«مش ربابه من و پدرم را دنبالش انداخته بود و آورده بود پیش دربان». - نمیشه، نمیشه مدیر رو ببینی.…
آنها سايهاند، سايهی مرداني كه رفتهاند، سايهی زنهايي كه ماندهاند. مثل تهطرحي جامانده بر كاغذ كه كسي با پاككن ردهاي…
حوض آبیرنگی دارد شکل رودخانه، میرسد تا عمارت پشتی. دورتادورش گلدان سفالی چیدهاند. آجرهای سهسانتی دارد. پنجرههای طاقیِ کنگرهای.…