دود اگزوز ماشینهای خیابان کریمخان در زمزمههای پیادهرو میخزد و میان مکث عابران متوقف میشود: دارو میخریم… دارو… دارو هست… نیست…
ردیف صندلیهای داروخانه ۱۳ آبان پر است، بعضیها ایستادهاند. هر بار شمارهای خوانده میشود و کسی از جا برمیخیزد. شمارهها به هزار رسیدهاند. هزار و یک… زن چادر مشکی را جمعوجور میکند و به سمت باجه میرود، جایش فوراً پر میشود.
بیرونِ داروخانه معادلات دیگری برقرار است. کسی شماره میخواند، شمارهی موبایل کسی که فقط اسم کوچک دارد و باید همین حوالی دوروبر موتورهای پارکشده باشد؛ کسی که دستی در خرید و فروش داروهای نسخهای با برچسب وزارت بهداشت و با قیمت دولتی داشته باشد. داروهای وارداتی قاچاق هم در بساطشان پیدا میشود. داروهایی که با نام داروهای کمیاب اغلب با مسافرانی از چین، هند، پاکستان و سنگاپور به این پیادروها میرسند. بعضی از داروها را کشور واحدی تولید نمیکند، بلکه در جایی ساخته میشوند، در جایی دیگر بستهبندی میشوند و در نهایت به قارهی آسیا میرسند تا ۴۷ درصد بازار مصرفشان را آنجا پیدا کنند. پانزده درصد آنها بیماران را در ایالات متحده پیدا میکنند و ۲۱ درصد آنها هم در قارهی اروپا بهفروش میرسند.
در پیادهرو کریمخان معامله از صبح در جریان است. علی لاغر و باریک است. شلوار جین مشکی به پا دارد و با پیراهن روشنش از آفتاب تابستان به سایهی اولین درخت کنار پل هوایی پناه برده. به او میگویم فاکتور ۷ هموفیلی دارم و میخواهم بفروشم. نام دارو را که میشنود میپرسد:
«تاریخش مال کِیه؟»
«زیاد نمونده. دو ماهی تاریخ داره.»
فاکتور ۷ در بازار آزاد تا هفتصد هزار تومان بهفروش میرسد. اما علی قیمت دولتی میدهد: «تاریخدار باشه تا دوازده هزار تومان میخریم و اگه تاریخ نداشته باشه هفتهشت هزار تومان.»
علی بیشتر این داروهایی را که به قیمت دولتی میفروشد از بیمارانی میخرد که با نسخه از داروخانه خارج میکنند. بیمارانی که بهگفتهی دکتر حمید خیری، مسؤول روابط عمومی انجمن داروسازان ایران، با نسخهی اصل دارو تهیه کرده اما آن را مصرف نمیکنند: «ممکن است بیماران به فاصلهی کوتاهتر از زمان مصرف قبلی دارو دریافت کرده باشند و فعلاً نیاز به مصرف آن نداشته باشند، بنابراین با فروش آن به دلالان سعی میکنند، ضمن بهدست آوردن پول دارو، آن را به بیمار دیگری برسانند. بخشی از رویهی درز داروها به بیرون از داروخانه با نسخههای تقلبی و روی آوردن بیماران به دلالی نشأتگرفته از تخفیف چهلدرصدی دولت برای داروهای گرانقیمت بیمارانِ صعبالعلاج و خاص است که باعث شده بعضی داروها با نسخههای تقلبی از داروخانهها خارج شوند و در بازار آزاد داخل یا خارج از کشور عرضه شوند.»
ماشینها از پشت ایست پلیس در میدان هفتتیر رها میشوند و از شیب پل کریمخان بالا میروند. علی دوروبرش را نگاه میکند، صدایش بین سروصدای خیابان گم میشود: «چیز دیگهای نداری؟»
و باز زمزمه میکند: دارو… دارو…
کمی آن طرفتر ناصر قدبلند و چهارشانه، با موهای کوتاه و لباس چهارخانهی آبی و سبز، ایستاده. دختر جوانی همراه مادرش مقابل ناصر میایستد؛ انگار که دیگر در رفتوآمدهای هفتگی و ماهانه به داروخانه ناصر را شناخته. بستهی دارو را نشانش میدهد: «میخوام این دو تا رو بفروشم. چقدر میشه؟»
ناصر بسته را میگیرد. پشت و رویش را میخواند:
«قیمت بسته رو تقسیم بر دوازده میکنیم. قیمت هر یه دونهش درمیآد.»
دختر پرسان به مادر نگاه میکند. «الان قیمتش چقدر شده؟»
«ایرانیش بستهای سیصد هزار تومان و خارجیش ششصد هزار تومان. جعبهشو پیدا کن بیام بگیرم. برات حساب میکنم پولشو میآرم.»
دختر مشغول حسابوکتاب قیمت دارو است، جلو میروم و میگویم: «دارو دارم، میخوام بفروشم.»
«چی هست؟»، ناصر میپرسد.
«آمپول هرسپتین.»
قیمت آمپول سرطان سینه به دانهای پنج میلیون تومان هم میرسد. ناصر میگوید آمپول را میخواهد. کارتش را میدهد که بعداً زنگ بزنم. روی کارت دو شمارهی موبایل هست که روبهرویشان نوشته «دارو گیاهیِ ناصر».
داروهای کمیاب و گرانقیمت سرطان از داروهای مورد توجه دلالان و قاچاقچیان هستند. آنها داروهای خارجشده از داروخانه را با قیمتی بسیار پایین از فروشنده میخرند و از این راه سود زیادی به دست میآورند.
به ناصر زنگ میزنم: «من یه آمپول هرسپتین داشتم…»
«آمپولتون چند واحده؟ تا کی تاریخ داره؟»
«۱۵۰ واحدی. تا ۲۰۱۵ تاریخ داره.»
«برچسب زرد سازمان غذا و دارو هم داره؟ اگه صحیح و سالم و تروتمیز باشه ما حدود ۶۵۰ هزار تومان میخریم.»
«قیمتش که خیلی بیشتر از اینه.»
«دولتیش که یک میلیون و خردهای میشه. بیرون باشه مرجوع شده. مثلاً همین رو اگه برگردونید به داروخونه از شما نمیگیرن، چون دارو یخچالیه. ما درصدی زیرقیمت میخریم، فقط برای اینکه بیشتر از این ضرر نکنید. درصدی از پولتون زنده میشه. عرف کار ما اینه. درش باز نباشه و کاملاً سالم باشه قیمتش همینه. آدرس بدین میآم میگیرم و پولش رو تقدیمتون میکنم.»
استفاده از نرمافزارهایی که داروخانهها را ملزم به درج نسخه میکند یکی از راههای کنترل نفوذ دارو از داروخانههاست. اما این نرمافزارها نمیتوانند کمکی به اتفاقات بیرون از داروخانه بکنند. آنطور که محمدرضا واعظ مهدوی، کارشناس اقتصاد سلامت، میگوید: «در درمان سرپایی نمیشود کنترل کرد که بیمار بعد از تحویل دارو آن را مصرف میکند یا برای فروش در اختیار دلالان قرار میدهد. در درمان بیمارستانی این موضوع تحت نظارت دقیقتری است و هنگام مراجعهی بیمار به بیمارستان، داروی او از داروخانه تأمین و در داخل بخش مصرف میشود. بنابراین نشت دارو از بیمارستانهای دولتی تا حد زیادی کنترلپذیر است. اما در درمان سرپایی امکان ردوبدل شدن داروها وجود دارد.»
از ناصر سراغ فروشندهی دارو را میگیرم. میگوید خودش داروی فروشی هم دارد و اگر داروی مرا نداشته باشد برایم پیدا میکند. اما با شنیدن نام فاکتور ۷ هموفیلی، که این روزها کمیاب شده، ناامید میشود:
«من فاکتور ۷ ندارم ولی فاکتور ۹ شرکتی نزدیک صد تا دارم. یک کارتن هم فاکتور ۸ دارم که همه آلمانی هستن. فاکتور ۷ نمیخریم. مصرفش خیلی کمه. حالا اگه ایرانی باشه یا مال آلمان باشه، برچسب وزارت بهداشت هم داشته باشه، میخریم ولی مسافر بیاره یخچالیه، فروش نمیره. کلاً زیاد فاکتور ۷ پیشنهاد نمیکنم. فاکتور ۸ و ۹ بهتر استفاده میشه.»
«یعنی فاکتور ۷ پیدا نمیشه.»
دلسوزانه میگوید: «آخی… شانس شماست… میپرسم، اگر تونستم پیدا کنم تماس میگیرم.»
ناصر در شرایطی بستههای کامل دارو را میفروشد که مبتلایان به تالاسمی از ۱۳۹۰ با مشکلات فراوانی برای تهیهی دارو روبهرو شدهاند؛ طوریکه در داروخانهها پکیجهای صدتایی را باز میکنند و پانزده ویال در ماه به بیماران دارو میدهند. اما یافتن پکیجهای صدتایی در بازار آزاد نشان میدهد این داروها از راههایی جز نسخههای بیماران بهدست دلالان رسیده است. محمدرضا مشهدی، رئیس انجمن تالاسمی، گمان به نشت داروها از داروخانه و سیستم توزیع میبرد و معتقد است بیماران تالاسمی به فروش دارو روی نمیآورند چراکه کمتر از نیازشان دارو دریافت میکنند و این میزان گلوی خود بیمار را هم تر نمیکند.
میزان انباشت و تولید یا واردات در شرکتها در سازوکار ثبت داروها در نقلوانتقال، از شرکتهای پخش دارو به داروخانه، باید با میزانی که داروخانه دریافت میکند تطبیق داشته باشد. کارخانه دارو را تحویل شرکت پخش میدهد و داروخانه باید همان میزان دارو را به بیماران تحویل دهد. بااینحال شواهد میگوید نشت داروها در میانهی یکی از این مسیرها چندان غیرممکن نیست و بسیاری از داروها در حجم گسترده همراه با برچسبهای وزارت بهداشت در دست دلالان پیدا میشوند.
مسؤولان انجمنهای حامی بیماران خاص هم بهدرستی از چگونگی دسترسی دلالان به داروها خبر ندارند و فقط حدس و گمانهایی دارند که در کنار نفوذ داروهای نسخهای، سیستم توزیع یا داروخانهداران هم نشت دارند. احمد قویدل، رئیس کانون هموفیلی ایران، معتقد است که دلالان به داروها دسترسی مستقیم ندارند و اگر دارویی از داروخانه خارج میشود و بهدست دلالان میرسد، این اتفاق بهدست افرادی در شبکهی توزیع میافتد.
خیری، مسؤول روابط عمومی انجمن داروسازان، اما معتقد است حجم بالای دارو در دست دلالان احتمال قاچاق بودن آن را پررنگتر میکند. در غیر این صورت این داروها ممکن است از کانالهای ناشناختهی دیگری از داروخانهها خارج شده باشند.
قویدل همچنین از نبود پوشش بیمه برای مهاجران میگوید که به خرید و فروش داروهای بیماران خاص دامن زده است. «برداشته شدن چتر حمایتی از مهاجران افغان و عراقی آنها را ناچار به خرید آزاد داروهای هموفیلی کرده است. درحالیکه مهاجران تا لحظهای که در کشور هستند باید حمایت شوند، بهخصوص اگر بیمار خاص باشند. دستور موقتی تنها تا زمان محدودی توانست بیست مهاجر افغان هموفیلی را تحت پوشش بیمه قرار دهد، اما آنها حالا به داروهایی که هیچ جایگزینی ندارند تنها از طریق بازار آزاد دسترسی دارند.»
قرار با ناصر برای تحویل آمپول و دریافت پولی که یکپنجم قیمت آزاد دارو هم نیست، به روز بعد موکول میشود. کمی آن طرفتر، داخل داروخانه هنوز قصه همان است. شمارهها اعلام میشود و کسی دنبال دارویش به سمت باجهها میرود. هزار و نه… دختر از جا میپرد. زمان را نباید کشت. به سمت باجه میرود، کیسهی دارو را میگیرد و به خیابان میرود.