قرمزهای غمگین

زنان فقط به روبه‌رو نگاه می‌کنند، اگر نتوانیم بگوییم آنها غمگین هستند قطعاً نمی‎توانیم بگوییم خوشحالند. تنها به جلو خیره شده‌اند حتی وقتی در کنار یکدیگر ایستاده‌اند. اشک‌های تیره را در گوشه‌ی چشم برخی از آنها می‌توان دید. اینها تازه‌ترین نقاشی‌های محمدعلی بنی‌اسدی هستند. حدود بیست تابلوِ تقریباً بزرگ با…

ادامه

راوی صدای بی‌صدا

علی‌اشرف درویشیان خواسته بود کنار صفرخان، رفیق دیرینش، دفن بشود؛ همان صفرخانی که سی‌ودو سال، در غیرانسانی‌ترین و طاقت‌فرساترین زندان‌ها، عمرش را گذراند و علی‌اشرف بود که صدایش را ثبت کرد. او روزها و روزها نشست و صدای پیرمردی شد که حتی رویاها و خواب‌هایش هم در زندان اتفاق می‌افتاد،…

ادامه

فخر به فقر

رئالیسم اجتماعی، از بدو ورود خود به ایران، رئالیسم نبود؛ نوعی رسالت نویسندگی بود که خود را در نفی جهان‌بینی‌های دیگر می‌دید. در واقع مانیفستی اعتراض‌آمیز بود که شعار رهایی محرومان را می‌شد از پس‌زمینه‌های آن شنید. در این تعریف، رئالیسم دیگر نه به معنای واقع‌گرایی بلکه به معنای آن…

ادامه

فال قفسه‌ی کتاب

یک. مبارکا، شما همه‌ی کتاب‌هایتان را خوانده‌اید. این کپه آن‌قدر کوچک است که نیازی به مرتب کردن هم ندارد. چیدمان این کتاب‌ها نشان می‌دهد که شما اهل کتاب هستید و اینها را هم خوانده‌اید و حواستان بوده که چه چیزی می‌خوانید. این کپه از آن کپه‌هایی نیست که طرف نمی‌داند…

ادامه