خانهی ملکالشعرای بهار در اختیار ستاد اجرایی فرمان امام (ره) قرار دارد. این ستاد مشغول مذاکره با میراث فرهنگی و نهادهای شخصی و مرتبط است تا ملکش را بهفروش برساند. مستأجر این خانه، که فردی فرهنگی بوده، به خواستهی همین ستاد مجبور به ترک خانه شده است.
چندی پیش شایعهای پیچید که خانهی ملکالشعرا در حال آوار شدن برای ساخت آپارتمان است؛ شایعهای که حتی رئیس شورای شهر تهران را به واکنش واداشت و البته پیگیری او جلو کار را گرفت. بار دیگر خانهای دیگر در همین خیابان را با خانهی شاعر بزرگ اشتباه گرفته بودند، خانهای که در حال تخریب بود و خبر خوشبختانه اشتباه از کار در آمد. شایعهی دیگری هم دهانبهدهان چرخید که قرار است یکی از مدیران قبلی مطبوعات وابسته به شهرداری خانه را بخرد و به موزه تبدیل کند؛ خبری که تا موقع نوشتن گزارش صحتش در ابهام قرار دارد.
اما ستاد اجرایی فرمان امام(ره) بالاخره تأیید میکند که از همان ابتدا خانه در مالکیت آنها بوده و مدتی به عنوان انبار در اختیار مراکز خاص قرار داده شده است.
کارشناس ستاد اجرایی فرمان امام(ره) میگوید: «این ستاد بههیچوجه نمیخواهد و در نظر ندارد این خانه را تخریب کند و میخواهد با مذاکره با مراکز مرتبط این ملک را واگذار کند. این ستاد خانههای زیادی از این دست در اختیار دارد اما موزه کردن یا بازسازی این خانهها در دستور کار و جزو وظایف این ستاد نیست.
کارشناسان ستاد اجرایی فرمان امام(ره)، که چندان مایل به ارائهی توضیحات شفاف و واضحتری در مورد این ملک نیستند، میگویند که علت جواب کردن فردی که در این خانه زندگی میکرده تصمیم به تخریب ملک نیست، بلکه دلیل اصلی این است که میخواهیم هر چه زودتر وضعیت ملک مشخص شود.
حالا قفل سنگین و زمخت آهنی پیچیده است به در بزرگ و قهوهایسوختهی خانهی ملکالشعرای بهار. سرنوشت چفتشدهی خانهای که با بزرگان ادبیات ایران معاشرت میکرد. قبضهای تلفن و گاز ظاهراً بهزحمت از درزهای کمرمق در بزرگ به سمت داخل هل داده شدهاند و بیصاحب ماندهاند؛ قبضهایی با عنوان مهین رشیدی، بهنام شرکت ناشوا تکثیر آرین.
همسایههای خانهی ملکالشعرا میگویند که این خانه ظاهراً فروخته شده و از چند ماه قبل وضعیتش تغییر کرده است. در شرایطی که این خانه در بهمن ماه ۱۳۸۲ ثبت ملی شده و بعد از گذشت ده سال هرگز برای مرمت آن پروندهای گشوده نشده؛ درحالیکه از همان ابتدا بهشدت نیازمند مرمت بود.
خانهی ملکالشعرای بهار حدود هفتاد سال پیش، یعنی در اواخر دورهی پهلوی اول ساخته شد؛ ولی حالا با وجود معاصر بودنش، در مقایسه با خانههای تاریخی استان تهران، شرایط خوبی ندارد.
خانهی بهار باغ بزرگی بوده بیرونِ دروازه دولت و شامل یک حیاط بزرگ اندرونی میشد با ساختمان مسکونی دورتادورش و باغی بزرگ و پر از گلوگیاه. بهار آن را در ۱۳۱۰ از خانوادهی هدایت خریده بود. ساختمان نیمهتمام آن را تکمیل و به منزل بزرگ و جاداری برای خانواده تبدیل کرده بود. درِ باغ به خیابان چلواربافی، که بعدها ملکالشعرا شد، باز میشد؛ در چوبی سبزرنگی با پلاک طلایی روی آن به اسم ملکالشعرای بهار.
خانه با دیوارهای کاهگلی بلندی محصور شده بود که روی آنها پیچکهای بلند یاس و گلیسین و پیچ امینالدوله خودنمایی میکرد و در بهار و تابستان بوی عطر آنها در باغ میپیچید. زمین باغ پوشیده از شن بود و دست راست، انارستان و باغ میوه. انارها را آب میگرفتند و از آنها رب انار درست میکردند.
چهرزاد بهار دختر ملکالشعرا هنوز هم طعم شیرین همنشینی با پدر و قدم زدن زیر درختهای گلابی خانه را مزهمزه میکند. «تمام مناطق بیرون دروازه دولت باغ هشتهزار متری بود که خانهی ما کنارش بنا شده بود. ما میگفتیم انارستان. پدر این زمینها را متری یک تومان از خانوادهی هدایت خرید. اما ساختمان اصلی نبش همین خیابان بهار امروزی بود. باغ قشنگی داشت که حوض تویش میجوشید. گلهای رز اطراف باغ را پدرم پرورش میداد. این باغ پر از درختهای انار و توت و سیب و انواعواقسام میوهها بود. تا اینکه پدرم بیمار شد و با مشکلات مالی که برای خانواده پیش آمد، مادرم مجبور شد تکهتکه زمینهای باغ را بفروشد. پدرم که عازم سوئیس شد قرار بود برای معالجه ارز دولتی بدهند چراکه ما غیر از همین باغ امکانات مالی دیگری نداشتیم. پدرم نامهای نوشت به حکیمالملک و از خدمتهای خودش به فرهنگ این مملکت گفت. گله کرده بود چرا من، با اینکه استاد دانشگاه هستم، ارز دولتیام قطع شده اما برای کسی مهم نبود. خلاصه مجبور شدیم همهی این زمینها را که شما میگویید، و خانهای را که دربهدر به دنبالش گشتهاید، بفروشیم. بعد مادرم، در گوشهای از باغ، خانهی کوچکی ساخت و آن را اجاره داد تا بتواند خانه و زندگی را بچرخاند.»
چهرزاد بهار سر تکان میدهد، انگار که بخواهد خاطراتی را، که ذهنش را آزار میدهد، از خود دور کند: «پدرم که فوت شد، حقوق استادیاش را قطع کردند. بعد از مدتی با توجه به تقاضای مادرم، دولت لایحهای را فرستاد به مجلس شورای ملی تا ماهی هزار تومان بدهند به خانوادهی بهار. نامه به مجلس سنا رفت و آنجا آقای جمال امامی و علی دشتی مخالفت کردند و بالاخره قرار شد ماهی پانصد تومان بدهند به مادرم، اینها مال ۱۳۰۵ است.»
این بنا، که در این خیابان به سبک بناهای دوران تجدد و نوگرایی در تهران ساخته شده، پس از ساخته شدن خیابانهایی مطابق با اصول شهرسازی و با شکل جدید، مثل خیابان طالقانی، تاکنون توجه چندانی را در راستای حفاظت و مراقبت بیشتر جلب نکرده است.
ساکن قبلی خانهی ملکالشعرای بهار، که بعد از فروخته شدن خانه چندی است آنجا را ترک کرده، میگوید که حدود بیست سال در این خانه ساکن بوده. تا هفت سال پیش، سهچهارم خانه بهعنوان انبار در اختیار سازمان اسناد و کتابخانهی ملی ایران بود و در آن لوازم اداری فرسوده را نگهداری میکردند تا اینکه سازمان اسناد در ۱۳۸۵ این خانه را تخلیه کرد.
شرایط خانهی بهار در زمان بارندگیها و فصل زمستان بحرانی میشد. تا چندی پیش، آب باران بههیچوجه از سطح حیاط خانه پایین نمیرفت و همهجا پر از آب میشد، تا اینکه «خود ما اقدام به حفر چاه و درست کردن یک ناودان کردیم و برای انجام این کار چند میلیون تومان هزینه شد. همچنین ما زیرزمین و بخشهای مسکونی خانه را برای سکونت سروسامان دادیم. این خانه در اوایل انقلاب مصادره شد. در مدت بیست سالی که ما در این خانه سکونت داشتهایم، وضعیت آن بسیار نامناسب بوده. تا امروز ساکنان این خانه برای جلوگیری از تخریب بیشتر هزینه کردهاند، اما هیچ نهاد یا دستگاهی برای ساماندهی این بنا اقدامی نکرده است.»
به اعتقاد اهل فن، خانهی بهار، بهدلیل شخصیت فرهنگی و سادهی مالک آن، تزئینات ندارد و بهنوعی نشاندهندهی نوع تفکر خاص ملکالشعراست. در ساخت این بنا از مصالح مرسوم همان دوران مانند آجر قزاقی، چوب، موزاییک، شیشه، گچ، تیر چوبی و تیر آهنی استفاده شده است. از معمار این بنا نیز اطلاع دقیقی در دست نیست. پس از تخریب دروازههای قاجاری تهران بهدست رضاشاه، دورهای از شهرسازی مدرن در تهران آغاز شد و بهسرعت پیشرفت کرد، بهشکلی که خیابان انقلاب درست پس از محل قدیمی بارو و خندق اطراف آن ساخته شد و متعاقب آن خیابانهای فرعی متصل به آن سامان یافتند. از آن جمله میتوان از خیابانهای بهار، خاقانی، جادهی قدیم شمیران، و فردوسی نام برد که بهمرور و تا پایان دوران پهلوی اول شکل کاملتری به خود گرفتند و بناهای ارزشمندی در اطراف آن ساخته شد.
در همین دوران، یعنی فاصلهی زمانی اواخر پهلوی اول و اوایل پهلوی دوم، خیابانهای مهمتری مانند خیابان تخت جشمید (طالقانی) و فرعیهای متصل به آن مانند ملکالشعرای بهار ساخته شدند که با توجه به مسائل عنوانشده، خانهی قدیمی ملکالشعرا از مصادیق بارز هویت ساخت خیابان ملکالشعرا و طالقانی بوده و نشاندهندهی دوران تاریخی ساخت این بنا و احداث خیابانهای مربوط به آن است.
درِ بزرگ این خانه به روی کمتر خبرنگاری کمتر گشوده شده، اما از روی پشتبام خانهی همسایه میشود خانهباغ بزرگی را دید که ظرفیت تبدیل شدن به موزهای بهارانه دارد؛ گرچه اتاقهای جلویی بیدروپیکر رها شده و چند کتاب بارانخورده و آفتابسوخته روی پاشنههای در اتاق ول شدهاند و به همت نسیم بیرمق تابستانه ورق میخورند و صدای ورق خوردنشان میپیچد توی حیاط و بازتابش برمیگردد به زیر طاقیهای تنهامانده. گویی که فرهنگدوستِ کتابدیدهای، قبل از اینکه در با این قفل سنگین بسته شود، مهمان این خانه بوده و حالا کتابهای ورقورقشده تنها بازماندهاند.
عکسها از عباس کوثری