زنان فقط به روبهرو نگاه میکنند، اگر نتوانیم بگوییم آنها غمگین هستند قطعاً نمیتوانیم بگوییم خوشحالند. تنها به جلو خیره شدهاند حتی وقتی در کنار یکدیگر ایستادهاند. اشکهای تیره را در گوشهی چشم برخی از آنها میتوان دید. اینها تازهترین نقاشیهای محمدعلی بنیاسدی هستند. حدود بیست تابلوِ تقریباً بزرگ با…
ادامهعلیاشرف درویشیان خواسته بود کنار صفرخان، رفیق دیرینش، دفن بشود؛ همان صفرخانی که سیودو سال، در غیرانسانیترین و طاقتفرساترین زندانها، عمرش را گذراند و علیاشرف بود که صدایش را ثبت کرد. او روزها و روزها نشست و صدای پیرمردی شد که حتی رویاها و خوابهایش هم در زندان اتفاق میافتاد،…
ادامهرئالیسم اجتماعی، از بدو ورود خود به ایران، رئالیسم نبود؛ نوعی رسالت نویسندگی بود که خود را در نفی جهانبینیهای دیگر میدید. در واقع مانیفستی اعتراضآمیز بود که شعار رهایی محرومان را میشد از پسزمینههای آن شنید. در این تعریف، رئالیسم دیگر نه به معنای واقعگرایی بلکه به معنای آن…
ادامهاز اردوگاههای کار اجباری استالین آمده بودند؛ پیمان دوبارهی سردمداران قدرت آنها را راهی سرزمینی کرد که نمیشناختند. از راه انزلی به تهران آمدند. شهر جانپناهشان شد. زجر جنگ اما امانشان نداد و بسیاری تاب نیاورند و در همان سال مردند. آنها را در گوشهای از آرامستان بزرگ کاتولیکهای دولاب…
ادامه