهکنندهی سینمایی دارد. در فرایند خلق اثر، موزیسین نقشی همچون بازیگر و مهندس صدا نقشی معادل فیلمبردار و صدابردار دارد. کار تهیهکننده خلق، شکل دادن و قالبریزی اثر موسیقی است. وظیفهی اصلی او تأمین کلیت پروژه است. بدین معنی که او با ایفای نقش واسطه میان بخش هنری و بخش فنی و با نظارت بر تدارکات پروژه بر جریان خلاقهی آن تمرکز میبخشد و کمک میکند تا انرژی هنرمندان کاملاً بر کار هنری و خلاقانهی خود متمرکز باشد تا اثر خود را به بهترین نحو ارائه دهند.
در موسیقی عامهپسند معمولاً چهار نقش عمده وجود دارد که خواننده یک یا چند یا بعضاً همهی آنها را میپذیرد: چهره (شخصیت)، خواننده/آهنگساز۲، نوازنده و ترانهسرا. با توجه به نقشهای هنرمند است که رابطهی تهیهکننده با او مشخص میشود. برای مثال بعضی از خوانندههای پاپ تنها یک چهره هستند و نه آهنگهای خود را میسازند، نه ترانههای خود را میسرایند و نه اثر خود را اجرا میکنند. در این حالت تهیهکننده از مجموعهی ساختههای خود یا دیگران اثری متناسب با شخصیت و قابلیتهای آن خواننده انتخاب میکند و برای آن قطعه نوازندههایی را استخدام میکند و خواننده را راهنمایی میکند تا کار را بهخوبی اجرا کند. این روش در صنعت موسیقی بسیار معمول است و بسیاری از ستارههای موسیقی پاپ از الویس پریسلی تا بریتنی اسپیرز اینگونه بودهاند. در چنین حالتی نقش تهیهکننده بسیار حیاتی و کلیدی است. گروه دیگری از موزیسینها خود همهکارهاند و علاوهبر آهنگسازی و ترانهسرایی کار نوازندگی را هم انجام میدهند و حتی در کارهای فنی نیز تبحر دارند، اما اینها نیز از داشتن تهیهکننده بینیاز نیستند. برای اینها نقش تهیهکننده تأمین افق دید خلاقانه است. او با جهت بخشیدن به خلاقیت و تواناییهای هنرمند شرایطی را فراهم میکند که با بالاترین بازدهی بهترین و خلاقانهترین کار خود را ارائه دهد.۳ همچنین بسیاری از هنرمندان، بهخصوص جوانترها، دچار خودبزرگبینی و خودخواهی هستند که اکثراً باعث انحراف آنها از مسیر خلاقیت میشود. یکی از کارهای تهیهکننده کنترل نفس سرکش هنرمندان است. در این حالتها میتوان تهیهکننده را با مربی ورزش مقایسه کرد که حتی بزرگترین قهرمانها نیز از داشتن مربی بینیاز نیستند.
تهیهکننده، بسته به نوع قرارداد، ممکن است تنها یک قطعه را برای هنرمندی تولید کند یا اینکه تولید کل یک آلبوم را برعهده بگیرد. همچنین ممکن است هنرمندی از تهیهکنندهای بخواهد با او کار کند یا اینکه تهیهکننده به سراغ هنرمندی برود تا با یکدیگر پروژهای را انجام دهند. یکی از کارهای تهیهکنندهها کشف هنرمندان بااستعداد و تازهکاری است که به نظر ارزش سرمایهگذاری و پتانسیل لازم برای تبدیل شدن به هنرمندی موفق را دارند. تهیهکنندهها به این هنرمندان تازهکار، که معمولاً آثاری از قبل آماده دارند، کمک میکنند تا تنظیم آثار خود را غنیتر کنند و با استخدام نوازندههایی متناسب با سبک و شخصیت آن هنرمند و موسیقی آن قطعهها را ضبط و تولید میکنند. تهیهکنندگی در موسیقی هیپهاپ خصوصیات منحصربهفردی دارد. تهیهکنندههای هیپهاپ که خود معمولاً رپرهایی موفق و باتجربه هستند، در مقام تهیهکننده برای رپرهای تازهکار آهنگسازی میکنند. آنها متناسب با کلام، که ممکن است متعلق به خود خواننده، تهیهکننده یا فرد دیگری باشد، از مجموعهی ملودیها، ریفها، موتیفها و بیتهای خام آمادهای که در بساط دارند چیزی را انتخاب میکنند و آن را برای آن قطعه پرورش میدهند. در موسیقی رپ نقش تهیهکنندهی کارکشته برای هنرمندی تازهکار که هنوز جای خود، صدای خود و مخاطب خود را پیدا نکرده بسیار حیاتی است. در اینجا تهیهکننده علاوهبر آهنگسازی با توجه به جایگاهی که دارد به هنرمند جدید اعتباری میبخشد که میتواند موفقیت او را تضمین کند.
هر گروه موسیقی بااستعداد برای اینکه جایگاه و مسیر واقعی خود را پیدا کند به تهیهکنندهای تیزبین نیاز دارد. مثالی خوب برای این قضیه همکاری بلندمدت گروه ریدیوهد با نایجل گادریچ است. اعضای گروه ریدیوهد، که کار خود را بهصورت یک گروه استاندارد راک انگلیسی آغاز کرده بودند، حین ضبط با نایجل گادریچ، که دستیار مهندس صدا بود، آشنا شدند. او به آنها پیشنهاد همکاری برای چند آهنگ را داد که به یک آلبومک (EP) انجامید. سپس برای مهندسی آلبوم The Bend استخدام شد و این همکاری به تهیهکنندگی آلبوم OK Computer در ۱۹۹۷ انجامید. او با تأکید بر بیرون آمدن از چارچوب راک استاندارد، تمرکز بر جنبههای تجربی و استفاده از عناصر الکترونیک کمک کرد تا ریدیوهد خود را بهصورت گروهی با صدایی منحصربهفرد تثبیت کند. از آن پس او تهیهی تمام آلبومهای ریدیوهد را برعهده داشته و به بخشی از هویت صوتی ریدیوهد تبدیل شده است. بدین ترتیب تهیهکننده با داشتن گوشهایی منتقد و دیدی ابژکتیو، که خیلی از هنرمندان فاقد آن هستند، در مقام عضوی از پروژه همواره از بیرون به کار نگاه میکند و چیزهایی را میبیند که خود هنرمندان الزاماً قادر به تشخیص آن نیستند. تهیهکنندهی خوب آن کسی است که آلبوم خوب را به آلبومی درخشان تبدیل میکند.
تهیهکننده، علاوهبر مهارت در جنبهی موسیقایی، میبایست دانش کافی در زمینهی فنی فرایند ضبط نیز داشته باشد. هرچند مهندسان ضبط و صدا از نظر فنی طرزکار با دستگاهها و تجهیزات صوتی را میدانند (خیلی از تهیهکنندهها خود زمانی مهندس صدا بودهاند)، تهیهکنندهها هستند که آنها را انتخاب و استخدام میکنند و معمولاً هر تهیهکنندهای تیم فنی خود را دارد. او وظیفه دارد نیازهای خلاقانهی هنرمند و اثر را درک کند و بداند که چگونه میتوان از نظر فنی آنها را عملی کرد؛ مانند استفاده از افکتهای صوتی، انتخاب جنس صدا و نوع صداگیری از سازها و غیره. بدین ترتیب نیازی نیست هنرمندان درگیر مسائل فنی باشند و میتوانند کاملاً بر اجرای خود تمرکز داشته باشند، از طرف دیگر نیز مهندسان بر دستگاهها تمرکز دارند و تهیهکننده رابط بین این دو گروه است.
یکی دیگر از وظایف اصلی تهیهکننده تأمین وسایل و ادوات مورد نیاز پروژهی ضبط است. هرچند در صورت وجود تهیهکنندهی اجرایی این بخش از وظایف بهعلاوهی تأمین بودجه و مدیریت مالی، عقد قراردادها و کارهای تدارکاتی چون رزرو استودیو و حمل و نقل برعهدهی او خواهد بود. تهیهکننده پیش از پروژه تمام هزینههای لازم را محاسبه میکند و درصورت تأیید ازطرف سرمایهگذار، که ممکن است خود تهیهکننده، هنرمند، لیبل یا فردی دیگر باشد، مسؤولیت مالی پروژه را نیز برعهده میگیرد. استودیو ضبط، محل تمرین و مدت زمان پروژه متناسب با بودجه انتخاب خواهد شد که همگی از وظایف مدیریتی تهیهکننده است و بستگی زیادی به تجربهی او دارد. سابقهی مثبت و اعتبار تهیهکننده یکی از مهمترین عوامل اعتماد سرمایهگذارها در هر پروژهی موسیقی است.
تاریخچهی تهیهکنندهی موسیقی
در امریکا، در دوران تسلط کمپانیهای تولید و نشر موسیقی، مانند دوران تسلط استودیوهای فیلمسازی در هالیوود، همهی مراحل ضبط در درون کمپانیها صورت میگرفت. کمپانیها صاحب استودیوهای ضبط و تمام عوامل و دستاندرکاران تولید موسیقی پرسنل آنها بودند. در این دوران تهیهکنندهی موسیقی بهمعنای امروزیاش وجود نداشت، بلکه فردی از طرف کمپانی بر مراحل ضبط و تولید نظارت داشت. اما از دههی پنجاه میلادی، با به بازار آمدن تجهیزات نسبتاً ارزانتر ضبط، بهتدریج کمپانیهای موسیقی مستقل و استودیوهای خصوصی شکل گرفت و تهیهکنندگی موسیقی نیز بهصورت شغلی مستقل بهوجود آمد. بههمین ترتیب در هزارهی جدید با ظهور تکنولوژیهای ضبط دیجیتال و امکان تجهیز استودیوهای خانگی بسیار ارزانقیمت دوباره تعریف جدیدی از تهیهکنندهی موسیقی بهوجود آمد.
از دههی پنجاه میلادی با ظهور استودیوهای مستقل، نسل جدیدی از تهیهکنندههای مستقل ظهور کرد که در موارد زیادی لیبلهای خود را تأسیس کردند. دیگر لازم نبود موزیسین حتماً با یک کمپانی بزرگ قرارداد ببندد، بلکه میتوانست با همکاری یک تهیهکنندهی مستقل اثر خود را در استودیویی مستقل ضبط کند و تنها برای تکثیر، بازاریابی و پخش از شرکتهای بزرگ کمک بگیرد. در این حالت دیگر کمپانیهای بزرگ موسیقی صاحب اثر نبودند بلکه تنها برای مدتی حق تکثیر و نشر اثر را در دست داشتند. این اتفاق باعث شد که هنرمندان و تهیهکنندگان، که دیگر پرسنل کمپانیها نبودند، بتوانند خارج از فضای محافظهکارانهی کمپانیها آزادانه به نوآوری بپردازند.
دههی پنجاه (ظهور مستقلها)
مهمترین تهیهکنندههای دههی پنجاه میلادی کسانی بودند که با تأسیس یک کمپانی خصوصی کمکی بزرگی به تحول موسیقی کردند. شرکت بلو نت رکوردز که از ۱۹۳۹ کار خود را با انتشار جَز سنتی آغاز کرده بود زیرنظر فرانسیس وولف و آلفرد لایِن در اواخر دههی چهل میلادی به سمت موسیقی جَز نوآورانه و هنری بیباپ تغییر جهت داد و در ۱۹۴۷ اولین اثر تلونیوس مونک بههمراه آرت بلیکی را منتشر کرد. این یکی از نقاط آغازین فعالیت تهیهکنندههای مستقل و انتشار آثار کمتر تجاری بود. پس از آن شرکت بلو نت مجموعهی بزرگی از درخشانترین آثار جز را منتشر کرد. در ۱۹۴۷ احمد و ناصوهی ارتهگون، فرزندان اولین سفیر ترکیه در امریکا، که عاشق موسیقی جَز و ریتماندبلوز شده بودند در امریکا ماندند و شرکت آتلانتیک رکوردز را تأسیس کردند. آنها ابتدا به تهیه و تولید آثار جَز و بلوز پرداختند تا اینکه در دهههای بعد بههمراه عارف ماردین، دیگر تهیهکنندهی اهل ترکیه، با تولید آثار راک، سول و آراندبی به یکی از مهمترین شکلدهندگان موسیقی در نیمهی دوم قرن بیستم تبدیل شدند. در اواخر دههی چهل و دههی پنجاه میلادی آنها آثار کسانی چون بیگ جو ترنر، دیزی گیلسپی، سارا وان، لید بلی، پروفسور لانگهر، سیدنی بشه و جانگو راینهارت را تولید میکردند، اما مهمترین هنرمندی که معرفی کردند ری چارلز بود که آثارش به هیت تبدیل شد. باب وینستاک (Bob Weistock)، تهیهکنندهی موسیقی، نیز در ۱۹۴۹ شرکت پرستیژ رکوردز را همچون بلو نت در نیویورک تأسیس کرد و به همکاری با موزیسینهایی چون استن گتس، سانی استیت، سانی رولینز، جان کلترین و مایلز دیویس پرداخت.
همزمان در شیکاگو، لئونارد چِسِ لهستانی و برادرش، پس از آشنایی با موزیسینهای بلوز مهاجری که مهمترین آنها مادی واترز بود، شرکت چِس رکوردز را در ۱۹۵۰ تأسیس کرد. او که بیشتر تهیهکنندهی اجرایی و کاشف استعداد بود بهواسطهی همکاری با موزیسینهایی چون مادی واترز، لیتل والتر، ویلی دیکسن، هولینگ وولف، چاک بری، بو دیدلی و اتا جیمز تأثیر ژرفی در رشد و گسترش موسیقی بلوز شیکاگو، راکاندرول، سول و آراندبی گذاشت. آثاری که او تولید کرد چشمانداز موسیقی عامهپسند را بهکل تغییر داد و موسیقی راک دههی بعد را کاملاً متأثر کرد. در اواخر دههی پنجاه میلادی بری گوردی، که ابتدا کارش را در مقام تهیهکننده و آهنگساز برای اتا جیمز در چس رکوردز آغاز کرده بود، در شهر دیترویت کمپانی موتاون را تأسیس کرد. او تمایل زیادی به سبکهای آراندبی، سول و راکاندرول داشت و آثار کسانی چون استیوی واندر، ماروین گِی و گروههایی چون تِمپتِیشنز، جکسون فایو و سوپریمز را تولید کرد.
دههی شصت
(استودیو؛ جایی برای تجربههایی که روی صحنه ممکن نیست)
در دههی شصت میلادی شاهد شکوفایی موسیقی راک و تغییر جایگاه تهیهکننده هستیم. عواملی چون رشد و گسترش فناوری ضبط، برتری یافتن اثر ضبطشده به موسیقی زنده و ارتقای سلیقهی مخاطب موسیقی باعث شد تهیهکنندهی معاصر به مؤلف و ضبط موسیقی از کاری فنی به امری هنری تحول یابد. همچنین در مفهوم استعاری ضبط نیز تغییری بنیادین بهوجود آمد و ضبط موسیقی از «توهم واقعیت» به «واقعیت توهم» تغییر کرد. بدین معنی که هدف اولیهی ضبط موسیقی بازسازی صدای سالن کنسرت و اجرای زنده و آوردن حس موسیقی زنده به خانهی مردم بود، اما در این دهه با دستکاریهایی که در استودیو روی صدا صورت میگرفت چیزی غیرواقعی، که در دنیای واقعی نمیتوانست وجود داشته باشد، بهصورت واقعیت ارائه میشد (کمابیش مانند تفاوت فیلم مستند و فیلم داستانی). پیش از آن گروههای موسیقی از ارکسترهای کلاسیک و گروههای جَز تا خوانندههای پاپ و فولک همان موسیقیای را که روی صحنه زنده اجرا میکردند عیناً در استودیو اجرا میکرد و پروسهی ضبط صرفاً ثبت آن اتفاقِ بدل از اجرای زنده در استودیو بود. تنها دخالتی که تهیهکننده و عوامل ضبط در اثر داشتند کمی دستکاری در شدت و بلندی صداها و استفاده از افکتهایی بسیار اولیه بود. اما در دوران راک این ایده جای خود را به زیباییشناسی جدی و خلاقیت هنری در استودیو داد تا جایی که بعدتر استودیو را یک «ساز» جدید نامیدند.
در موسیقی راک و بسیاری از زیرشاخههای آن برخلاف موسیقی کلاسیک و جَز، که نوازندگانی متبحر و ویرتئوز داشت، داستان کاملاً متفاوت بود. هرچند در موسیقی راکاندرول نیز در دههی پنجاه میلادی هنوز ضبط برای بازسازی اجرای زنده صورت میگرفت، در دههی شصت میلادی در موسیقی راک جنس صدا و ریتم به مهمترین جنبهی موسیقی تبدیل شد. موزیسینها بدون نُتنویسی و پارتیتور، با یک ورق کاغذ که روی آن ترانه و آکوردها نوشته شده بود، به استودیو میرفتند و فرایند ضبط نقش پارتیتور را بازی میکرد. همهی این اتفاقات مرهون پیشرفت بنیادین فناوری تجهیزات تولید و ضبط صدا همچون گیتار الکتریک و انواع افکت و آمپلیفایر، کیبورد و میکروفن، و همچنین تجهیزات تدوین نوار مغناطیسی۴ و اُوِردابینگ۵، و در دسترس قرار گرفتن این تجهیزات بود. در آن دوران چیزی که در موسیقی پاپ و راک جلب توجه میکرد مهارت نوازندهها و پیچیدگی هارمونیک نبود، بلکه حال و هوا، اتمسفر و ترکیب غیرمعمول صداها بود؛ چیزی که تنها در پروسهی تولید استودیویی امکانپذیر بود.
در ادامه به معرفی تهیهکنندههای برجستهای خواهیم پرداخت که با نوآوریهایشان زیباییشناسی رئالیستی ضبط موسیقی سنتی رایج تا آن زمان را از بین بردند و تهیهکنندهی معاصر را در جایگاه مؤلف معرفی کردند.
دههی شصت میلادی
فیل اسپکتر: یکی از اولین کسانی که تحت عنوان پیشگام نوآوری در تهیهکنندگی موسیقی عامهپسند معاصر نام برده میشود. این موزیسین و تهیهکنندهی امریکایی مبدع روش تولیدی به نام «دیوار صدا» بود که در اوایل دههی شصت میلادی بههمراه تیمش، موسوم به The Wrecking Crew، در استودیو گلداستار لسآنجلس از آن استفاده میکرد. هدف او از این روش خلق خروجی متراکم و حجیمی بود که در رادیوهای AM دستگاههای جوکباکس رایج در آن زمان برای جوانان خوشصدا و جذاب باشد؛ صدایی قوی و گیرا که آثار نه چندان خوب را همچنان جذاب نشان دهد. در کارهای او صدایی یکپارچه و کلی از ارکستر شنیده میشد و امکان تشخیص صدای تکتک سازها و جزئیات وجود نداشت. او به این منظور استودیو را از نوازندهها پر میکرد؛ چندین گیتار آکوستیک و الکتریک، چندین پیانو و کیبورد، دو مجموعهی درامز و ارکستر زهی و برنجی. هدف اصلی او ساخت موسیقی برای نوجوانان و جوانان بود و روش خود را «برخوردی واگنری با راکاندرول: یک سمفونی کوچک برای بچهها» مینامید. او برای عدم تداخل صداها بین سازها از دیوارهایی بین آنها استفاده میکرد. این اولین باری بود که از چنین تکنیک ضبطی برای موسیقی عامهپسند استفاده میشد. او در روش خود ابتدا چندین ساعت با نوازندهها تمرین میکرد تا خسته شود و سپس کار را ضبط میکرد. او همچنین از پیشروان تشکیل گروههای دخترانه بود. او برای گروههای دخترانهی رونِتس و کریستالز، و هنرمندانی چون تینا ترنر۶ و سپس بیتلز و لئونارد کوهن نیز ترانه ساخته بود. از او تحت عنوان اولین تهیهکنندهی مؤلف موسیقی یاد میشود.
جرج مارتین: تهیهکنندهی گروه بیتلز است که از او تحت عنوان عضو پنجم بیتلز یاد میشود. او پیش از همکاری با گروه بیتلز که در آن زمان جوانانی گمنام بودند، از تهیهکنندگان شرکت EMI بود و ترانههای کمدی تولید میکرد. او از اولین آلبوم بیتلز کارهای آنها را، که پیش از او تنها چند تکآهنگ منتشر کرده بودند، تهیه و تولید کرد. جرج مارتین در زمانی که در موسیقی پاپ تقریباً هیچ چهرهی پاپی کارهای خود را نمیساخت اعضای بیتلز را تشویق میکرد که آهنگهایشان را خودشان بسازند و سپس با تجربه و حوصلهای که در تنظیم قطعهها داشت تلاش میکرد آهنگهای خوب را به ترانههایی عالی تبدیل کند. او برخلاف اعضای گروه که جوانانی پرهیاهو و هنجارشکن بودند نگاهی ظریف و محافظهکارانه به موسیقی داشت. او تقریباً پانزده سال از آنها بزرگتر بود، سابقهی خدمت در نیروی دریایی داشت و هنرآموختهی موسیقی کلاسیک بود. جرج مارتین کوارتت زهی و عناصر موسیقی کلاسیک را وارد موسیقی پاپ کرد که از بهترین نمونههای آن بخش زهی قطعهی Yesterday و تکنوازی باروک پیانو الکترونیک برای قطعهی In My Life است که شبیه هارپسیکورد صدا میدهد. او همان چیزی را به ترانههای بیتلز افزود که آنها را از سایر ترانههای پاپ زمان خود متمایز میکرد، طوریکه در انگلستان سی قطعهی هیت و در امریکا ۲۳ هیت رتبهی اول در جدول فروش تولید کرد. او از انواع امکاناتی که تدوین نوار مغناطیسی به او میداد، همچون تکنیکهای ضبط چندلایه۷، تغییر سرعت ضبط یک تکه، استفادهی تصادفی از تکهنوارهای بریدهشده، و پخش برعکس یک تکهی ضبطشده، استفاده میکرد و از پیشروان تنظیم اثر از طریق گزینش و دستکاری تکههای ضبطشده بهحساب میآید. آلبوم Let It Be، آخرین آلبوم بیتلز پیش از ازهمپاشیدن گروه، بهدست فیل اسپکتر تولید شد (هرچند او مثل مارتین در کنار گروه نبود و همکاریاش محدود به مرحلهی پس از ضبط بود) و با مقایسهی این آلبوم با سایر آلبومهای گروه تفاوت کار این دو تهیهکننده مشهود است. جرج مارتین پس از بیتلز با گروهایی چون امریکا، ماهاویشنو ارکسترا، پلیس و دایر استریت همکاری کرد.
جو میک: این تهیهکنندهی انگلیسی از پیشروان موسیقی پاپ تجربی بود. او تهیهکنندهی اولین قطعهی موسیقی انگلیسی بود که در ۱۹۶۲ در امریکا پنج هفته در رتبهی اول جدول پرفروشها قرار داشت. طی سالهای میانی دههی شصت میلادی قطعات موفق زیادی برای موزیسینها و گروههای نهچندان مشهور تولید کرد، اما دست تقدیر چندان همراه او نبود و باعث شد در ۱۹۶۷ به دلیل ورشکستگی و افسردگی دست به خودکشی بزند. بااینحال بهنظر بسیاری جو میک به دلیل روشهای تجربیاش در ضبط موسیقی همچون قرار دادن میکروفن در فاصلهای بسیار نزدیک به منبع صدا (close miking)، اتصال مستقیم گیتار و بیس الکتریک به میکسر (direct input)، استفاده از افکتهای کمپرسور، ریورب و اکو، و سمپلینگ یکی از تهیهکنندگان پیشرو محسوب میشود.
دههی هفتاد
برایان اِنو: از مهمترین چهرههای موسیقی دههی هفتاد میلادی به بعد است که هم در جایگاه موزیسین و هم در مقام تهیهکننده تأثیر عمیقی بر ضبط و تولید موسیقی پاپ و راک مدرن گذاشت. او در کنار فعالیتهایش تحت عنوان موزیسین در سبکهای متنوعی از گلَمراک تا نیو اِیج و امبیانت، در مقام تهیهکننده علاوهبر تولید موسیقی تجربی گروه تاکینگهد در دههی هفتاد میلادی با همکاریهایش با کسانی چون رابرت فریپ، دیوید بویی، دیوید بِرن، پل سایمون و گروههای یوتو و کلدپلی خود را بهصورت معمار صوتی مطرح کرد. او پس از خروج از گروه راکسی میوزیک از موسیقی جریان اصلی خارج شد و سعی کرد بر جنبههای صوتیِ موسیقی تمرکز کند که بعدتر در موسیقی امبیانت کاربردی، از موسیقی تم آغازین ویندوز۹۵ تا موسیقی محیطی برای فرودگاه، تجلی کرد. او در ۱۹۷۵ بههمراه پتر اشمیت، نقاش آلمانی، چیزی خلق کرد که آن را استراتژیهای غیرمستقیم۸ نامید. اِنو در فرایند تولید موسیقی از این استراتژیها برای خلق هنری استفاده میکرد که اوج این استفاده در ساخت آلبومهای سهگانهی «برلینِ» دیوید بویی (Lodger Heroes, Low) بود.
تونی ویسکونتی: تهیهکنندهی نیویورکی که فعالیت خود را از اواخر دههی شصت میلادی شروع کرد، تهیهکنندهی اکثر آلبومهای گروه تیرکس و دو آلبوم اول گروه جنتلجاینتس بود. اما بیشتر برای همکاری بلندمدت و مستمرش با دیوید بویی از دومین آلبومش تا آخرین آلبوم او، Blackstar، شناختهشده است. از دیگر کارهای او میتوان به تولید آلبومهای ایگیپاپ، تینلیزی و مودیبلوز اشاره کرد. او در عین مهارت زیادش در تنظیم، در روند تولید اثر بیشتر بهدنبال حمایت از موزیسین بهمنظور شکوفا کردن استعدادهای او بوده و برخلاف بسیاری از تهیهکنندهها علاقهی چندانی به اثبات خود در آثار تولیدیاش ندارد. او تولید آلبومهای موفق را نتیجهی همکاری مستمر و دوستانهی موزیسین و تهیهکننده میداند.
بیل لاسووِل: نوازندهی بیس، تهیهکننده و صاحب لیبل امریکایی یکی از پرکارترین موزیسینها و تأثیرگذارترین تهیهکنندههای چهل سال اخیر است. او علاوه بر اینکه یکی از پرکارترین بیسیستهاست، که توانسته فعالیت انفرادی موفقی داشته باشد، در مقام تهیهکننده در چنان بازهی وسیعی از ژانرها و سبکها کار کرده که تعریف فعالیت او از نظر سبکی تقریباً غیرممکن است. در سبکهای مختلفی از جَز و فانک تا انواع موسیقی راک و هویمتال، پاپ و هیپهاپ، امبیانت و ریمیکس فعالیت و با هنرمندان متعددی چون هربی هنکاک، ویتنی هیوستن، فلا کوتی، وین شورتر، باکتهِد و حتی ویلیام باروی شاعر نیز همکاری داشته است. اما مهمترین نقشی که او در تکامل تولید موسیقی معاصر داشت استفاده از موزیسینها و نوازندگان کشورهای افریقایی و خاورمیانه و قرار دادن آنها در مقابل موزیسینهای غربی بود که او را به یکی از پیشروان وُرلد میوزیک تبدیل کرده است. او در کل علاقه داشت موزیسینهای مختلف از سبکهای مختلف را در کنار هم قرار دهد تا شاهد نتیجهی این رویارویی باشد، از این فعالیتها میتوان به همکاری مستمر او با همسرش، که خوانندهای اتیوپیایی است، اشاره کرد.
دههی هشتاد
کوئینسی جونز: یکی از بزرگترین آهنگسازان و تهیهکنندگان موسیقی معاصر است که تنها یکی از آثاری که تولید کرد مهمترین آلبومِ مایکل جکسون (پرفروشترین آلبوم تاریخ) در ۱۹۸۲ است که بیش از ۱۱۰ میلیون نسخه از آن در سراسر جهان بهفروش رفت. او که ۷۹ بار نامزد جایزهی گرمی شد و ۲۸ بار آن را بهدست آورد با تعداد بیشماری از بهترین موزیسینهای قرن بیستم همچون اندی ویلیامز، ری چارلز، لیتل ریچارد، الا فیتزجرالد، آرتا فرانکلین، فرانک سیناترا و مایلز دیویس همکاری داشته است. او در دههی شصت و هفتاد میلادی بیشتر در موسیقی جَز فعالیت میکرد اما در دههی هشتاد میلادی به سمت موسیقی سول، فانک و آراندبی تغییر جهت داد و شاخصترین آثارش در این دوره همکاریاش با مایکل جکسون است.
ریک روبین: یکی از مهمترین تهیهکنندههای دهههای هشتاد و نود میلادی است. او نیز با موزیسینها و گروههای معروف بیشماری در سبکهای مختلف همکاری داشته و بسیاری از آلبومهای مشهورشان را تولید کرده است. بیشتر بر سبکهای متال، راک و هیپهاپ تمرکز دارد. سبک خاص تولید او کنار گذاشتن صداهای حاشیهای مانند سازهای زهی پسزمینه، همخوانها و ریورب و استفاده از صدای خام خواننده و سازهاست. او با رد هات چیلی پپرز، اسلَِیر، متالیکا، بلک سبث، اِیسی/دیسی، سیستم آو اِ دآون، ران دیامسی، بیستی بویز و همچنین چون جِی زی، کانیا وست، اَدل، لانا دل ری و لیدی گاگا همکاری داشته است.
دان واس: رهبر و نوازندهی بیس گروه فانک (Was (Not Was و تهیهکنندهی امریکایی اهل دیترویت در تولید آثار هنرمندان مطرح بسیار زیادی همکاری داشته و از ۲۰۱۲ نیز به مدیرعاملی کمپانی بلو نت برگزیده شده است. او علاوهبر تهیهی آثار گروه خود با موزیسینهایی چون بانی ریت، ایگی پاپ، باب دیلن، التون جان، باب سیگر، رینگو استار، ویلی نلسن، دیوید کراسبی، رولینگ استونز، جو کاکر، زیگی مارلی، کریس کریستوفرسن، جان مهیر و بسیاری دیگر همکاری داشته است. روش تهیهکنندگی او، که در ۱۹۹۵ برندهی جایزهی گرمی بهترین تهیهکنندهی سال شد، به این صورت است که سعی میکنند در سبک کاری موزیسین خللی ایجاد نکند، بلکه شرایط را طوری فراهم میکند و به گونهای بر روند کار نظارت دارد که هنرمند خلق هنری خود را به نحو احسن انجام دهد. او در ۱۹۹۷ فیلمی مستند دربارهی زندگی برایان ویلسن از گروه بیچبویز ساخت.
دههی نود میلادی
دیوید بوچویگ: تهیهکنندهی امریکایی و نوازندهی درامز گروه گاربج یکی از تهیهکنندههای برجستهی دههی نود میلادی بهشمار میآید. شاید تنها تولید آلبوم Nevermind اثر گروه نیروانا در ۱۹۹۱ برای معرفی او کافی باشد. همکاری او با گروههای نیروانا، اسمشینگ پامکینز و سونیک یوث در دههی نود میلادی در رشد و گسترش راک آلترناتیو نقشی اساسی داشت. یکی از مشخصههای کار او استفاده از ضبط لو فای (Lo-Fi) بود. او در دههی بعد با گروههای گرین دی و فو فایترز نیز همکاری داشت.
استیو آلبینی: موزیسین، مهندس صدا و تهیهکنندهی مهم دههی نود میلادی است. او مهندس صدا و تهیهکنندهی بیش از ۱۵۰۰ آلبوم راک بوده است. همکاریهایش او با نیروانا، پیکسیز، استوجز، موگوای، پیجِی هاروی و بوش او را به یکی از شخصیتهای تأثیرگذار بر صدای راک آلترناتیو، پانک و گرانج تبدیل کرده است. یکی از خصوصیات حرفهای او در تولید آلبوم ضبط سریع و کمهزینه در عین حفظ کیفیت اثر بوده است. شاخصترین آلبوم او آخرین آلبوم گروه نیروانا در ۱۹۹۳ به نام In Utero است.
داکتر دره: رپر باسابقهی کالیفرنیایی از مهمترین تهیهکنندههای هیپهاپِ وستکوست است. او که کار خود را در دههی هشتاد میلادی با گروه N.W.A آغاز کرد. او با تولید آثار مختلف به رشد رپرهای بسیاری چون اسنوپ داگ، آیس کیوب، الال کول جِی، امینم و فیفتیسنت کمک کرده است. سبک تولید و ضبط او همواره در طول زمان تحول یافته و تغییر کرده است. او در دههی هشتاد میلادی بیتهایش را به روش الکترو هاپ میساخت و از اولین تهیهکنندههای هیپهاپ است که از سمپلینگ و تکنوازی سینتیسایزر در آثارش استفاده کرد.
پیت راک: بههمراه ریزا و دیجِی پرمیِر از مهمترین تهیهکنندههای موسیقی هیپهاپ و شکلدهندگان رپ ایستکوست از دههی نود میلادی به این سو هستند. او در گروه دونفرهاش به همراه سیاِل اسموث در دههی نود میلادی به رشد موسیقی هیپهاپ کمک فراوانی کرد. استفادهاش از سمپلهای جَز، فانک و آراندبی برای ساخت بیتها از مشخصههای کار اوست. او در طول ۲۵ سال فعالیت خود با تعداد بیشماری از موزیسینها رپ همچون پابلیک اِنِمی، ران دیامسی، ناس، رکیم، ماستا کیلا، گوستفیس کیلا و روتس همکاری داشته است. ریزا از اعضای اصلی گروه مطرح هیپهاپ وو تَنگ کلَن و تهیهکنندهی تقریباً تمام آثار این گروه و همچنین آثار سولو بسیاری از اعضای این گروه پرجمعیت بوده است. دیجی پرمیر نیز یکی از فعالترین و معتبرترین تهیهکنندههای هیپهاپ و یکی از اعضای گروه دونفرهی Gang Starr در کنار دیگر عضو گروه، گورو، است.
ترنت رِزنر (Trent Reznor):، خواننده و آهنگساز گروه ناین اینچ نیلز، تهیهکننده و آهنگساز موسیقی فیلم، یکی از اصلیترین پایهگذاران سبک راک اینداستریال بهحساب میآید. او علاوهبر تهیهی آثار ناین اینچ نیلز و پروژههای دیگرش، مانند گروه How To Destroy Angels، تهیهکنندهی اولین آلبوم مریلین منسن و چندین قطعه از آلبومهای دیگر اوست. او همچنین برای سال ویلیامز، رپر آلترناتیو، نیز آلبومی تولید کرده و با دیوید بویی نیز همکاری داشته است. علاوهبر این او تهیهکنندگی موسیقی متن فیلمهایی چون «قاتلین بالفطره» اثر الیور استون، «بزرگراه گمشده» اثر دیوید لینچ، و «شبکهی اجتماعی»، «دختری با خالکوبی اژدها» و «دختر گمشده» اثر دیوید فینچر را نیز برعهده داشته است.
۲۰۰۰
برایان جوزف برتون(مشهور به دنجر مآوس): موزیسین و تهیهکنندهی امریکایی از برجستهترین تهیهکنندههای سدهی جدید است. او ابتدا کار خود را با ریمیکس و سمپلینگ آغاز کرد تا اینکه در ۲۰۰۵ تهیهکنندگی آلبوم دوم گروه گوزیلاز بهنام Demon Days را برعهده گرفت. سپس بههمراه سیلو گرین گروه دونفرهی گنارلز بارکلی را تأسیس کرد و دو آلبوم با این گروه منتشر کرد. تکآهنگ موفق Crazy متعلق به آلبوم اول آنهاست که در ۲۰۰۷ برندهی جایزهی گرمی شد. پس از آن در ۲۰۰۸ آلبوم Modern Guilt از بِک و همان سال آلبوم Attack & Release از گروه بلککیز و بهدنبال آن سه آلبوم بعدی این گروه را نیز تهیه کرد. از دیگر کارهای او میتوان به آلبوم Dark Night of the Soul بههمراه اسپارکلهورس، آلبوم Little Broken Hears از نورا جونز و Songs of Innocence از گروه یوتو اشاره کرد. او هماکنون مشغول تهیهی آخرین آلبوم گروه رد هات چیلی پپرز است.
پینوشت:
یک. اجراهای زنده همچون تورها یا فستیوالها نیز تهیهکننده دارند که تعریف و وظایف نسبتاً متفاوتی دارند. در این نوشته تمرکز بر تهیهکنندهی ضبط موسیقی است.
دو. singer/songwriter، اشاره به خوانندههایی که خود ترانههایشان را میسازند و آن را همراه ساز، معمولاً گیتار یا پیانو، اجرا میکنند. این اصطلاح ابتدا به موزیسینهای فولک در مقابل خوانندههای پاپی اطلاق میشد که آثارشان را دیگران میساختند و از آن زمان رایج شد.
سه. یکی از مثالهای این نوع مربیگری را میتوان در فیلم «رِی»، دربارهی زندگی ری چارلز شاهد بود که احمد ارتهگون تهیهکننده در استودیو سعی دارد پتانسیلهای ری چارلز جوان را شکوفا کند. او احساس میکند که ری چارلز بااستعداد در حال تکرار و تقلید از دیگرانی چون نت کینگ کول و چارلز براون است. او پروسهی ضبط را قطع میکند و به او یادآوری میکند که دلیل امضای قرارداد با او خاص بودن اوست و نه شبیه دیگران بودن. اما ری چارلز میگوید که این چیزی است مردم میخواهند و او کار دیگری بلد نیست. ارتهگون به او پیشنهاد میکند که ضرباهنگ کار را کلاً تغییر دهد و قطعهای از خود را، که قبلاً ساخته است، به او میدهد تا روی آن کار کند که نتیجهی آن قطعهی Mess Around (1953) است.
چهار. tape editing، تدوین صوتی بهصورت بریدن بخشی از نوار مغناطیسی و چسباندنش به تکهای دیگر.
پنج. overdubbing، تکنیک ضبطی که در آن نوازنده در هدفون به قطعهای ضبطشده گوش میدهد و همزمان روی آن چیز جدیدی مینوازد. در مرحلهی میکس این قطعهها روی هم قرار میگیرد.
شش. در فیلم «چه ربطی به عشق دارد؟»، زندگینامهی تینا ترنر، زمان ضبط قطعهی
River Deep, Mountain High در استودیو میتوان شاهد روش کاری فیل اسپکتر و ارکستر پرجمعیت او بود.
هفت. multitrack recording، روشی که در آن امکان ضبط جداجدای چند منبع صوتی روی چندین لایه، همزمان یا در زمانهای متفاوت، وجود دارد که در نهایت این لایهها در مرحلهی میکس روی هم قرار داده میشود.
هشت. Oblique Strategies، استراتژیهای غیرمستقیم مجموعهای از کارتهای چاپشدهی هفت در نهسانتیمتری بود که در جعبهای سیاه قرار داشت. هر کارت محدودیتی چالشانگیز را ارائه میدهد که طوری طراحی شده تا به هنرمند، بهخصوص موزیسین، کمک کند تا زمانی که در فرآیند خلق هنری گیر میکند با استفاده از روش تفکر جانبی (Lateral thinking)، نوعی روش حل مشکل غیرمستقیم و خلاقانه، کار خود را پیش ببرند.
منابع:
Role of a music producer, by Dan Conner
The Producer as Composer: Shaping the Sounds of Popular Music, by Virgil Moorefield (2005)
۵۰ of the Greatest Producers Ever, www.nme.com, Edited and compiled by Tim Chester
*این مطلب پیشتر در سیامین شمارهی ماهنامهی شبکه آفتاب منتشر شده است.
طبيعت روي کرهي زمين يک بار با عصر يخبندان آخرالزمان را تجربه کرده است. خطر…
«من در محیط کارم مورد استثمار قرار گرفتم.»«حقوق واقعی من پایمال میشود.»«سهامدار و مالک حقوق…
آنهایی که در امریکای شمالی زندگی میکنند یا در اروپای غربی، یا حتی در دیگر…
فیلمهای اخیر کریستوفر نولان دیریابند و آخرین ساختهی او، اوپنهایمر، نیز از این قاعده مستثنا…
محفوظ در یال کوهسالان به جستوجوی گیاهان ناشناخته بود که یکی از همولایتیها را دید…
روزهای پایانی دیماه ۱۳۹۸. اعلام میشود که ارکستر سمفونیک تهران به رهبری شهداد روحانی، رهبر…