داستان رابطهی انسان و گندم داستانی است به قدمت هبوط آدمی بر کُرهی خاکی. از زمانی که پدرمان روضهی رضوان به گندم بفروخت و از آن پس برای تحصیل قوت لایموت سرگردان آفاق شد، این قصهی پُرغصه فراز و فرودهای فراوان تجربه کرده و همین فراز و فرودها هم آن…
ادامهاحتمالاً یکی از زییاترین تعبیرها دربارهی او همانی باشد که مصطفی ملکیان در مراسم بزرگداشتش گفت: «در واقع او خود یک اثر هنری است. اگر سوءتعبیر نشود، میخواهم بگویم من زیباییهای یک اثر هنری به نامِ محمدعلی موحد، را در او دیدهام.» حالا محمدعلی موحد وجه دیگری از هنرش را…
ادامه«همین که اولین منوّرهای آغاز جشن سال نو در آسمان ترکیدند، در اتاقم در بیمارستان کودکان سرطانی، چشمهایم را روی هم گذاشتم و مُردم. همهی کسانی که من دوستشان دارم در اتاق بودند. مادرم، پدرم و همهی دوستانم. اما وقتی که من مُردم هیچکدام مرا نگاه نمیکردند. همهی آنها ایستاده…
ادامههر هفته سراغ پنج کتابفروشی در شهر تهران میرویم و از کتابفروشهای بخش ادبیات و علوم انسانی میخواهیم به انتخاب خودشان کتابی را معرفی کنند، کتابی که در جواب «کتاب جدید چی دارید؟» روی پیشخوان میگذارند و توصیهاش میکنند: سعید مقدم- کتابفروشی رود ×××× دفترچه یادداشت قرمز آنتوان لورین…
ادامه