گونتر گراس در ۲۰۰۶، قبل از پخش کتاب «پوست کندن پیاز» (اتوبیوگرافی خودش)، در مصاحبهای مطبوعاتی برای اولین بار به عضویتش در یگان ویژهی جوانان هیتلری در نیروی اساس، آن هم وقتی که هفده سالش بود، اعتراف کرد و جامعهی آلمان شوکه شد. پردهبرداری از لکهی ننگ آن هم بعد…
ادامهاوایل همه مدام زنگ میزدند تا مطمئن شوند نیتا نه خیلی افسرده است نه خیلی تنها، نه خیلی کمغذاست و نه خیلی در نوشیدن افراط میکند (چنان قهار بود که خیلیها یادشان میرفت نوشیدن حالا بهکل برایش ممنوع شده). نمیگذاشت کسی نزدیکش شود بیآنکه با عزادار بودنش فخر بفروشد یا…
ادامه«گریختن از صحنهی جرم تبهکاری خبرنگارانهای است که در گذر زمان بخشودنی است؛ تنها با نشخوار این فکر که حتی خبرهترین مشاهدهگر نیز تنها میتواند بخشی از جزئیات یک واقعهی بزرگ در حال وقوع را نظاره کند… روزنامهنگاری پروژهای ناقص و فرّار است.» دیوید رمنیک، سردبیر نیویورکر، ۲۰۰۶ گراهام گرین…
ادامهمارگی با این یاروئه داشت میرفت بیرون ولی سرِ راه، این یاروئه یه یاروی دیگه رو با کاپشن چرمی دید و همین یارو کاپشن چرمیه کاپشنشو واکرد و تخت سینهشو به اون یکی یاروئه نشون داد و اون یاروئه هم رفت طرف مارگی و بهش گفت که قرارمون بههم میخوره…
ادامه