«ادبیات همیشه محتاج کلاسیکها باقی میماند.»
گراهام گرین
به اندازهی «عهد عتیق» بر ادبیات جدید تأثیرگذار بوده و حالا بهدلیل غنای ادبیاش است که خوانده میشود، خانم جویس کرول اوتس، استاد داستان مدرن امریکایی، در کلاسهای داستاننویسی توصیهاش میکند و در فهرست ۱۰۰۱ کتابی هم، که پیش از مرگ باید خواند، آن بالاها نشسته.
«کمدی الهی» را بعد از متنهای به جامانده از نویسندگان یونان باستان مهمترین میراث ادبی اروپا میدانند. هگل، فیلسوف آلمانی، در درسهای دانشگاهیاش اول از همه سراغ این تریلوژی میرفت و معتقد بود «هنرمندانهترین اثری است که جهانبینی و مسائل انسان قرونوسطایی را در اروپای مسیحی بازنمایی میکند.»
«کمدی الهی» اینجا هم سرنوشت غریبی داشت، در ایران سالهای سال به کتابی که صرفاً به کار اهل علم میآید شهره بود و خیلی کسی رغبتی به خواندنش نداشت، تا اینکه در جریان انقلاب «کمدی الهی» ممنوع شد، دلیلش هم نه گستاخیهای دانته در برابر پاپ و حمایتش از قیصر و علاقهاش به برقراری امپراتوری جهانی بدون دخالت کلیسا که فقط نام مترجم کتاب بود. خیلیزود «کمدی الهی» به فهرست محبوبترینهای بازار زیرزمینی راه یافت، بسیاری معتقد بودند که عنوان باعث شده کتاب ممنوع باشد و تجدید چاپ نشود، اما همهی اینها نهایتاً باعث شد «کمدی الهی» و دانته در ایران خیلی بیشتر از آنچه انتظارش میرفت نامهای آشنایی باشند. البته بعدها همان نسخهی شجاعالدین شفا هم با توضیح ناشر، و تکفیری که نثار مترجم شده بود، قانونی شد. اما کماکان بسیاری ترجمههای او را استنادکردنی نمیدانستند، ابراهیم گلستان در یکی از گفتوگوهایش دربارهی ترجمههای او گفته بود: «او حتی همینگوی را هم نمیتوانست ترجمه کند، «برفهای کلیمانجارو» را طوری ترجمه کرده بود که اگر همینگوی آن را خوانده بود خیلی زودتر خودش را میکشت.»
سالهای بعد ترجمههای دیگری هم از راه رسیدند که چندان اقبالی نداشتند، «کمدی الهی» هم مثل بسیاری متنهای کلاسیک در انتظار رستگاری بود تا اینکه کاوه میرعباسی سراغش رفت، ترجمهای که مدتها برایش وقت گذاشت و حالا آمادهی انتشار است. میگوید: «مجموعه را انتشارات کتابسرای نیک منتشر میکند، پیشنهاد اولیهی ناشر این بود که هر کدام از کتابها را مجزا منتشر کند، یعنی سه کتاب «دوزخ»، «برزخ»، و «بهشت» که من مخالف بودم، چون مثل این است که رمان «جنگوصلح» در دو جلد و نه همزمان با هم، منتشر شود، برای همین ترجیح دادیم بعد از گرفتن مجوز هر سه کتاب را منتشر کنیم. ناشر وعده کرده که کتاب را با شکلوشمایلی در خور این اثر منتشر کند.»
میرعباسی سالهای سال است با ترجمههایی از رماننویسان سرشناس امریکای لاتین، از فوئنتس و یوسا و دیگران، برای خوانندهی ایرانی شناخته شده و البته یکی از معدود مترجمان حرفهای ادبیات پلیسی در ایران هم هست، ترجمهی او از رمانهایی چون «سایهی گیوتین»، «بانوی دریاچه»، «قتل در کمیتهی مرکزی»، «مسافری که با ستارهی شمال آمد»، و … وجوهی تازه از ادبیات پلیسی تراز اول دنیا را به مخاطبانِ ایرانی شناساندند. حالا سراغ یکی از کلاسیکترین و کهنترین متنها رفته: «ترجمهی این اثر پیشنهاد ناشر بود، البته من هیچکدام از آن سه ترجمهی قبلی را هم نخواندهام. اما معتقدم ترجمههای مختلف از آثار کلاسیک، در دورههای زمانی متفاوت نهفقط مفید بلکه ضروری است. بنابراین ترجمهی این کتاب را بدون اینکه در نظر بگیرم مترجمان پیشین چه کردهاند شروع کردم.»
رفتن سراغ متنی تا این حد کلاسیک فقط به دلیل جذابیت خود متن نبود، این ترجمه برای میرعباسی تجربهای نو بود: «برای ترجمهی این کتاب با نُه متن سروکار داشتم که در کنار متن اصلی نگاهشان میکردم و بعد از مقایسه به ترجمهی فارسی موردنظرم میرسیدم. در ابتدای کار نسخههای انگلیسی را با هم مطابقت میدادم و دیدم هریک از نسخهها جذابیتهای خودش را دارد، بعد از آن یک نسخهی اسپانیایی، دو نسخه از ترجمهی فرانسه، و یک نسخهی ایتالیایی هم کنار دستم گذاشتم، البته تسلط کامل به زبان ایتالیایی ندارم و نسخهی ایتالیایی بیشتر از نظر حفظ لحن و آوا در ترجمه به کارم آمد. در ترجمهها میشد نقش پررنگ سلیقه را دید، در دو ترجمهی آخر انتشارات آکسفورد بهوضوح این سلیقه را میدیدی، در ترجمههای فرانسه یکی اصل را گذاشته بر روان کردن و سادهنویسی متن و آن یکی وفادار مانده به الفاظ، اما بین همهی این متنها ترجمهی اسپانیایی برایم بسیار راهگشا بود و کمک کرد بتوانم دربارهی انتخاب زبان ترجمهی فارسی تصمیم بگیرم، ترجمهای قدیمی به زبانی آرکائیک را، که حتی نام مترجمش را هم نمیدانم، در اینترنت یافتم. ابتکاری که در ترجمهی اسپانیایی «کمدی الهی» دیدم برایم جالب بود، مترجم برای نثر دانته زبانی شبیه شعر سپید نمایشنامهنویسان اسپانیایی عصر طلایی، کسانی چون لوپه دبگا و کالدرون دلابارکا، را انتخاب کرده بود، زبانی که نویسندههای اسپانیایی در عصر طلایی ادبیات اسپانیا در نوشتن نمایشنامههایشان به کار میبردند.»
میرعباسی برای پیدا کردن زبان «کمدی الهی» سراغ شعر کلاسیک فارسی رفت و بهمدد متنهای کهن فارسی زبان دانته را ساخت: «ماهها با اشعار کهن فارسی سروکله زدم و این وسط بیش از همه زبان عطار برایم جذاب بود، در واقع ساخت زبان ترجمهی کمدی الهی را از دیوان عطار یافتم. تلاشم را گذاشتم روی ایجاد یکجور آشناییزایی، خیلیوقتها در طول ترجمه میشد یک مصرع یا حتی یک بیت از شعر فارسی را گنجاند که دقیقاً همان مفهوم و ساخت «کمدی الهی» را در خود داشت. جدا از عطار از اشعار حافظ و حتی فریدون مشیری هم استفاده کردم، هرقدر جلو میرفتم به نظرم این آشناییزایی بیشتر و بهتر در متن مینشست. وقتی دانته نوشته بود «سراپا چشم شدم» دیدم هیچچیز به اندازهی مصرع «همه تن چشم شدم» مشیری نمیتواند راهگشا و موزون باشد. یا حتی جایی در همان اوایل کتاب دانته خطاب به ویرژیل میگوید: «تو که سرور و راهنمای همهی شعرا هستی» که من از «ای چشم و چراغ همه شیرینسخنان» حافظ استفاده کردم. بههرحال این آشناییزایی تجربهی متفاوت و تازهای بود و بهگمانم به کیفیت اثر کمک کرد و در متن دانته نشسته.»
عطار و حافظ بهمدد دانته آمدهاند تا به خواندن و درک شاهکاری به قدمت تاریخ کمک کنند. حاصل؟ اگر با کارنامهی میرعباسی آشنایید، اگر فارسی نوشتنش را میشناسید، اگر ترجمهاش از «بارتلبی محرر» را خواندهاید، که خب طبیعتاً خیالتان راحت است، اگر نه که عجالتاً باید منتظر بمانید.
طبيعت روي کرهي زمين يک بار با عصر يخبندان آخرالزمان را تجربه کرده است. خطر…
«من در محیط کارم مورد استثمار قرار گرفتم.»«حقوق واقعی من پایمال میشود.»«سهامدار و مالک حقوق…
آنهایی که در امریکای شمالی زندگی میکنند یا در اروپای غربی، یا حتی در دیگر…
فیلمهای اخیر کریستوفر نولان دیریابند و آخرین ساختهی او، اوپنهایمر، نیز از این قاعده مستثنا…
محفوظ در یال کوهسالان به جستوجوی گیاهان ناشناخته بود که یکی از همولایتیها را دید…
روزهای پایانی دیماه ۱۳۹۸. اعلام میشود که ارکستر سمفونیک تهران به رهبری شهداد روحانی، رهبر…
View Comments
زنده باشید آقای میرعباسی ببینم چه کار می کنید دیدگاه هاو ترجمه هایت را خیلی دوست دارم