اوایل رمان «خشم و هیاهو» تقریباً تمام تداعیهای ذهنی بنجی، راوی گنگ فصل اول، به خواهرش کدی ختم میشود. سرما او را یاد کریسمسی انداخته که کدی هنوز در خانه بود؛ «دست مرا گرفت و از میان خسخس برگهای روشن دویدیم. از پلهها بالا دویدیم و از سرمای روشن به سرمای تاریک رفتیم.» (ترجمهی بهمن شعلهور) بسیاری توجه ویلیام فاکنر در داستانهایش به المانهایی مثل کیفیت نور یا گلها و بوتهزارها (شاید تأثیر امپرسیونیستها) و حرکت را حاصل علاقهی سالهای جوانی او به نقاشی و طراحی میدانند.
فاکنر کمابیش ژانر ادبیات جنوب امریکا را با داستانهای کوتاه خودمانی، رمانهای حماسی تراژیکمدی و دقتهایی در جریان سیال ذهن [های پریشان] معنا بخشیده است. پیش از اینها طبع خود را در مقام شاعر و با مجموعهی «فان مرمر» (The Marble Faun) چاپ ۱۹۲۴ آزمود که اقبال چندانی نیافت. آن سالها، فاکنر جوان در حوزهی دیگری از هنر قویتر مینمود: نقاشی.
در مدرسه به بیشتر درسها بیتفاوت بود اما به نقاشی علاقه نشان داد و در چهاردهسالگی جایزهی طراحی برد. چند سال بعد، وقتی تازه داشت در مقام دانشجوی پارهوقت و کارمند دانشگاه میسیسیپی (۱۹۲۴-۱۹۱۹) شعر مینوشت، تصویرسازیهایی کرد که در کتاب سال دانشگاه میسیسیپی، سالنامهی دانشجویی Ole Miss، و مجلهی طنز دانشگاه «The Scream» (فریاد) چاپ شد. اکثر این طرحهای بهشدت روشمند و تأثیرگذار بازنمای مد روز دههی ۱۹۲۰ بودند اما تحتتأثیر اوبری بردسلی، تصویرگر و زیباییشناس انگلیسی، و نیز جرقههای اکسپرسیونیسم آلمانی. جوزف بلوتنر این طرحها را با تصویرسازیهای مجلهی «اسمارت ستِ» اچ. ال. منکن مقایسه میکند که خود زمینهساز بازنمایی هنری فرهنگ پاپ در دههی ۱۹۲۰ بود. این طرحها از نظر سبک و محتوا متفاوتند. مردان و زنان در لباسهای شیک، با خطوط زاویهدار و کشیدهی غلوشده، عمدتاً در حال حرکت و آشفته تصویر شدهاند.
مهمترین اثر مکتوب این دورهی آغازین فاکنر نمایشنامهای است به نام «ماریونتها» که در تابستان ۱۹۲۰، لااقل در شش مجلد دستنویس و صفحهآراییشده، با دست صحافی کرد و به دوستانش هدیه داد. تصویرسازیهای او در «ماریونتها» حاکی از تأثیر عمیق تصویرسازیهای اوبری بردسلی برای نمایشنامهی «سالومه» اثر اسکار وایلد است. تصویرسازیهای فاکنر بهاندازهی کارهای بردسلی در پرده و گروتسک نبود. مثلاً یکی از طرحها زنی را به تصویر میکشد که به سایهی هیکل مردانهای در دامنهی تپه نگاه میکند؛ در پسزمینه زنی در حوضی ایستاده و اشارهی محوی به آسمان میکند. تصویرسازیهای دیگر با مهارت و کمالی چشمگیر در اختیار سرشت خیالانگیز و افسونگر نمایشنامه قرار دارد.
فاکنر، علاوهبر ماریونتها، چند جلد کتاب دستساز در دههی ۱۹۲۰ درست کرد، از جمله: «یاسهای بنفش» (۱۹۲۰)، «رویای بهاری» (۱۹۲۱)، «Mayday» (۱۹۲۶)، «هلن؛ یک معاشقه» (۱۹۲۶) و «درخت آرزو» (۱۹۲۷). رویای بهاری و درخت آرزو تایپشده بودند و آن سهتای دیگر دستنویس. فاکنر این کتابها را صحافی کرد و به خانواده و دوستان صمیمی و زنانی که با آنها رابطهای عاشقانه داشت تقدیم کرد. «رویای بهاری» را به استل اولدهام فرنکلین داد که بعدها با او ازدواج کرد و «Mayday» و «هلن؛ یک معاشقه» را به هلن بایرد. این آخری شعری بود برای خواستگاری اما رد شد. بااینحال هلن شد الگوی بعضی از کاراکترهای فاکنر؛ از جمله پاتریشیا رابین در «پشهها» و شارلوت ریتنمایر در «نخلهای وحشی».
بعضی از اینها را با خودکار و بعضی دیگر را با آبرنگ تصویرسازی کرد. این مجلدها بیشتر برای این جالبند که نشانگر تکوین حساسیتهای او هستند در مقام نویسنده. مشخص است که وقت و انرژی زیادی صرف ساخت این کتابهای دستساز کرده. ظاهر آنها مشخصاً برای او ارزش هنری داشته. نوئل پولک، فاکنرپژوه، اشاره میکند که فاکنر تا اواخر دوران فعالیتش روی ظاهر کتابهایش حساس بوده.
در طول دههی ۱۹۲۰، فاکنر بیش از پیش روی نویسندگی متمرکز شد اما همچنان هنرهای تجسمی او را رها نکرد چراکه بخشی اساسی ساختار قوهی تخیل او را شکل داده بود. فاکنر در سفر به پاریس در ۱۹۲۵ گالری لوکزامبورگ و لوور و نیز نمایشگاههای نقاشی امپرسیونیست و کوبیست را دید و میتوان استدلال کرد که مفاهیم و روشهای هنر مدرن تأثیری شگرف بر آثار مکتوب او گذاشت. همچنان اما مشخصترین تأثیری که گرفت از بردسلی بود که به قول یکی از منتقدان، لااقل برای فاکنر، پنجرهای به جنبش هنر دکادنس در اواخر دههی ۱۸۹۰ گشود. بعضی از منتقدان به تأثیر بردسلی در شخصیتپردازیهای فاکنر در رمان اولش، «مزد سرباز»، بهخصوص در شخصیتهای مارگارت پاورز و خانیاریوس جونز اشاره کردهاند. فاکنر مشخصاً به تصویرهای جسمانی زنان در آثار بردسلی علاقه داشت، به زیبایی آنها و چنگودندان نشان دادنِ شکارگرانهشان.
فاکنر در سه رمان خود یادآور تأثیرپذیری از چنین تصاویری است. بهخصوص در «روشنایی در ماه اوت» آنجاکه شرح حال ژوانا بِردِن را در اوج دلدادگیاش به جو کریسمس مینویسد: «هر از گاه زیر بعضی بوتههای حیاط وعدهی دیداری میداد، وقتی میآمد، گاهی با لباسهایی نیمدار و ریشریش و آشفتهحال و خویکرده، در چرخشهای آرام از حالی به حالی دگرگون میشد و میدرخشید، چنانکه شاید بردسلی فقط در دورهی پترونیوس ممکن بود آن را بکشد.»
معرفی بخش «فعالیتهای اجتماعی» سالنامهی Ole Miss : مردی بهظاهر اندوهگین که کنار زوج رقصانی در یک مهمانی زانو زده؛ هر سه فیگور جلو پسزمینهای تاریک و شمعدانی چندشاخه برجسته شدهاند. این طرح تمثیلی از عشق و دلشکستگی را به ذهن متبادر میکند.
معرفی بخش «فعالیتهای اجتماعی» سالنامهی Ole Miss : دو مرد و یک زن را بر پسزمینهای شطرنجی نشان میدهد.
بسیاری از تصویرگریهای فاکنر کارتونهایی سادهاند، بهخصوص آنهایی که برای «فریاد» کشیده است، نظیر طرح بالا از دو مرد و یک ماشین به سال ۱۹۲۵
حتی سادهتر از آن، طرح خطی یک هواپیما، یادآور عشق نویسنده به هوانوردی است که در تلاشهای نافرجام او برای پیوستن به نیروی هوایی امریکا، پذیرش موفقیتآمیزش در نیروی هوایی سلطنتی کانادا، و رمان غیرمیسیسیپیاییاش «دکل» (۱۹۳۵)، دربارهی کارکنان سرکش پروازهای نمایشی در نیواورلئانی خیالی به نام «نیووالوآ»، دیده میشود.
زوجی در رقص (شمارهی ۱۸-۱۹۱۷ سالنامهی Ole Miss). متأثر از تصویرگری گرافیکی آرت دکو در عصر جَز و نیز اوبری بردسلی.
«سازمانها» زوجی مد روز را نشان میدهد که در نسیمی سخت تقلا میکنند. منتشرشده در Ole Miss
دو مرد سوار شدن سه زن به اتوبوس را نگاه میکنند. منتشرشده در شمارهی اول فریاد، ماه می ۱۹۲۵
منابع:
وبسایت اوپنکالچر
دایرهالمعارف فاکنر، انتشارات گرینوود، ۱۹۹۹
طبيعت روي کرهي زمين يک بار با عصر يخبندان آخرالزمان را تجربه کرده است. خطر…
«من در محیط کارم مورد استثمار قرار گرفتم.»«حقوق واقعی من پایمال میشود.»«سهامدار و مالک حقوق…
آنهایی که در امریکای شمالی زندگی میکنند یا در اروپای غربی، یا حتی در دیگر…
فیلمهای اخیر کریستوفر نولان دیریابند و آخرین ساختهی او، اوپنهایمر، نیز از این قاعده مستثنا…
محفوظ در یال کوهسالان به جستوجوی گیاهان ناشناخته بود که یکی از همولایتیها را دید…
روزهای پایانی دیماه ۱۳۹۸. اعلام میشود که ارکستر سمفونیک تهران به رهبری شهداد روحانی، رهبر…