همه میدانستند که آخرین روز حیات نجف دریابندری، با آن زبان یکهی فارسیاش، در راه است. از پس سکتههای پیاپی، زبانِ تکلم رفته بود، اما زبانِ فارسیاش همچنان با ما بود. میگفتند در سالهای آخر کسی را نمیشناخت، اما اگر توانی در عضلات صورتش باقی میماند، صرف قهقهههای معروفش میشد.…
ادامههنر واقعیت را قاب میگیرد. و هنرها وسواسِ قاب دارند. از نقاشی بگیر تا تئاتر و سینما. داخلِ قاب. خارجِ قاب. آنچه هنرمند در قاب گذاشته و آنچه نگذاشته تا ما با خیال خود آن را در چارجوب تصویر جا دهیم. قابها نظریه و عمل هنر را مشغول خود کردهاند.…
ادامهحضور آدمها در عکسهای عباس کوثری همیشه مشهود است. آدمهایی سرگردان، خیره، مات و مبهوت؛ آدمهایی از جنس روزمره. دوربین عباس کوثری هیچگاه به روزمرهگی آنها آسیبی نمیزند. آنکه تماشا میکند، به تماشا ادامه میدهد، آنکه چشمهایش را بسته، چشمبسته میماند و آنکه حرف نمیزند، خاموش میماند. انگار این خصلتها…
ادامهرکنِ اساسی شریعتِ مندایی تعمید با آبِ روان است، ازاینرو حیات دینی منداییان به نبض کارون بسته است.دیدار سپیدجامگان و کارون پنجشنبهها و یکشنبهها تکرار میشود. مردان و زنان در آب میایستند تا کارون تعمیدشان کند. بر حاشیهی رود نماز میخوانند و اورادشان را به آب میبخشند. به کارون و…
ادامه