Categories: فرهنگ و هنر

از جعل امضای آدم‌معروف‌ها تا جایزه‌ی نوبل

کمیته‌ی مسئول اهدای جایزه‌ی نوبل ادبیات دوست دارد برندگانش را به اعلامیه‌هایی مفتخر کند که به‌اندازه‌ی خود انتخاب برنده غیرقابل‌فهم به‌نظر می‌رسند. این کمیته طوری به فرازهای شاعرانه دست می‌اندازد که انگار دارد ادای دینی می‌کند به دستاورد نویسنده‌ای که به این افتخار نائل شده؛ ما، خواننده‌های عام، مثل زواری که رفته‌اند اندرزی از پیشگوی دلفی بگیرند و تخم‌مرغ‌شانسی‌هایی خردشده نصیب‌شان شده، سراسیمه سراغ اعلامیه‌ها می‌رویم. لوکلزیو، رمان‌نویس فرانسوی که جایزه‌ی سال ۲۰۰۸ را برد، «نویسنده‌ی نوآوری‌ها، ماجراهای شاعرانه و وجد نفسانی، جستجوگر انسانیتِ ورا و تحت تمدن حاکم» خواندند و تمجید کردند؛ جی‌ ام کوئتزی، برنده‌ی سال ۲۰۰۳، «در لباس‌های مبدل بی‌شمار، حضور شگفت‌انگیز بیگانگان را به تصویر می‌کشد»، هارولد پینتر، که در ۲۰۰۵ برنده‌ی این جایزه شد، واج‌آرایانه «پرتگاه‌های زیر پرگویی‌های روزمره را نمایان می‌کند و درهای بسته‌ی ظلم را در هم می‌شکند». (مایه‌ی فراغت بود که پارسال، آلیس مونرو فقط شد «استاد داستان کوتاه معاصر».)

دیروز، جایزه را رمان‌نویس فرانسوی پاتریک مودیانو گرفت، «به خاطر هنر حافظه‌ای که با او به‌واسطه‌اش دست‌نایافتنی‌ترین سرنوشت‌های انسانی را فراخوانده و از زیست‌جهان اشغال [فرانسه به‌دست نازی‌ها در جنگ دوم جهانی] پرده برداشته». مودیانو که ۶۹ساله است از ۱۹۶۸ مرتب رمان منتشر کرده (آخرین‌شان  هفته‌ی گذشته درآمد). او در فرانسه مشهور است اما عملاً در دنیای انگلیسی‌زبان که کسی اسمش را هم نشنیده. بخش اعظم آثار او به‌زبان انگلیسی موجود نیست.

این نویسنده کیست و سرنوشت‌های انسانی دست‌نایافتنی‌ که از آنها پرده برداشته چیست؟ مودیانو در ژوئیه‌ی ۱۹۴۵ نزدیک پاریس متولد شد از مادری فلاندرزی و پدری از یک خانواده‌ی یهودی با ریشه‌هایی در سالونیکا. راه خود را به دبیرستان هنری چهارم، بهترین مدرسه‌ی پیش‌دانشگاهی فرانسه باز کرد، اما تحصیلات رسمی‌اش در هفده‌سالگی به پایان رسید. مودیانو در ۲۰۱۲ به مجله فرانسوی‌زبانی گفته پنج سالِ بعد از فارغ‌التحصیلی، «موتور محرک رمان‌نویسی من» بود. دور از خانواده، اطراف پاریس سرگردان بود و برای پول در آوردن کتاب می‌فروخت؛ یاد گرفت دستخط نویسنده‌های مشهوری مثل پل والری و آلن روب‌گری‌یه را جعل کند و اول کتاب به اسم آن‌ها تقدیم‌نامه‌هایی امضا می‌کرد. مودیانو می‌گوید «دوره‌ی عجیب و پرهرج‌ومرجی بود.» جنگ فاجعه‌بار الجزایر که روی بخش اعظم آن دهه تأثیر گذاشت، تازه تمام شده بود. این دوره برای مودیانو «دوره‌ای بود از برخوردهای عجیب با افرادی مسن‌تر، که آرام‌آرام احساس خطری دائمی را به من القا می‌کردند.»

اروپایی‌های متولد ۱۹۴۵ در شرایط آستانه‌ای خاصی مشترک‌اند. از تهدید فرار کرده بودند اما لکه‌ای از جنگ بر آنها مانده بود. در آزادی متولد شده بودند اما آبستن آشفتگی بودند؛ طوری بزرگ شدند که مدام دوروبرشان را می‌پاییدند. در ۱۹۶۹، آنسلم کیفر، که دو ماه قبل از مودیانو به‌دنیا آمده بود، «اشغال‌ها» را خلق کرد، مجموعه‌عکسی که او را با ژست‌هایی در ایتالیا، سوئیس، و فرانسه نشان می‌داد که دستش را شبح‌وار به سلام نازی بالا گرفته بود. کیفرِ آلمانی در لباس یک جانی به بازدید از صحنه‌های جنایت رفته بود. چنان‌که خودش گفته نمی‌خواست بداند «نازی هست یا نه» بلکه می‌خواست بداند نازی می‌شد یا نه. اولین رمان مودیانو، یک سال قبل از «اشغال‌ها» منتشر شده بود، شبیهِ آن، بازتابی بود از گذشته‌ای که به‌سختی از آن گریخته بودند. این رمان که داستانش در پاریس خیالی ۱۹۴۲ (پروست، فروید، هیتلر، و دریفوس همه تویش حاضر بودند) اتفاق می‌افتد و نامش ارجاعی بود هم به ساختمانی گنبدی‌شکل برفراز شامپ الیزه که «طاق پیروزی» را احاطه کرده و هم ستاره‌ی نمدی زردی که یهودیان در زمان اشغال بر لباس خود داشتند.

این رمان وقتی بیرون آمد که انگاره‌ی مرکزی هویت فرانسه‌ی پس‌ازجنگ، به‌قول کلمنس بولوک نویسنده‌ی فرانسوی که برای بحث درباره‌ی برنده‌شدن مودیانو با او تماس گرفته بودم، «افسانه‌ی فرانسه به‌سان ملت مقاومت»، تازه داشت درهم می‌شکست (کتاب در مه ۱۹۶۸ منتشر شد، همان ماهی که اعتراضات معروف دانشجویی در پاریس شروع شد؛ ژنرال دوگل، رئیس‌جمهور و نماد زنده‌ی شجاعت فرانسوی در طول دوران جنگ، به پایگاهی نظامی در آلمان گریخت تا غائله بخوابد.) مودیانو این حقیقت خاک‌خورده را خوب می‌شناخت. پدرش از سنجاق کردن ستاره سرباز زده بود و وقتی یهودی‌های پاریس برای انتقال به اردوگاه‌های مرگ صف بسته بودند خود را تحویل نداد؛ دوران جنگ را با کار در بازار سیاه و گشت‌وگذار در خیابان رولاوریستون در نزدیکی ایست‌بازرسی گشتاپو سپری کرد. بولوک که دانشجوی فوق‌دکترای مطالعات یهودی دانشگاه پنسیلوانیاست می‌گوید مودیانو در سی‌وچند رمان خود مدام به همین مضامین برمی‌گردد؛ کشش گذشته، تهدید ناپدید شدن، محو شدن مرزهای اخلاقی، «وجه تاریک روح». می‌گوید مودیانو اعتقاد دارد که «رمان‌نویس برای ثبت ردپای مردمی که ناپدید شده‌اند وظیفه‌ای اخلاقی دارد، مردمی که مجبور شدند نامرئی شوند.»

بولوک پایان‌نامه‌ی کارشناسی ارشدش را روی مودیانو نوشته و خود مودیانو به او در انتشار اولین کتابش کمک کرده است. بولوک او را بزرگ‌ترین نویسنده‌ی زنده‌ی فرانسه می‌داند. می‌گوید: «دارم بالاوپایین می‌پرم. از فرط لذت اشک ریختم.»

واکنش‌ها در فرانسه هم بیشتر حال‌وهوای جشن دارد. این کشور با نوبل غریبه نیست؛ مودیانو پانزدهمین برنده‌ی نوبل ادبیات آن‌ها است، اما بعد از برنده ‌شدن لوکلزیو در ۲۰۰۸، احتمال به‌این زودی بردن یک نوبل دیگر دور از ذهن به‌نظر می‌رسید. مودیانو به‌لحاظ سبک‌شناسی مشخصاً فرانسوی است؛ جوسین ساویگنو از «لوموند» در ایمیلی نوشته‌های او را «ظریف، نافذ، و مهارشده» می‌نامد و خود او را مردی سخاوتمند و مستقل می‌خواند و فارغ از شهرت ادبی‌اش ستایش می‌کند. می‌نویسد «او سمفونی یا اپرا نمی‌سازد، اما پیانیست فوق‌العاده‌ای است.»

اما ساویگنو هر‌قدر هم از نوبل گرفتن مودیانو خوشحال باشد، می‌نویسد «مثل همیشه از این‌که می‌بینم فیلیپ راث را فراموش کردند عصبانی‌ام.» می‌شود گفت او تنها نیست. تبریک به مودیانو و مترجم‌هایی که به‌زودی با پیشنهادهای مالی خوبی برای ترجمه‌ی آثار او به‌کار گرفته می‌شوند. اما به‌قول یک ضرب‌المثل اهالی نیوآرک، قرار سال دیگر استکهلم.

شبکه آفتاب

Recent Posts

نجات‌دهندگان آسیایی

طبيعت روي کره‌ي زمين يک بار با عصر يخبندان آخر‌الزمان را تجربه کرده است. خطر…

10 ماه ago

کاش فقط خسته بودیم

«من در محیط کارم مورد استثمار قرار گرفتم.»«حقوق واقعی من پایمال می‌شود.»«سهامدار و مالک حقوق…

11 ماه ago

تقدیس یک آدمکش

آنهایی که در امریکای شمالی زندگی می‌کنند یا در اروپای غربی، یا حتی در دیگر…

11 ماه ago

دو چشم روشن بی‌قرار و دیگر هیچ

فیلم‌های اخیر کریستوفر نولان دیریابند و آخرین ساخته‌ی او، اوپنهایمر، نیز از این قاعده مستثنا…

11 ماه ago

برف در سلین آب نمی‌شود

محفوظ در یال کوهسالان به جست‌وجوی گیاهان ناشناخته بود که یکی از هم‌ولایتی‌ها را دید…

11 ماه ago

نوری زیر آوار

روز‌های پایانی دی‌ماه ۱۳۹۸. اعلام می‌شود که ارکستر سمفونیک تهران به رهبری ‌شهداد روحانی، رهبر…

11 ماه ago