تسخیرشدگان

رازِ بادهای نیک و بد در آیینِ موسیقایی زار

«سیاهان برای کاستن از غم و رنج‌هایشان شب‌ها گرد هم جمع می‌شدند و به سنت دیار خود می‌نواختند و می‌خواندند، کمتر شبی بود که نوای حنجره‌ی سوزناک سیاهی که در دل شبی سیاه‌تر از خود، با کلام و نوایی تیره‌تر از روزگار خود، فضای غمزده و غبارآلودِ جنوب را پُر نسازد.» این روایت‌ ساعدی از اهل هواست.
کسی نام اولین برده‌ی سیاه زنگباری را، که پا به ساحل خلیج فارس گذاشت، نمی‌داند‌. کشتی‌ها پهلو گرفتند، چشم‌ها به لنگر‌ها خیره ماند، زنگباری پا به خشکی گذاشت و در این دیار ماندگار شد و از آن پس ناله‌های دلتنگی‌اش به موسیقی ساکنان جنوب ایران پیوند خورد و رنگ تازه‌ کرد.
این صداها و نغمه‌ها به‌آرامی در خاک تزریق شد و به اروند و بهمنشیر در جنوب غربی هم رسید. زندگیِ ساحل‌نشینان همیشه بر وفق مراد نبود‏‏، ‏آنها پریشانی،‌ سختی زندگی و تنهایی و دوری از موطن خود را در آیین و مراسمشان بروز دادند تا به آرامش خاطر دست یابند.
از گذشته‌های دور سواحل جنوبی ایران منطقه‌ی تجاری میان آسیا و افریقا بود. دریانوردان در رفت‌وآمدها علاوه بر کالا بخشی از فرهنگ ملل مختلف را به جنوب ایران می‌آوردند. عمده اشاعه‌ی فرهنگی را کسانی انجام می‌دادند که تبار افریقایی داشتند. بخش زیادی از این افراد را بازرگانان ایرانی و عمانی برای کار در لنج‌ها، بنادر و خدمات مختلف به صورت انسان‌های آزاد و نیمه‌آزاد و بعضاً برده آورده بودند، بخش دیگر را نیروهای پرتغالی و انگلیسی و هلندی برای کار در کشتی‌های بندر و خدمات عمومی به‌صورت سرباز برای مقابله با شورش‌های محلی و در کل برای حفظ منافع تجاری مستعمره‌ی خود. اما زمانی که نیروهای مستعمره مجبور به ترک منطقه شدند بخش زیادی از این افریقایی‌تبارها مجبور به ماندن شدند. نوازندگان و خوانندگان دوره‌گرد و مطرب مجالس عروسی و شادمانی همین‌ها بودند و باباها و ماماهای زار هم همین‌ها. «شب‌ها که صدای دهل از هر ده‌کوره و آبادی و احیاناً کپری بلند است به‌راحتی سایه‌ی روح افریقای سیاه حس می‌شود. سیاهان جنوب ایران همه با دهل و آواز آشنا هستند. آنها نه‌تنها غم و اندوه خود بلکه غم و اندوه سفیدها را هم علاج می‌کنند.» سیاهان افریقایی باور داشتند که جنی در تن و روح برخی افراد حلول می‌کند که به آن «زار» می‌گویند. جادوپزشکی و درمانگری هم یادگار مهاجران افریقایی است؛ افرادی از «اهل هوا». جادوپزشکی از «مامازار» و «بابازار» برمی‌آید. آنها با تسلط بر بادها افراد مبتلا به «زار» را درمان می‌کنند. آنان کسانی هستند که خود در تسخیر بادها بوده‌اند و رهایی یافته‌اند.

اهل هوا

گروهی از سیاهان جنوب را که در بندرعباس، قشم، لنگه، جزیره‌ی هرمز، بوشهر، میناب و خوزستان زندگی می‌کردند اهل هوا نام دادند. کسانی که به یکی از بادها گرفتار شدند. «بادها» قوای مرموز و اثیری را گویند که همه‌جا هستند و مسلط بر تمام نوع بشر، هیچ‌کس و هیچ نیرویی را قدرت مقابله با آنها نیست و آدمیزاد در مقابلشان چنان عاجز و بیچاره است که راهی جز مماشات و قربانی دادن و تسلیم شدن ندارد. بادها گاه بی‌رحمند و همه از آنها گریزان، و گاه مهربانند و عده‌ای داوطلب پذیرش آن. بادها همه‌جا هستند. همه‌ی بادها از فردی به فرد دیگر انتقال می‌یابند. انتقال بادها از فردی به فرد دیگر نمی‌تواند بر زمینه‌ی دوستی یا تنفر صورت گیرد. مبتلایان به‌همت ماما یا بابا و با انجام مراسم و برپا داشتن آیین‌ها، انداختن سفره، کوبیدن دهل و خواندن آوازهای مخصوص درمان می‌شوند.
غلامحسین ساعدی در کتاب «اهل هوا» زار را اینچنین تعریف می‌کند: «زار را نوعی باد یا هوا (خارج از شمایل مادی) و در بعضی جاها به شکل حیوان یا هیولا (صاحب شمایل مادی) تصور می‌کنند. سیزده زار معروف در سواحل جنوب به نام شناخته شده ‌است. هر کدام با یک افسانه و سابقه‌ی تاریخی، حتی محل و مأوا و ملیت (عربی، هندی، حبشی)، برای مبتلایان شناخته شده ‌است. اغلب سیاهان و جاشوان و فقرا گرفتار می‌شوند.» ابتلا به هر یک از زارها با علایم به‌خصوص شروع می‌شود: «بومریم» با کمردرد، «دای کتو» با بی‌حرکتی و درخودفرورفتگی (اوتیسم) و … .
در دایره‌المعارف بزرگ اسلامی هم آمده است: «زار از زبان امهری (زبان سامی رایج در شمال اتیوپی) به زبان عربی وارد شده است و عقیده‌ی عمومی به وجود جنی است به نام زار که از حبشه به جهان اسلامی راه یافته، عقاید مشابهی درباره‌ی جنی که موقتاً در وجود بعضی افراد انسانی حلول می‌کند، در کشورهای مختلف اسلامی، آسیا و افریقا دیده شده است و نام‌های مختلفی دارد.»

انواع زار

اگر کسی گرفتار یکی از بادها شود و بتواند جان سالم به ‌در ببرد، به جرگه‌ی «اهل هوا» درمی‌آید. هرجا که وحشت و دلهره زیاد است، باد زار هم حضور دارد و هر گوشه که فقر و بیکاری شایع، زورِ باد بیشتر. می‌گویند زار خطرناک‌ترین بادهاست و در میان انواع بادها از همه رایج‌تر. به‌گفته‌ی محمدرضا درویشی، زار در اصطلاح عام به هر نوع تسخیری که در نواحی جنوب و جنوب غرب پیش بیاید گفته می‌شود. درحالی‌که زاران در واقع گرفتار چندین و چند نوع حالت تسخیری مختلف هستند و در اشکال بسیار متفاوت متجلی می‌شود.
زنان سید را در آبادان عَلَویه می‌نامند. ملاقات با دخترِ علویه‌زکیه، مامازارِ بزرگ آبادان، به هزار سفارش دوست و آشنا میسر می‌شود. ماما‌ زکیه بلندقامت است و پوستش به تیرگی دیگر مامازارها نیست. چشم‌هایش کم‌سو شده و خاطراتش را فراموش کرده. دخترش به بلندای مادر است و تکیده. نقل می‌کند از مادر که زار را بادجن می‌دانسته. «زار باد است، باد جن، جن با نیروی خود بر همه‌چیز مسلط می‌شود و اگر انسانی به آن دچار شود دیگر نمی‌تواند خود را کنترل کند و از حالت عادی خارج می‌شود. افرادی که دچار می‌شوند اول از ابتلای خود بی‌خبرند. نمی‌دانند که به زار مبتلایند، پس به پزشک مراجعه می‌کنند. ممکن است ماه‌ها در بیمارستان بستری شوند اما پزشکان قادر به معالجه‌ی آنها نیستند.»
سیزده زار معروف در سواحل ایران به نام شناخته شده. ساعدی در بخشی از کتابش بادهای ایران را به هفت گروه تقسیم می‌کند:
۱- باد زار: که همه کافرند، به‌جز معدودی؛ روی هم رفته همه را «باد سرخ» می‌گویند.
۲- نوبان: بادی‌ است که شخص را علیل و بی‌حرکت و افسرده می‌کند.
۳- مشایخ: بادهایی هستند مسلمان و پاک و عده‌ای خطرناک و عده‌ای دیگر بی‌خطر و در سواحل مسلمان‌نشین فراوانند.
۴- باد جن: بادهای زمینی یا زیرزمینی هستند، همه زنجیر و مزراتی و خطرناکند.
۵- باد پری که دو جوراست: پری‌های کافر، پری‌های اهل حساب که هر دو شخص را مبتلا می‌کنند. پری‌های کافر خطرناکترند.
۶- باد دیب (دیو) که چهل گز بیشتر بلندی دارد. در بیابان‌ها و جزایر پیدا می‌شود و به آدم که بخورد همان‌دم بی‌جان و خشکش می‌کند.
۷- باد غول که از دور همچون شتر مستی پیدا می‌شود و هر کسی را که سر راهش باشد بی‌جان می‌کند.
باباها و ماماها زارهای شناخته‌شده تعداد زارها را بیش از ۷۲ زار می‌دانند (عدد ۷۲ در فرهنگ اسلامی مورد توجه و حائز اهمیت است) که در میان آنها سیزده زار معروف‌تر است؛ هر کدام با افسانه‌ای تاریخی.

جادودرمانی و موسیقی

ریتم تکرارشونده‌ی صدای ساز با حرکت مداوم خیزران در دست بابازار. موسیقی ادامه دارد. زاری بر زمین خوابیده و سرش زیر پارچه با ریتم موسیقی هماهنگ می‌شود. طلب عفو می‌کند. ملاعبدالله، بابازارِ خرمشهری، در میانه ایستاده. در یک طرف گروه زنان و در روبه‌رو مردان صف کشیده‌اند. پیش از نواختن قهوه خورده‌اند و هنوز بوی عود و قهوه در فضا جاری است. ملاعبدالله هم معتقد است زار همان باد جن است، جنی که در لباس انسان متلبس شده تا بتواند کارهایی را که می‌خواهد انجام دهد. باباعبدالله عربی حرف می‌زند و مترجم گفته‌هایش را به فارسی برمی‌گرداند: «زار از جنس آتش است و فقط بالای سر زاری قرار می‌گیرد نه درون بدنش. او فرد مبتلا را «مزراتی» می‌خواند و معتقد است افراد مبتلا تنها با مداوا از راه‌های مختلف چون دعا، سفره انداختن، قربانی کردن، دک زدن (نواختن موسیقی) به‌دست ماماها و باباها درمان می‌شوند.»
ماما سهام ساکن خرمشهر است. کوتاه‌قامت با پوستی شبرنگ و چشمانی براق که نمی‌توان به آن چشم دوخت. چشم‌های درشت براق در کاسه می‌گردند. لب‌های برجسته‌ی ماما سهام می‌جنبد: «زارها با نواختن موسیقی به‌دست سیاهان افریقایی به اینجا آمده‌اند. زارها با شنیدن صدای زنجاری (آلت موسیقی شبیه دایره) و دمام (طبلی دوسر که افرادی خاص می نوازند) بیدار می‌شوند و افراد را تسخیر می‌کنند و آن‌ وقت فردِ مبتلا به زار دیگر نمی‌تواند خودش را کنترل کند و به پادرد، کمردرد و حتی کوری دچار می‌شود و اگر به ماما و بابازار مراجعه نکند ممکن است بمیرد، چون خواسته‌های زارش برآورده نشده و تا برآورده شدن خواسته‌های زار او را اذیت‌ می‌کند.»
شاکر درویش، نوه‌ی ماما مریم، هم می‌گوید: «با تسخیر کالبد انسان یا حیوان چشمانشان بالا می‌رود، دهانشان کج می‌شود و آب بینی‌شان بیرون می‌آید، حالت‌ ازخودبی‌خودی دست می‌دهد. زاری دیگر تسلطی بر خود ندارد و تنها زمانی بهبود پیدا می‌کند که بابا و مامای زار مراسم درمان او را انجام دهند.»
هر زار با آهنگی خاص تحت‌تأثیر قرار می‌گیرد. بادهای مسلمان آرام‌ترند و خطر بادهای زار را ندارند. با ذکر اسامی خدا و پیغمبر و اسامی مقدس‌ مغلوب می‌شوند. بابا یا ماما می‌خواند «سلام‌علیکم یا رسول‌الله، یا نبی‌الله یا نبی» و حضار- اهل هوا- تکرار می‌کنند. در مراسم دو ساز کوبه‌ای، کَسِر و دُهُل، همراه آواز نواخته می‌شود، گاه بیش از دو ساز کوبه‌ای (معمولاً یک کسر و دو دهل) را با دست و انگشت می‌نوازند.
«کسر» در روایت‌های عامیانه به معنای ساز کوتاه‌شده یا کسرشده از دهل است، ظاهری شبیه دهل دارد که دو طرفش را پوست کشیده‌اند اما از یک طرف آن و با هر دو دست می‌نوازند. کسر وظیفه‌ی شکستن ریتم و تغییرات ریتمیک و بازی با ریتم را برعهده دارد. در هرمزگان ترکیب سازهای کوبه‌ای در اغلب مراسم‌ها دهل، کسر و پیپه است که هر سه از خانواده‌ی دهل و در ‌اندازه‌های مختلف با وظیفه‌ی اجرایی متفاوت اما مرتبط با هم تعریف شده‌اند.
در مراسمِ «نوبان»، برای همراهی آواز، دهل با چوب نواخته می‌شود و از سازی مقدس به نام «تنبیره نوبان» هم استفاده می‌کنند. سازی زهی و زخمه‌ای با کاسه‌ای گرد با طنینی بم و وسعتی محدود با مضراب بزرگ و درون‌تهی ساخته‌شده از شاخ گاو به صدا درمی‌آید. این ساز مقدس شمرده شده و سپردن آن به دیگران اغلب موروثی و با مراسم ویژه همراه است. با وجود شکل کلی و همسانی در اعتقاد، شکل اجرای مراسم در هر منطقه و ناحیه‌ای بسته به حضور «بابا یا ماما»ی مراسم و طرز تلقی او از باد و هوا و نحوه‌ی به‌کارگیری ابزار، مواد و سازها یا موسیقی مرتبط متفاوت است.

نفوذ در کالبد خسته‌ی جان

بنابر پنداشت اهل هوا همه‌ی نیروهای خیالی و وهمی که به چشم نمی‌آیند، از پری‌ها و دیوها گرفته تا ارواح نیک و بد، همه باد یا هوا هستند که فضای درون و بیرون زمین را پر کرده‌اند و دنیای درون و برون خاک در اختیار آنهاست. این روح‌بادها یا جن‌بادها طالب کالبد آدمیان پریشان و خسته‌جانند و بیشتر در فضای آکنده از وحشت و اضطراب و در عرصه‌ی فقر و بیکاری و میان سیاه‌پوستانِ مهاجر و لایه‌های فرودست عمل می‌کنند.
ساعدی می‌نویسد در اعتقاد مردم جنوب دلیل آنکه بیشتر فقیران و بیکاران به زار دچار می‌شوند آن ‌است که هر کس اطعام و احسان بکند تمام بلاها از جان وی دور است. ثروتمندان پول دارند و احسان می‌کنند و در نتیجه بادها به وی گزندی نمی‌رسانند اما فقرا که وسیله‌ی احسان کردن ندارند به‌ناچار زودتر از همه دچار می‌شوند. کسانی که همیشه در کوه‌ها و بیابان‌ها یا روی دریاها هستند بیشتر در معرض بادها هستند تا آنهایی که در خانه‌ی راحت و حجره‌ی تجارت‌خانه نشسته‌اند.
«زن‌ها بیشتر از مردها دچار می‌شوند، چرا که زن‌ها بیشتر از مردها گرسنگی می‌کشند و بیمار می‌شوند و با دیگران درمی‌افتند. واهمه‌های جوروواجور و بی‌نام‌ونشان به سراغشان می‌رود. در آبادان باد زارِ بیمارِ مرد همیشه زن است (هنگام ابتلا صدایش زار می‌شود‌) و به‌عکس باد زار بیمارِ زن همیشه مرد است. بادها به سراغ همه می‌روند از بچه که توی گهواره است تا پیرمرد لب گور، اما جوان‌ها را بیشتر دوست دارد زیرا آنها رشیدترند و می‌توانند مرکب خوبی برای بادها باشند. جوان‌ها، با آن همه قدرت و نیروی جوانی، در مقابل بادها ضعیف‌تر از بچه‌ها و پیرمردها هستند.»
مامازار آبادانی کنار اسباب و ادوات مراسم زار نشسته و جای عود را جابه‌جا می‌کند و می‌گوید: «زارها همه را گرفتار می‌کنند و سن ابتلای خاصی ندارد. از بچه‌ی ده‌ساله تا افراد مسن به زار دچار می‌شوند اما نوع زاری که به آن دچار می‌شوند متفاوت است.»
ماما «ایده» می‌گوید: «زنان باردار هم به زار دچار می‌شوند. ممکن است جنین هم مبتلا شود.» به گفته‌ی او در گذشته اغلب سیاهان به بادها دچار می‌شدند اما امروز سپیدان هم دچار می‌شوند. هر آبادی نسبت به آبادی دیگر تفاوت‌های محسوسی در آداب و رسوم مربوط به زار دارد، همچنین باورهای مربوط به ابتلا به زار هم در مناطق مختلف متفاوت است. همه‌ی بادها مسری هستند و انتقال‌یافتنی، اگر فردی مورد علاقه‌ی فرد زاری قرار بگیرد، می‌تواند بادش را به او بدهد. ممکن است هنگام مراسم بیرون کردن «زار» از بدن، از بدن شخص مبتلا جدا شود و هنگام عبور از بدن شخصی بگذرد که در مجلس حضور دارد و فرد دیگر به آن زار دچار شود.
ماماها و باباها می‌توانند باد را به افراد دیگر ببخشند یا کسی را دچار یکی از بادهای مزراتی کنند. نمونه‌ای از این گونه انتقال باد از شخصی به شخص دیگر در بین ماماهای سیاه آبادان بسیار دیده شده. ماما ایده (مامای بزرگ خرمشهر)، که ۸۳ سال دارد، زار خود را به ماما سهام داده چون او را مثل دختر خود دوست دارد اما نسبت خونی با او ندارد. علویه‌زکیه مامازار بزرگ آبادان هم زار خود را به ارث به دختر و نوه‌اش بخشیده.
در باور برخی مردم مناطقی وجود دارد که زارها بیشتر آنجا حضور دارند و امکان ابتلا بسیار زیاد است. ممکن است افرادی که در آنجا حضور پیدا می‌کنند به بادها مبتلا شوند. ایستادن زیر درخت کنار (این درخت در این منطقه تقدس دارد و مردم باور دارند نباید آنرا قطع کرد، اگر این کار را انجام دهند زار به آنها منتقل شده و آنها را اذیت می‌کند)، زندگی در میان نخلستان‌ها، عبور از نخلستان بعد از غروب آفتاب و زندگی در کنار آب (دریا و رودخانه) نیز باعث می‌شود افراد معمولاً به «زار بحری» دچار شوند.

رسیدن به درجه‌ی جادوپزشکی، یک قطره خون

این مراسم ویژگی‌های خاصی دارد. برای رسیدن به این مرحله ماما و بابا باید مراسمی صورت دهند که در آن حیوانی قربانی می‌شود و ماماها و بابازارهای باتجربه باید حضور داشته باشند تا مراسم به‌درستی انجام گیرد.
ملاعبدالله را عصری شلوغ در بازار خرمشهر ملاقات می‌کنم، می‌گوید: «در گذشته این مراسم در شانزده شب صورت می‌گرفت که به آن «شانزده شب» می‌گفتند. در این مراسم حدود ۳۰۰ تا ۵۲۰ نفر دعوت می‌شدند. در مراسم ماما شدنِ ماماایده، مراسم در شانزده شب انجام گرفته اما مراسم بابا شدن ملاعبدالله ده روز و مراسم ماما سهام هم ده روز بوده ‌است. امروزه اما این مراسم فقط در چهار شب که به آن «چهارشبه» می‌گویند انجام می‌شود. ملاعبدالله این مراسم را این‌گونه توصیف می‌کند: «پنج تا شش مامای معروف آن منطقه باید برای تأیید مراسم حضور داشته باشند. این مراسم طی چهار شب انجام می‌گیرد. مراسم بعد از غروب آفتاب شروع می‌شود. در شب اول دست‌وپای شخصی را که می‌خواهد ماما یا بابا شود حنا می‌گذارند و لباس‌های رنگین (سبز، سفید، آبی، نخودی و قرمز) را آماده می‌کنند تا به ترتیب هرکدام را به تن کند.»
به گفته‌ی او در ابتدای مراسم برای حضار در مجلس بخور می‌آورند، گلاب می‌پاشند و قهوه می‌دهند. قربانی را آماده می‌کنند. در اصطلاح به قربانی «کفش» می‌گویند. قربانی معمولاً یک قوچ یا گوسفند است. پارچه‌ای سبز روی قربانی می‌اندازند. در مرحله‌ی بعد ماما یا بابا روی قربانی نشسته و آن را دورتادور اتاقی که مراسم در آن انجام می‌گیرد می‌چرخانند (پنج تا شش دور). بعد شروع به دِک زدن و خواندن اوراد می‌کنند، ماما یا بابای بزرگ اوراد را می‌خواند و همه پاسخ می‌دهند.
قوچ قربانی را ذبح می‌کنند، فرد زاری باید در زمان انجام قربانی آنجا حضور داشته باشد. زار که در کالبد بیمار است شروع به واکنش می‌کند، مثل جنباندن سر، و به‌تدریج حرکاتی تند و کمی بعد به‌حالت لرزه و فلج درمی‌آید. این کار برای چیره شدن به زاری که بر فرد مسلط است انجام می‌شود تا بتواند با زار خویش ارتباط برقرار و از قدرت آن استفاده کند. سپس سر زاری را جلو خون می‌گیرند، گاه آن را بو می‌کند تا آرام بگیرد، پس زار می‌افتد.
کاسه‌ای از خون قربانی را برمی‌دارند و با گیاهان مختلف مخلوط می‌کنند. بعد از شنا دادن (حمام دادن) تنش را به خون قربانی آغشته می‌کنند. در پایان هم کمی از خون را برمی‌دارند و در ظرفی مخصوص می‌ریزند. مهمانان انگشتشان را به خون آغشته می‌کنند، به‌سانِ تبرک، و باقی خون را دور می‌ریزند.
در شب دوم که به (شب حبشی) معروف است گوسفند قربانی‌شده را به‌صورت کامل برای درست کردن غذا آماده می‌کنند. از گوشت قربانی انواع غذاهای مخصوص همچون دمپخت گوشت، کله‌پاچه، غذای مخصوصی که با کبد گوسفند می‌پزند. یک نوع سس که با تمبر می‌پزند، کیک دایره‌ای و تخم‌مرغ آب‌پز هم درست می‌کنند. به این سفره «والَج» می‌گویند. تمام کسانی که در مجلس هستند بعد از صرف غذا به نواختن دف و خواندن اوراد می‌پردازند و سرشان را هماهنگ با موسیقی تکان می‌دهند. این مراسم ادامه پیدا می‌کند تا طلوع آفتابِ روزِ بعد.
در شب سوم که معمولاً برای همه‌ی زارها برگزار می‌شود، سفره‌ای پهن می‌شود پر از خوراکی‌های مختلف مثل شیرینی، آجیل، شکلات، شربت و میوه. این مراسم بعد از غروب آفتاب شروع می‌شود و با نواختن و خواندن تا طلوع آفتاب ادامه دارد.
و در شب چهارم هم که به «بُن» معروف است در آغاز با بخور، گلاب و قهوه از حضار پذیرایی می‌شود و بعد قهوه را با روغن بَرکَس مخلوط می‌کنند و بعد از دک زدن و قصیده خواندن (نواختن موسیقی و خواندن اوراد) قهوه‌ی مخصوص را به مهمانان تعارف می‌کنند.
اگر در انجام هر کدام از مراسم چیزی کم باشد، زار مراسم را قبول نمی‌کند و باید دوباره انجام گیرد.

جن‌زدایی

بیرون راندن باد «زار» از بدن فرد مبتلا بنابر تشخیص ماما و بابازار است که با «نیت کردن» آغاز می‌شود. ممکن است فردی توأمان به چند زار مبتلا باشد، دو تا سه زار. برای هر زار مجلس به‌خصوصی لازم است. درمان با انجام رسوم و برپا داشتن آیین‌ها، انداختن سفره و کوبیدن دهل و خواندن آوازهای مخصوص انجام می‌گیرد. ابزار بادزدایی ماما و بابا پرچم است و بخوردان، خیزران است و دهل.
قبل از مراسم اصلی برای درمان مراحل چندی از جمله نیت کردن ماما، گذراندن دوران حجاب بیمار، خوراندن و مالیدن انواع معجون‌ها و داروهای مخصوص به تن بیمار، دادن بخورهای مخصوص و راندن جن از کالبد بیمار انجام می‌شود تا نوبت به مجلس اصلی برسد که برای مهار و «زیر کردن» باد است و ممکن است از چند ساعت تا چند روز به درازا بکشد.
دختر علویه‌زکیّه، مامازار، مراحل تشخیص و درمان را این‌گونه توصیف می‌کند: مرحله‌ی اول «خواب‌بینی» است که در آن لباسی را از شخص مبتلا به زار- اگر زن باشد روسری و اگر مرد باشد چفیه- می‌گیرند و نزد ماما می‌گذارد. ماما شب‌هنگام نیت می‌کند و نام فرد و نام مادرش را می‌نویسد و با کاغذی زیر سر می‌گذارد. اگر بیمار زار داشته باشد، زار به ‌خوابش می‌آید، خودش را معرفی می‌کند و خواسته‌اش را می‌گوید. البته ممکن است خواسته‌های هر زار بنا به نوع زار متفاوت باشد. بعضی زارها خواسته‌های کم و بعضی بسیار دارند. خواسته‌هایی مثل مراسم مولودی، دعا خواندن، چرب کردن بدن، سفره انداختن و مهمانی دادن برای زار، خریدن انگشتر و لباس مخصوص، خیزران (چوب بلندی مانند عصا که از کشورهای اطراف خلیج فارس تهیه می‌شود)، رفتن به سفر زیارتی، قربانی‌ کردن و دک‌ زدن. زارها بر اساس قدرت و ضعف خواسته‌های متفاوتی دارند، معمولاً حبشی و مسگتی (مسقطی) خواسته‌های بزرگ‌تری دارند.

درخواست دعا

کمترین خواسته‌ی زار دعاست. مامازار اوراد و ذکرهایی را بر فرد می‌خواند و فرد بعد از مدتی بهبود پیدا می‌کند. معمولاً برای بچه‌هایی که به زار دچار می‌شوند دعا می‌خوانند.
مولودی خواندن طی مراسم را باید مداح انجام دهد که معمولاً در این منطقه
(ملا عبد) و افرادی هستند که اشعار و اوراد را از حفظ دارند. اشعار هر یک از زارها بسته به نوع زار خوانده می‌شوند. هر قصیده با نام خدا و رسول آغاز می‌شود و سپس با نام سید (سید احمد) ادامه می‌یابد. اشعار به زبان عربی خوانده می‌شوند.
اما درخواست انگشتری، با خصوصیات ویژه، آیین خاصی دارد. با سنگ زرد که حروف ابجدی روی آن نوشته شده و شبیه انگشتر شرفِ شمس است. درخواست دیگرِ باد زیارت است. زار از مرکبش می‌خواهد تا او را به سفر زیارتی ببرد. معمولاً این سفرها به اماکن متبرکی مانند مشهد، قم و دیگر اماکن زیارتی انجام می‌گیرد.

تقدیم خیزران خون‌اندود

ممکن است زار درخواست خیزران کند. خیزران از بندرعباس، بندر خمیر و دیگر جاها تهیه می‌شود. باید مراسمی برای تقدیم خیزران برپا شود. تعدادی از افرادی که به زار دچارند دعوت می‌شوند. فقط ماما و باباها حق دارند خیزران را به‌ دست بگیرند. برخی اوقات زار می‌خواهد خیزرانش با منگوله‌ی طلا تزئین شده باشد. بعد از غروب آفتاب مراسم این گونه شروع می‌شود: بعد از بخور سوزاندن، گلاب دادن و قهوه خوردن شروع به دک زدن می‌کنند و قصید می‌خوانند. هنگام اوج مراسم خیزران را عود می‌دهند و وقتی زارِ فرد، که مراسم متعلق به اوست، «افتاد» (ازخودبی‌خود شدن و به حرف آمدن زار را افتادن زار می‌گویند) و فرد به حالت خلسه رفت، ماما یا بابا با زار صحبت می‌کند و خیزران را به زار تقدیم می‌کنند تا زار آرام بگیرد. (اگر مراسم قربانی داشته باشد باید خیزران را چرب کرد و بعد به خون آغشته و به زار تقدیم کرد.)

دک زدن در هوای بخور و گلاب

دک زدن به معنی نواختن موسیقی است که با دمام و زنجاری نواخته می‌شود. خود زار تعداد سازها را برای مراسم مشخص می‌کند و طبق آن افرادی را که زار دارند در مراسم دعوت می‌کنند و از نوازندگان و خوانندگان می‌خواهند تا قصید (اشعاری) را که از بَر هستند بخوانند و بقیه‌ی مهمانان با او همراهی می‌کنند و پاسخ می‌دهند. برای آغاز دک زدن باید دمام و زنجاری‌ها را طی مراسم بخور دهند و گلاب بپاشند. پس از آن شروع به دک زدن می‌کنند. اما هر آواز مخصوص یک زار است. آغاز مراسم همیشه با نام خدا و رسول است و پس از آن در مدح «سیداحمد» اشعاری می‌خوانند و یکی‌یکی به‌ترتیب برای زارهای مختلف شروع به خواندن می‌کنند. موسیقی با ریتمی آرام آغاز و کم‌کم تند می‌شود. افراد قصید می‌گویند، سرها را تکان می‌دهند و گاهی همه‌ی بدنشان را (مثل رقص) به خلسه درمی‌آورند. وقتی زارشان افتاد، ماما یا بابازار شروع به صحبت می‌کند و سپس بقیه‌ی افراد که زارشان افتاده، و مراسم تا آرام شدن زارها و درمان ادامه پیدا می‌کند.
راه یافتن به مراسم زار در خوزستان آسان نبود مجوز سازمان میراث فرهنگی می‌خواست و موافقت بابا یا مامازار. خورشید در کار فرو‌افتادن است، مردان و زنان در اتاقی بزرگ، که به پرچم‌های رنگی مزین‌شده، نشسته‌اند. اتاق آغشته به بوی عود است. بابازار در جای خود خوابیده. با همهمه‌ی حضار بیدار می‌شود. آماده‌ی اجرای مراسم می‌شود. عینک ریبن به چشم می‌زند و خیزران به دست می‌گیرد. صدای دهل و دمام طنین‌انداز شده. سرها به جنبش در‌می‌آید تا زارها مرکب‌های خسته‌جان را رها کنند. در این دیار هرجا نشانی از سیاهان باشد، بادها هنگام وزیدن مسافری به همراه دارند. جاشوان با هجوم باد شمال دهان می‌بندند مبادا بادی به جانشان رخنه کند.

منابع:
– پورداود، ابراهیم، تعلیقات بریشتها، به کوشش بهرام فره‌وشی، تهران، 1361
– درویشی، محمدرضا، مقدمه‌ای بر شناخت موسیقی نواحی جنوب، تهران، انتشارات حوزه‌ی هنری، 1373
– درویشی، محمدرضا، نگاه به غرب و تأثیر موسیقی غرب بر موسیقی ایران، تهران مؤسسه‌ی فرهنگی ماهور، چاپ اول، 1373
– ریاحی، علی، زار باد بلوچ، تهران، انتشارات طهوری، چاپ اول، 1356
– ریور کلود، درآمدی بر انسان‌شناسی، ترجمه‌ی ناصر فکوهی، تهران، نشر نی، چاپ اول
– زرینکوب، عبدالحسین، جن، تهران، انتشارات سخن، 1339
– ساعدی، غلامحسین، اهل هوا، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1335
– شربتیان، یعقوب، مردمشناسی اعتقادات دینی، تهران، انتشارات ندای آریانا، چاپ اول، 1384
– فکوهی و بشارتی، مقاله‌ی کتابچه مرثیه ایرانی، زار و نوبان در سواحل ایران، 1378
– لنسکی و لنسکی، سیر جوامع بشری، ترجمه‌ی ناصر موفقیان، تهران، انتشارات آموزش انقلاب اسلامی، چاپ اول، 1369
– دایره‌المعارف بزرگ اسلامی

* این مطلب پیش‌تر در دهمین شماره‌ی ماهنامه‌ی شبکه آفتاب منتشر شده است.

یک پاسخ ثبت کنید

Your email address will not be published.

مطلب قبلی

سفر به سرزمین لالالند

مطلب بعدی

یک مشت جمله‌ی بی‌معنی

0 0تومان