تابهحال دقت کردهاید هنگام تعریف ماجراهای هر سفری، حتی سفرهای کوتاه درونشهری، همواره از مبدأ و مقصد حرف میزنیم؛ مثلاً میگوییم: «از خونه که راه افتادم …»، «وقتی رسیدم …»، «سوار ماشین که شدم …»، انگار همیشه «درام» یا آن بخش «تعریفی» جایی در مبدأ و مقصد شکل میگیرد و…
ادامهاوایل رمان «خشم و هیاهو» تقریباً تمام تداعیهای ذهنی بنجی، راوی گنگ فصل اول، به خواهرش کدی ختم میشود. سرما او را یاد کریسمسی انداخته که کدی هنوز در خانه بود؛ «دست مرا گرفت و از میان خسخس برگهای روشن دویدیم. از پلهها بالا دویدیم و از سرمای روشن به…
ادامهاکثر مخاطبان موسیقی عامهپسند معمولاً خوانندهها را دنبال میکنند. برای آنها خواننده تمام هویت موسیقی است. اما آنها که مخاطب جدیتر موسیقی هستند میدانند که خیلی از خوانندهها در روند تولید اثر چندان کارهای نیستند و افراد دیگری کار نوشتن ترانه، ساخت ملودیها، تنظیم و نوازندگی را انجام میدهند. اما…
ادامه