سالها پیش که با منوچهر آتشی پای صحبت غزل مدرن و پستمدرن به میان آمد خیلی قاطع و بیبرگشت چیزی گفت که بعدها در مقدمهی «باران برگ ذوق»، مجموعهغزلهای آتشی، خواندم. هرچند قطعیتش وزن بحث شفاهی را نداشت؛ «غزل را من به همان صورت کلاسیکش- حافظانه و صائبانه- میپسندم و…
ادامهچند وقت پیش سردبیر آمد سراغ من (اصولاً آدم فروتنی است و گاهی صاف و ساده با همکارانش صحبت میکند) و گفت: «فوما، میتونین یه مطلب جدیدی دربارهی آنتون چخوف برای ما دستوپا کنین؟ فکاهی هم نباشه مهم نیست. این نویسندهی ارجمند انقدر برای همهی ما عزیزه که حتی اگه…
ادامهگویی امواج مشوشتر از همیشه بر صخرههای ساحل میکوبند. خانهی ساحلی شاعر، بر آستانهی موجکوبِ ایسلانگرا، غارت و ویران شده است. شیشهها خرد شده و بادی که از اقیانوس نیلگونِ کفآلود میوزد ویلای دواُشکوبه را بیامان درمینوردد و میان اتاقها و راهپله زوزه میکشد. اسبهای چوبین، سردیس فرشتگان نمکسودِ دماغهی…
ادامهشما نویسنده هستید؟ پس احتمالاً بدتان نمیآید دو ماهی را در شانگهای سپری کنید و بتوانید در فضایی که همهچیزش برای نوشتن تدارک دیده شده روی نسخهی اولیهی رمانتان کار کنید. شاید هم دلتان بخواهد در روستای دورافتادهی وایمینگ و علفزارهایی با چشمانداز دامها و تپهها کار کنید. اقامتگاههای نویسندگان…
ادامه