زنگهای خطر به صدا درآمده. خشونت در مدارس روزبهروز بهشکلی عیان میشود، معلمی در بروجرد کشته، تجاوزی در مدارس جنوب شهر تهران رخ داده، در پاکدشت بچهها وادار به دست کردن در توالت میشوند. اتفاقاتی در فواصل نزدیک به هم که درست در تناقض با این جملهی ویکتور هوگو است: «هر آموزشگاهی را که باز کنید، در زندانی را بستهاید.» بسترهای اجتماعی نامناسب، فقر اقتصادی، نبود فرهنگسازی مناسب بارها و بارها از علل این اتفاقات شناخته شدهاند اما کمتر به این مقوله پرداخته شده که مکان مدارس چه نقشی در به وجود آوردن این شرایط دارند؟
نادر روزرخ، استاد دانشگاه و مؤلف حوزهی معماری، میگوید: «بر اساس قانون، در بحث طراحی و ساخت فضاهای آموزشی باید پیش از هر چیز به سوابق آن در نظام فنی و اجرایی کشور مراجعه کنیم. در بحث مدرسهسازی آییننامه و دستورالعمل تنظیمشده وجود دارد، بنابراین اگر به دنبال کشف پاسخ این سؤال هستیم که آیا فضای آموزشی یا مدرسه میتواند واجد ویژگیهای منفی باشد، ابتدا باید سؤال را به این شکل تغییر بدهیم که اجرای آن قانون باعث بروز این ویژگی میشود یا اجرا نکردن آن.»
اینجاست که تصویر مدرسهای در پاکدشت مهم میشود که در آن معلم بچهها را وادار میکند برای تنبیه دستشان را در توالت فروببرند، تصویری که بیشتر مدارس دولتی در ایران به آن شکل هستند: ساختمانی مانند همهی ساختمانهای مدارس دولتی؛ بزرگ با کلاسهای متعدد، حیاطی آسفالتشده که گوشهای از آن دروازهای قدیمی با تورهای پاره قرار گرفته. گل و گیاهی نیست. چمنی وجود ندارد. دیوارها کوتاه است. آن سوی دیوارها بیابانی برهوت قرار گرفته.
روزرخ میگوید: «حد و حدود قانونی ساخت مدارس در ایران را دستورالعمل و آییننامهی سال ۸۲ سازمان مدیریت، برنامه و بودجه تشکیل میدهد و از آن زمان مدیران، مجریان و مهندسان مشاور طرحها ملزم به اجرای آن شدهاند. در بحث مدرسهسازی باید سازوکاری را برای تصمیمگیری مشخص کنیم. باید توجه کرد که طراحی مدرسه با تولید آپارتمان مسکونی متفاوت است اما ازآنجاکه نود درصد دانشجویان ما در حوزهی معماری، برای ساختوساز در حوزهی مسکونی تربیت میشوند، انتخاب تیمی که از عهدهی چنین کار پرمحاسبهای بر بیاید سخت است.»
گفتههای روزرخ برآمده از سالیان سال مدرسهسازی در ایران است که اصولی دارد، اصولی که شاید جهانی هم باشد اما مسأله اینجاست که دیگر برای بچههای امروز و شرایط کنونی جوابگو نخواهند بود، شاید برای همین هم هست که این استاد دانشگاه تأکید میکند: «اگر مدرسهای با این دستورالعمل ساخته شود میتوان چالش آن را بررسی کرد و برای رفع آن خواستار تغییر در محاسبات این قانون شد.»
به گفته او، در معماری نمیشود با اغراق پروژهای را تحویل داد. باید برای آدمهایی که قرار است از این مکان بهرهبرداری کنند، امکانات لازم فراهم شود و برای همین نیاز به اعدادِ واقعی داریم. در تحقیقی که در زمینهی استانداردهای فضای نمایشگاهی کشور انجام شد، دریافتیم که وقتی چگالی جمعیت در مکانی از سی درصد بیشتر میشود، یعنی از مرز سی نفر در هر صد مترمربع میگذرد، آن فضا مخاطرهآمیز میشود و بنابراین لازم است که برای آن تمهیدات حفاظتی در نظر گرفته شود. حالا مقایسه کنید که در بعضی فضاهای معماری عمومی، ازدحام جمعیت از سی درصد هم گذشته و به دویست درصد رسیده، اینطور میشود که فاجعه رخ میدهد.
او طراحی مدارس را دغدغهای جدی میداند: « تیپهایی که برای ساخت مدارس میشود به آنها استناد کرد قدیمی هستند و با موج جمعیتی جامعه حرکت نمیکنند. در این سی سال، جمعیت دانشآموز کشور بارها دچار افتوخیز شده؛ در برهههایی، مدارس کشور مملو از دانشآموزان بودهاند و امروز، تعدادشان بهمراتب کمتر از آن موقع است. برای چنین تغییری در رفتار جمعیتی، ساختمانهای آموزشی ما چه تغییراتی کردهاند؟ نه به سمت کیفیسازی فضا حرکت کردهاند و نه در ساختارشان تغییری به وجود آمده.»
در برابر مدارس بزرگِ بیدانشآموز اما مدارسی کوچک نیز در حال شکلگیری هستند: «دانشآموزانی که در مدرسهای کوچک و فضایی سرپوشیده نیمی از روز خود را میگذرانند، عملاً از تحرک لازم باز ماندهاند و انرژیشان را صرف جابهجایی صدادار نیمکتها میکنند یا با دستگیرههای در و پنجره ور میروند. دانشآموزانی که در مدارس بیحیاط و بیسبزه درس میخوانند بهنوعی زندانی زندگی اجباراً مدرنشدهی ما هستند اما در واقع آنها در فضایی درس میخوانند که با اشتباه محاسباتی ساخته شدهاند یا زمینش بدون در نظر گرفتن کاربری آن خریداری شده است.»
روزرخ، با شرح این دو حالت مدارس، رابطهی خشونت و فضای آموزشی را شرح میدهد: «در هر دو حالت امکان بروز خشونت در فضاهای معماریشدهی تنگ با چیدمانهای اشتباه و مسیرهای باریک بیشتر از وقتی است که دانشآموز را آزاد میگذاریم تا در محوطهای باز و سرسبز انرژی خود را خالی کند. این روزها حتی درِ مدارس هم بهنوعی کوچک شدهاند، درحالیکه بر اساس همان قواعد قدیمی و دستورالعملهای پیشین، درِ مدرسه باید بهاندازهای بزرگ باشد که دانشآموزان برای ورود به آن دچار حس رقابت نشوند و همدیگر را مجروح نکنند. فاصلهی کلاسها، فاصلهی میزها، فاصلهی دفتر مدرسه و محل اجتماع معلمان با حیاط مدرسه و راهروهایش، فاصله سرویسهای بهداشتی و اندازهی آنها از مواردی هستند که اگرچه جزئی به نظر میرسند، وقتی پای طراحی محیط ایدهآل آموزشی به میان میآید، بدل به عدد واقعی و کارشناسیشده میشوند که اندازهها را به ما یادآوری میکنند.»
مدرسهی بزرگ هم خشونتساز است
اگر دو حالت خشونتساز در مدارس در نظر گرفته شود، مدرسه بزرگ بدون المانهای بهروز معماری و مدرسهی کوچک بدون در نظر گرفتن قاعدهی چگالی، اینکه در جنوب تهران معلمی به دانشآموزان تجاوز کند حیرتانگیز نمیشود؛ مدرسهای که در نگاه هر بینندهای ایدهآل به شمار میرود، مدرسهای با رنگهای متنوع، بزرگ، در شهرکی تمیز و آرام که حتی برخلاف مدرسهی قبلی وسایل آموزشی هم دارد که میتوانست محلی برای آرامش دانشآموزان باشد.
اینجاست که سعید خراطها، جرمشناس و پژوهشگر مسائل اجتماعی، در گفتوگو با شبکه آفتاب میگوید: «اگر فضا تغییر کند، مثل دستهگلی است که سر قبری بگذارید یا ریسهای که در مراسم عزاداری روشن کنید. فرقی نمیکند چراکه جامعهی آسیبدیده آدم آسیبدیده به وجود میآورد. جامعهی آسیبدیده بحرانهای اجتماعی و فرهنگی به وجود میآورد.»
او مدرسه را بزرگترین نمود کودکآزاری میداند: «بسیاری مردم از سالهای گذشته تاکنون تحتتأثیر کودکآزاری در مدارس قرار گرفتهاند. بچهها خودشان را به مرگ میزنند تا یک روز به مدرسه نروند یا یک ساعت زودتر از مدرسه بیرون بیایند. مدارس آموزشهای غیرکاربردی میدهند. در آنها به دانشآموزان اطلاعات کارآمدی داده نمیشود. بچهها مسیر جبر را طی میکنند.»
به گفتهی او، جامعهی آسیبدیده آدم آسیبدیده به وجود میآورد. از همین بابت افرادی که در مدارس کار میکنند، مسائل اجتماعی خودشان را دارند و همینطور خانوادههای بچهها، به این ترتیب است که آسیبهای اجتماعی را منتقل میکنند، مدارس به دلیل ارتباط چهرهبهچهرهای که دانشآموزان با هم دارند و همچنین با معلمان، انتقال جرم بهمثابه فرهنگ انتقال پیدا میکند. فحشهای رکیک و اولین زدوخوردهای جدی در مدارس صورت میگیرد.
او دربارهی رابطهی جرم و مکان میگوید: « فضای مدارس به بچهها تحمیل میشود. بچهها باید آموزههایی را بپذیرند. در مدارس میان بچهها تعامل به وجود میآید و باید دید این تعامل چگونه ایجاد میشود، اما من موافق نیستم که بگوییم با ساخت مدارس با امکانات بهتر شرایط خشونت تغییر میکند. باید چرخهی خشونت از جامعه به مدرسه را متوقف کرد.»
بااینحال هنوز نمیشود شهرک دورافتاده و بدون نوری را که معلم مدرسهای در شهرکی خلوت از آن به خانه برمیگردد یا بیابان برهوت پشت مدرسهی پاکدشت یا شلوغی مدرسهی بروجرد را از یاد برد. هشدارهایی که ممکن است روزی به فجایعی بزرگتر ختم شوند.
طبيعت روي کرهي زمين يک بار با عصر يخبندان آخرالزمان را تجربه کرده است. خطر…
«من در محیط کارم مورد استثمار قرار گرفتم.»«حقوق واقعی من پایمال میشود.»«سهامدار و مالک حقوق…
آنهایی که در امریکای شمالی زندگی میکنند یا در اروپای غربی، یا حتی در دیگر…
فیلمهای اخیر کریستوفر نولان دیریابند و آخرین ساختهی او، اوپنهایمر، نیز از این قاعده مستثنا…
محفوظ در یال کوهسالان به جستوجوی گیاهان ناشناخته بود که یکی از همولایتیها را دید…
روزهای پایانی دیماه ۱۳۹۸. اعلام میشود که ارکستر سمفونیک تهران به رهبری شهداد روحانی، رهبر…
View Comments
دانش آموزی که دوازده سال فضای فیزیکی و آموزشی کسالت آور؛تکراری و بدون تنوع موجود را تحمل می کند،به نظر شمااندیشه و تفکرش پرورش می یابد،استعدادهایش شکفته می شود؟یا انبان عقده و بیزاری می شود؟ اصلا آیا پس از رهایی از دوره ی متوسطه چیزی یا گرفته است که به درد گوشه ای از زندگیش بخورد؟ ایا تحول سازنده ای که قراراست دراندیشه و گفتارورفتارش پدید بیاید محقق شده است؟ بر اساس تجربیات 25 ساله ی بنده: نخیر. مشکل-مشکلات- کجاست؟ راه چاره چیست؟ مسئول کیست؟ برنامه ریز کیست؟ ادامه ی این روند به کجا ختم می شود؟