پدرخوانده در سایه‌ی فرزندخوانده‌ها

«مش ربابه من و پدرم را دنبالش انداخته بود و آورده بود پیش دربان». – نمیشه، نمیشه مدیر رو ببینی. این پدر داره. اسمشو نمی‌نویسن. اینجا جای یتیم‌هاست. – فقط چند ماه، تا آخر سال. امتحان ششم ابتدایی رو که داد می‌بریمش. از درسش وامی‌مونه. خیر ببینی، ثواب داره. دربان…

ادامه

شانه به شانه‌ی شیطان

آنها سایه‌اند، سایه‌ی مردانی که رفته‌اند، سایه‌ی زن‌هایی که مانده‌اند. مثل ته‌طرحی جامانده بر کاغذ که کسی با پاک‌کن ردهای اصلی را پاک کرده باشد. در جامعه‌ای که زن‌ها با مردانشان تعریف می‌شوند بیوگی یعنی تعریف نشدن. مرد که می‌میرد وجود زن را با خودش برمی‌دارد و می‌برد. این است…

ادامه

امپراتور

ریشارد‌‌‌‌‌ کاپوشینسکی مشهورترین روزنامه‌نگار سد‌‌‌‌‌ه‌ی بیستم لهستان، و شاید‌‌‌‌‌ همه‌ی اروپا، بود. به‌گفته‌ی خود‌‌‌‌‌ش طی سال‌هایی که کار می‌کرد‌‌‌‌‌، ۲۷ انقلاب را از نزد‌‌‌‌‌یک د‌‌‌‌‌ید‌‌‌‌‌ و د‌‌‌‌‌ر لحظه‌ی وقوعشان د‌‌‌‌‌ر د‌‌‌‌‌ل ماجراها حاضر بود. گزارش‌هایی که از رخد‌‌‌‌‌اد‌‌‌‌‌های مختلفی د‌‌‌‌‌ر امریکای جنوبی، افریقا، و خاورمیانه نوشته، هنوز از جذاب‌ترین و…

ادامه

خانه‌ی قجری، زورخانه و کودتا

  حوض آبی‌رنگی دارد شکل رودخانه، می‌رسد تا عمارت پشتی. دورتادورش گلدان سفالی چیده‌اند. آجرهای سه‌سانتی دارد. پنجره‌های طاقیِ کنگره‌ای. عمارت اصلی بزرگ‌تر است و دوطبقه. بهترین جا برای عیش و عشرت: «مزد خوش‌خدمتی است این خانه. دوره‌اش احمد‌شاهی است. مدتی هم افتاده بود زیر دست عوامل رضا‌شاه. بعد هم…

ادامه