نمایشگاه ورسوس در خانهی هنرمندان را، که چارچوب آثار نقاشی هنرمندان زیر سی سال را برای خود تعیین کرده است، میتوان مروری کلی بر رویکردهای هنر معاصر ایران دانست. عنوان «ورسوس»، که بدون توضیحی خاص ارائه شده، شاید بیشتر به دلایل نامآوایی (مشابه برخی برندهای تجاری) انتخاب شده باشد؛ اگرچه معنای تحتاللفظی آن «در برابرِ» دال بر نوعی تقابل است. (چه تقابلی؟) این نمایشگاه، که هیأت انتخاب آثارش متشکل از سمیرا علیخانزاده، فرید جهانگیر، هومن مرتضوی، پویا آریانپور و امید تهرانی بوده است، داوری نهایی را به چهرههای پیشکسوت تجسمی از جمله رعنا فرنود، آیدین آغداشلو و منوچهر معتبر سپرده است و با تعیین گروه سنی مشخص برای شناسایی و معرفی استعدادهای تازه تلاش کرده است. مسابقه و نمایشگاه، به پیشنهاد یک شرکت تبلیغاتی، از حمایت یکی از برندهای بزرگ صنایع غذایی برخوردار است؛ حمایتی که شامل برگزاری نمایشگاه، خرید برخی آثار و اعطای جوایز نقدی است. چنان که دیده میشود، ترکیب نام پیشکسوتان و وجه نقد شرکتهای بزرگ ترسیمکنندهی مسیر آیندهی هنر تجسمی ایران است. با حفظ این چارچوب اصلی، میتوان در انتخاب آثار فرهنگ تکثرگرایی و گشادهدستی را پی گرفت.
در این نمایشگاه تقریباً از هر نوع اثری نمونههایی یافت میشود. کارها با اندازههای گوناگون و تکنیکهای مختلف ارائه شدهاند و محوری موضوعی یا مفهومی آنها را به یکدیگر متصل نمیکند. نمونهای است از آثاری که هنرمندان جوانتر مشغول آفرینش آن هستند و چهبسا هنر آیندهی ایران از میان این گرایشها سربر کند. بااینحال همیشه ترجیحاتی هم وجود دارد که در برآیند انتخاب این ۱۲۰ اثر توسط هیأت داوران هویداست: گرایشی محسوس به شمول کارهایی در ابعاد کوچکتر در این نمایشگاه دیده میشود. «نقاشی» به مفهومی نسبتاً محافظهکارانه تلقی شده و آثاری که در مرزهای نقاشی حرکت میکنند زیاد نیستند. آثار فانتزی که بیشتر «زیبا» هستند و درونمایهی بهروز یا رویکرد هنری ویژهای ندارند، اگرچه مثل همیشه حاضرند، تعدادشان غالب نیست. جالب است که در نوع چیدمان مجموعه بیشتر این نوع آثار در سالنی واحد جمع شدهاند، گرچه جز این مورد چیدمان نمایشگاه منطق خاصی را نشان نمیدهد.
آثاری که کیفیتشان به مهارتهای نقاشی کردن، بهویژه بازنمایی، مدیون است دیده میشوند ولی در میان آنها نمونههای موفقی هم وجود دارند که فراتر از به رخ کشیدن مهارت میروند. اثر برگزیدهی چهارلتی غزل ابراهیمی، «بدون عنوان»، صحنهای که در آن جوانی عینکی در میان همسالان بیعینک خود متهم میشود و حالوهوایی رازآمیز دارد، یکی از آنهاست. اجرای حرفهای و ابعاد اثر احتمالاً در برگزیده شدن آن در چنین نمایشگاهی مؤثر بوده است، ولی رازآمیزی محتوایی و پیچیدگی آن، با زیرلایهی نامحسوسی از تاریخ و سیاست، باعث قدری دلخوشی میشود. اثر علیرضا نیکویی که نمای هوایی عمیقی از یک زیرزمین را بهصورت عمودی مقابل بیننده قرار میدهد، تأثیری هیجانی و متعاقباً غمناک ایجاد میکند. کیمیا پیشدادیان، با تصویر کردن یک لبوفروش در سرمای خیابان و تکنیکی کاملاً سازگار با محتوا، و همچنین ریحانه افضلیان با بازنمایی میز کار کارگر خیاطی، که قادر به پرداخت قبوض آب و برق خود نیست، هنری اجتماعی و نظرگیر ارائه میدهند. بااینحال تعداد کارهای بازنمایانهای هم که از ارجاعهای تاریخی نوستالژیک و سطحی شکل گرفتهاند کم نیست که این هم شاید به سلیقهی غالب هنرمندان جوان برمیگردد.
آثاری با رویکرد آوانگارد و مینیمال هم حضور دارند که بهرغم نوآوری و ابتکار چندان مورد توجه خریداران نبودهاند. کار مسعود امامقلی، که جلوهی بصری غیرمنتظرهای صرفاً با عبور دادن قلممویی آغشته به مرکب از روی عکسهای گلاسهی چاپشده در یک کتاب ایجاد کرده است، نمونهای منحصربهفرد است. کولاژ-نقاشی آیلین بهمنیپور، لایههایی از گونههای تصویری گوناگون که بهشکلی گیجکننده با هم آمیخته شده، در نهایت از هر نوع تفسیر معنیداری میگریزد. کارهای ترکیبی دوختودوز سمانه مطلبی، با اشارهای فمینیستی و بهکار بردن نقلقولی مشخص، تا اندازهای مرزهای نقاشی را به چالش میکشد.
ارائه شدن مجموعهای به این وسعت در خانهی هنرمندان، بهویژه که رقابت گستردهای هم برای حضور در آن وجود داشته، فرصت خوبی برای وزنکشی نقاشیهای هنرمندان جوان ایران است: هم وزنکشی «نقاشی» و آنچه این مدیوم قدیمی هنوز قادر به متحقق کردن آن است و هم هنرمندان جوان؛ نسلی که بهشکلی قاطع از نابگرایی مدرن اسلافشان بریدهاند و به دنبال تجربههای جدیدند. بااینحال، بنا به طبیعت این نوع فعالیت نمایشگاهگردانی، تکثرگرایی حاکم است و خبری از جریانسازی و اعلام موضع و برنامه برای آینده نیست. همچنان با نمونههایی متنوع از استعدادهای معرفیشده و توزیع آماری آثار گوناگون روبهرو هستیم تا نوعی جریانسازی هنری. اگر بخواهیم ورسوس را با رویدادهای مشابه در هنر تجسمی ایران، چون نمایشگاه منتخب نسل نو یا نمایشگاههایی از این دست، که برندهای واردکنندهی وسایل نقاشی برگزار کردهاند، مقایسه کنیم، بهنظر میرسد که رویکرد تکثرگراتر ورسوس در مجموع باعث کیفیت بالاتر آثار شده. به این ترتیب شاید بشود گفت که در فضای فعلی نهایتاً تکثرگرایی نتیجهبخشتر از جریانسازی گاه نامشخص و شبههبرانگیز است. از این جهت، و بر خلاف نمایشگاههای جوانگرای مشابه با وسواسهای زیباییشناسانهی خاصشان در ارائهی آثار و معرفی هنرمندان، فقدان کاتالوگی تفصیلی و شکلیافته که بتواند در آینده محکی برای انتخابهای این نمایشگاه باشد و همچنین به تبلیغ آثار هنرمندان جوانتر کمک کند یا ارائهی نمایشگاهی بادقت و وسواس بیشتر احساس میشود.