خبرهای غیررسمی تأیید نشدند اما حرفوحدیثها همچنان به قوت خود باقی است. واگذاری موزهی هنرهای معاصر تهران به بنیاد رودکی واکنش اهالی هنرهای تجسمی را برانگیخته و گمانهزنیها را برای بررسی تبعات عملی شدن این اقدام بهدنبال داشته است.
چند روزی از انتشار خبرهایی مبنی بر واگذاری موزهی هنرهای معاصر تهران به بنیاد رودکی میگذرد؛ بنیادی که فعالیت خود را از آبان ۱۳۸۲، با مصوبهی مجلس، و با ادغام شدن واحدهای مجموعهی تالار وحدت و مجموعهی فرهنگی انقلاب اسلامی (برج آزادی)، در قالب مؤسسهای عمومی و غیردولتی آغاز کرد و در اساسنامهی آن به برخی از مهمترین مأموریتها، برنامهها و وظایف آن شامل ایجاد بستر فعالیتهای حرفهای، هنری و ادبی در تولید و عرضهی هنر، تلاش در تبیین و نشر مبانی نظری هنر و نمونهسازی در زمینهی هنر دینی و ملی، توسعهی فضاهای هنری از طریق ساخت، بازسازی و فعال کردن تالارها و مراکز هنری و بهرهگیری از امکانات موجود و جلب مشارکت اشخاص حقیقی و حقوقی، دولتی و غیردولتی در توسعهی فعالیتهای هنری و ادبی، شناخت و بهکارگیری استعدادهای درخشان هنری و ادبی در سطح داخلی و بینالمللی، بزرگداشت و معرفی هنرمندان و ادیبان برگزیده و پیشکسوت در حوزههای مختلف هنر و ادب، جلب مشارکت عمومی در فعالیت های هنری و ادبی و تشکیل شرکتها، مؤسسات و گروههای مرتبط با اهداف و وظایف بنیاد اشاره شده است.
از سوی دیگر موزهی هنرهای معاصر تهران نهتنها یکی از شناختهشدهترین موزههای کشور از نظر قدمت، طراحی بنا و معماری است بلکه به واسطهی گنجینهاش از اهمیت بالایی برخوردار است و نگهداری آثاری از معروفترین هنرمندان مدرن جهان همچون واسیلی کاندینسکی، جکسون پولاک، ویلهم دکونینگ، مارک روتکو، پل گوگن، پابلو پیکاسو، کلود مونه، ونسان ونگوگ، ادوارد مونش، مارک شاگال، خوآن میرو، مارسل دوشان، رنه مگریت، سالوادور دالی، هنری مور، آلبرتو جاکومتی و هنرمندان شناختهشدهی ایرانی مانند کمالالملک، محمود فرشچیان، محمد احصایی، جلیل رسولی، ایران درودی، سهراب سپهری، آیدین آغداشلو، علیرضا اسپهبد، احمد اسفندیاری، هانیبال الخاص، ناصر اویسی، رویین پاکباز، نامی پتگر، فرامرز پیلارام، صادق تبریزی، پرویز تناولی، حسین زندهرودی، معصومه سیحون، منوچهر یکتایی و … ارزش و اعتبار آن را در جایگاه خاصی قرار داده تا جایی که تاکنون ارزشگذاری این مجموعه از نظر مالی درحد گمانهزنی بوده و بیمهی این آثار را با چالش مواجه کرده است.
هولدینگ فرهنگی
موزهی هنرهای معاصر در زیرمجموعهی معاونت هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی قرار دارد و تاکنون روال بر این بوده که مدیر مرکز هنرهای تجسمی، مدیریت موزه را هم برعهده داشته حالا اما چند روزی است که به دنبال انتشار گمانهزنی سایت معمارینیوز، در فضای مجازی زمزمههایی مبنی بر واگذاری آن به بنیاد رودکی در جریان است. صحت این موضوع اگرچه ۲۴ اسفند از سوی مدیران هر دو بنیاد تأیید نشد اما آنها اجرایی نشدن قطعی آن را نیز تکذیب نکردند.
بهرام جمالی، مدیرعامل بنیاد رودکی در مورد صحت خبر واگذاری موزه هنرهای معاصر تهران به «شبکه آفتاب» گفت: «من به عنوان مدیرعامل بنیاد رودکی چنین موضوعی را نشنیدهام و از شنیدن این خبر تعجب کردم. این موضوع رسماً به ما اعلام نشده است.»
او در پاسخ به این پرسش که آیا پیش از این بحثی در مورد واگذاری موزه به بنیاد صورت گرفته است، گفت: «بحثی کلی در مورد کاهش تصدیگری دولت در امور اجرایی و اصل ۴۴ قانون اساسی وجود دارد. وزارت ارشاد هم از این قضیه مستثنی نیست اما به صورت رسمی از سوی وزارت ارشاد چنین ابلاغی به دست ما نرسیده است.»
جمالی در مورد اینکه بنیاد رودکی غیر از برج آزادی که برگزارکنندهی نمایشگاههای تجسمی است، فعالیت دیگری در زمینهی هنرهای تجسمی داشته است، عنوان کرد: «معمولاً تصور درستی از بنیاد رودکی وجود ندارد. بنیاد رودکی یک هولدینگ فرهنگی است. برنامههایی در تالارهای وحدت، حافظ، فردوسی، برج آزادی و… برگزار میشود اما شخصیت حقوقی بنیاد، یک هولدینگ فرهنگی است و به همین دلیل ممکن است ما تولیدکنندهی فیلم هم باشیم.»
مجید ملانوروزی، سرپرست موزهی هنرهای معاصر و مدیرکل دفتر هنرهای تجسمی وزارت ارشاد نیز به ایسنا گفته است: «در این زمینه هیچ اعلام رسمی و نامهای به ما نرسیده و خود موزه هم درخواستی نداشته است. در یکی دو سالی که من در موزهی هنرهای معاصر هستم، دربارهی شیوهی ادارهی این مکان صحبتهای زیادی شده، اما هیچوقت این صحبتها و بحثها شکل رسمی به خود نگرفته و اعلام رسمی هم نشده است. اگر چنین تصمیمی گرفته شود، عملی شدن آن بهدلیل وجود تابلوهای هنری و اموال و داراییهای موزه از لحاظ حقوقی و قیمتگذاری، به زمان زیادی نیاز دارد. باید برای هر تابلو از نهادها و بنیادهای ذیربط استعلام کرد. این موزه با وجود داشتن وجاهت بینالمللی، شایسته و منطقی نیست که زیر نظر بنیاد رودکی اداره شود.»
اشارهی ملانوروزی به نحوهی اداره موزه را میتوان در صحبت مسؤولان قبلی این موزه هم جستوجو کرد. احسان آقایی، سرپرست سابق موزهی هنرهای معاصر تهران در نشست مطبوعاتی که تیر ماه ۹۲ برگزار شد، اظهار امیدواری کرده بود زمانی برسد که موزه به شکل هیأت امنایی اداره شود و دیگر زیرمجموعهی مرکز هنرهای تجسمی نباشد هرچند که در زمان ملانوروزی این بحث به صورت رسمی مطرح نشد اما شنیدهها حاکی از آن است که او با هیأت امنایی شدن این مکان مخالفت کرد.
در ادامه واکنش به واگذاری موزه به بنیاد رودکی هیأت مدیرهی انجمن نقاشان ایران نیز در بیانیهای نسبت به این واگذاری هشدار داد: «انتشار خبری مبنی بر واگذاری موزهی هنرهای معاصر تهران به بخش خصوصی، باعث مطرح شدن سؤالات و نگرانیهایی در جامعه شده است. چندی است اخباری دربارهی سرنوشت و وضعیت نگهداری آثار موزه منتشر میشود که اذهان جامعهی هنری را آشفته کرده است. چنانکه پیشتر نیز در بیانیههای انجمن به آنها اشاره شده، اما اینبار واگذاری موزه به نهادی خصوصی، دغدغههایی جدی بهوجود آورده است که پاسخگویی فوری مسؤولان دولتی را میطلبد.»
در ادامهی این بیانیه آمده است: «متأسفانه در بیشتر موارد، اخذ تصمیمات مهم در حیطهی فرهنگی و هنری پشت درهای بسته و بدون همراهی و همفکری نخبگان فرهنگی و مشارکت انجمنها و مجامع هنری صورت گرفته و هنرمندان از تصمیمات سرنوشتساز، مهم و تأثیرگذار فرهنگی بیاطلاع بودهاند. کثرت نمونههای واگذاری ناموفق در بحث خصوصیسازی طبق اصل ۴۴ و تکرار سناریوهای منجر به آسیبهای جبرانناپذیر در این خصوص، ما را بر آن میدارد تا از معاونت محترم هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و ریاست محترم موزهی هنرهای معاصر بخواهیم در صورت صحت خبر، علت این تصمیم عجیب را رسماً اعلام کنند.»
در بخش پایانی بیانیه عنوان شده است: «از سوی دیگر اعلام موجودی گنجینهی ارزشمند موزه و تهیهی صورت کاملی از آن که سرمایهی ملی است، مدت زیادی است که مورد درخواست انجمن هنرمندان نقاش ایران، هنرمندان و دلسوزان هنرهای تجسمی کشور بوده است. انجمن هنرمندان نقاش ایران هشدار میدهد که واگذاری موزه و سکوت مسؤولان در این مورد، عواقب ناگواری در جریان هنرهای تجسمی کشور بهوجود خواهد آورد و باعث تضییع حقوق ملت ایران و همچنین نابودی سرمایهی ملی و میراث گرانبهای هنر خواهد شد. چنانچه این خبر صحت داشته باشد، ما خواستار رسیدگی مستقیم وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی به این موضوع هستیم.»
واگذاری نهادهای عمومی به بخش خصوصی
موضوع واگذاری نهادهای فرهنگی و هنری برای اولینبار نیست که مطرح میشود همانطور که در دیگر دستگاههای دولتی همچون سازمان میراث فرهنگی و گردشگری این کار صورت گرفته و برخی از موزهها و مکانهای تاریخی در اختیار بخش خصوصی قرار گرفته است. در مورد وزارت ارشاد نیز دی ماه ۹۳ موضوع واگذاری تئاتر شهر به بنیاد رودکی مطرح شد و اهالی تئاتر با انتشار بیانیهای دغدغه خود را در این زمینه مطرح کردند: «جناب آقای وزیر آیا صحت دارد که مجموعه تئاتر شهر، این نگین پایتخت قرار است زیرمجموعهی بنیاد رودکی قرار بگیرد؟ آیا از عواقب چنین طرح و ایدهای آگاه هستید؟ سیاستهای راهبردی مجموعهی بنیاد رودکی در طی این سالها، صرفاً درآمدزایی، بی کمترین توجه به ارزشهای هنری آثار بوده؛ آیا تئاتر قرار است در ماراتن مرگ با هنر – صنعتی مثل سینما قرار بگیرد؟ یعنی: بفروش تا زنده بمانی! پس وظیفهی دولت چیست؟ نگاه پایدار و چشم انداز فرهنگی کجاست؟»
این بیانیه از سوی حسین نوشآبادی، سخنگوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بیپاسخ نماند. به گزارش تسنیم او در نشست خبری که نهم دی برگزار شد، گفت: «تصمیمی برای واگذاری این جایگاه به بخش دیگر نیست. زیر نظر معاونت هنری خواهد بود و اخیراً هم معاونت توسعه منابع اقدام به بازسازی آن کرده است. تجهیزات جدید برای آن در حال طراحی و نصب است.»
البته هنرمندان تجسمی تجربهای مشابه یعنی واگذاری یک نهاد عمومی به بخش خصوصی را در نیمهی نخست امسال تجربه کردهاند. هنوز شش سال از بازگشایی موزهی هنرهای معاصر اهواز نگذشته بود که شهریور امسال اعلام شد این موزه به بخش خصوصی واگذار شده است.
همایون قنواتی، مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی خوزستان در همان زمان به ایرنا گفته بود: «صاحبان اصلی این موزه دولت و هنرمندان هستند. این واگذاری در راستای نگهداری از فضای موزه و ارتقای آن است و هر کس و هر جریان علاقهمند میتواند برای خارج کردن رکود ۱۰ ساله این موزه و سرمایهگذاری در آن اقدام کند.»
با این همه بهصورت دقیق و شفاف اعلام نشد که شرایط واگذاری موزهی هنرهای معاصر اهواز چگونه بوده و از طریق مناقصه یا مزایده صورت گرفته یا روشهای دیگری برای انتخاب واگذاری موزه انجام شده است.
هرچند قنواتی اظهار کرده بود «بخش خصوصی در این بحث تنها به دنبال منفعت نیست» و «شخصی که موزه به او واگذار شد یک انسان فرهنگی است»، هنرمندان اهوازی نگرانی خود را از این این پنهان نکردند همچنان که رضا عدیلیپور، گرافیست و کاریکاتوریست به ایسنا گفت: «پیش از این نیز از این دست اتفاقات داشتهایم اما نکتهی مهم این واگذاری که موجب ناراحتی اهالی هنر شده به دلیل بیخبری و عدم هماهنگی مسؤولان با هنرمندان است چون هیچگونه نظرسنجی از هنرمندان نشده است. یکی از هنرمندان خوزستانی که پیگیر این ماجرا بود پیشنهاد داد که بهعنوان بخش خصوصی موزه را بگیرد. با توجه به چنین گزینهای و با توجه به این که او خودش از اهالی هنر است و با توجه به این که ادارهی کل فرهنگ و ارشاد اسلامی خوزستان نیز در جریان بوده چرا باید به چنین شخصی بیتوجهی شود و یک شخص غیرهنری انتخاب شود؟»
مریم حسینی، هنرمند خوزستانی و مدیر گالری اهواز از دیگر افرادی بود که نگران وضعیت واگذاری بود: «موزه هماکنون در حال واگذاری به بخش خصوصی است اما شخصی که قرار است موزه را تحویل بگیرد هیچگونه سابقهی هنری ندارد و صرفاً پیمانکار است. متأسفانه در این زمینه با هنرمندان رایزنی صورت نگرفت.»
بعد از واگذاری این موزه نمایشگاههایی نیز مانند «آبی ایرانی» با مشارکت مرکز هنرهای تجسمی برگزار شد اما همچنان موضوع اصلی یعنی نحوهی واگذاری، جزئیات قرارداد و مسائلی از این دست به صورت رسمی و در خبرها مطرح نشده و شنیدهها حاکی از ان است که آب و برق این موزه با آنکه به بخش خصوصی واگذار شده، از سوی دولت پرداخت میشود. در نقلقولهای غیررسمی همچنین گفته میشود اجارهی رستوران موزه از اجازهای که همان بخش خصوصی باید به دولت پرداخت کند، بیشتر است و برنامههایی نظیر مهمانی نیز در آن برگزار شده است.
فعالیت فرهنگی یا جذب پول؟
با آنکه این حرفوحدیثها در مورد موزهی هنرهای معاصر اهواز رسمی نیست و حتی ممکن است از سوی اجارهکنندگان یا بخش دولتی تکذیب شود اما نگاهی به عملکرد بنیاد رودکی در بحث جذب بخش خصوصی و افزایش سودآوری مکانهای عمومی کارنامهی چندان پرباری را برای این نهاد دولتی ارائه نمیکند به عنوان نمونه یکی از موضوعهای جنجالی در این زمینه روی صحنه رفتن نمایش «عاشقانههای ناآرام» در تیر ماه امسال در تالار وحدت بود که منجر به صدور بیانیهای از سوی تئاتریها شد: «از زمانی که سهم و حق تئاتر از حمایتهای فرهنگی دولت از دفتر حسابوکتاب دستگاه عریض و طویل وزارتخانهها و نهادهای مرتبط پاک شد، تالارهای دولتی و نیمهدولتی و متعلق به سازمانهای شهری بنابر ادعای مدیرانشان مجبور شدند مخارج سنگین ادارهی خود را از برنامههای اجرائی درآورند و بار این مخارج را که حتی حقوق کارمندانشان را نیز شامل میشود به اجبار بر دوش نحیف تئاتر بگذارند. امری که چند نتیجه پیشبینیشده و فاجعهبار خواهد داشت؛ نخست اینکه، تئاتر برای تأمین هزینههای خود و نیز کشیدن بار هزینههای سالن، به کشاندن هرچهبیشتر تماشاگران به سالن رو خواهد کرد و گیشه و فروش هرچهبیشتر آن اصل حیات تئاتر قرار خواهد گرفت. دومین نتیجهی فاجعهبار حمل اجباری بار هزینههای سالن توسط هنرمندان تئاتر، کشیدهشدن پای افرادی به تئاتر است که جز پول و سرمایه هیچچیز دیگری ندارند. متأسفانه درحالحاضر شرایط بهگونهای رقم میخورد که تئاتر نهتنها از هنری اندیشهورز و فرهیختهگرا به هنری پست و سطحی و سرگرمکننده گراییده که آیندهی این هنر نیز با سیاستگذاریها و تصمیمات اشتباه و ضدفرهنگی و تجارتمآبانه مدیریت فرهنگی که مدیریت ناکارآمد بنیاد رودکی یکی از نمونههای درخشان آن است، هدف تخریب قرار گرفته است.»
چنین واکنشهایی محدود به حوزهی تئاتر نمیشود و برگزاری برخی از برنامههای موسیقی در این تالار نقدهایی را دربرداشته است چراکه به دلیل کمبود تالارهایی که از نظر کمی و کیفی شرایط مناسبی داشته باشد در شهری مانند تهران، هنرمندانی که قصد اجرای برنامههای هنری باکیفیت داشته باشند با مشکل محدودیت جا مواجه میشوند و از آنجا که تالار وحدت طی این سالها برنامههایی با سطح کیفی مناسب برگزار کرده است، انتظار اجرای هر نوع برنامهای در آن نمیرود. شاید به همین دلیل هم بود که حمید حامی دی ماه سال جاری (۱۳۹۴) در مورد برپایی کنسرت خود در تالار وحدت به خبرنگاران چنین پاسخ داد: «پاسخ اینکه چرا مسئولان تالار وحدت این مکان را به کنسرتهای پاپ هم اختصاص میدهند، وظیفهی من نیست و من اطلاعاتی در این زمینه ندارم اما میتوانم به این نکته اشاره کنم که موسیقیای که من در این کنسرت آن را ارائه میکنم، موسیقی فاخری است و فکر میکنم در آن اندیشه وجود دارد.»
یکی دیگر از ماجراهای خبرساز در مورد بنیاد رودکی به علی رهبری، رهبر ارکستر سمفونیک تهران برمیگردد که یک سال قبل از اتریش راهی ایران شد تا ارکستر سمفونیک تهران را پس از سه سال تعطیلی بازگشایی کند. بازگشایی این ارکستر وعدهی انتخاباتی حسن روحانی، رئیسجمهوری ایران بود که بودجهای نیز به طور مستقیم برای بازگشایی آن و ارکستر ملی ایران در اختیار بنیاد رودکی قرار گرفت تا صرف این امور شود. اگرچه اسفند سال ۹۳ ارکستر سمفونیک تهران فعالیت مجدد خود را آغاز کرد اما طی این یک سال علی رهبری بارها نسبت به موانعی که از سوی مسؤولان برای او ایجاد شده بود، انتقاد کرد. سرانجام هم در نامهی استعفایی که اسفند ۹۴ در اختیار رسانهها قرار داد، نسبت به عملکرد بنیاد رودکی چنین نوشت: «متأسفانه وابستگی ارکستر به بنیاد رودکی و گردانندگانش همواره مانعی برای ادامه کار و پیشرفت بود؛ بنیادی که مدیرعامل و همراهانش نهتنها کمترین تجربهای در زمینهی مدیریت ارکستر نداشتند بلکه با سوء مدیریت و در نتیجه بینظمی و بیبندوباریهای فراوان اداری روزانه با ایجاد مشکلات متعدد آرامش را از مجموعهی ارکستر سمفونیک تهران سلب کردند و به غیر از ایجاد تشویش هیچ زمینهای برای ایجاد بستری مناسب برای فعالیت هنری فراهم نکردند و هنوز با گذشت ۱۲ ماه هیچ قدمی در مورد ادارهی یک ارکستر ۷۵ نفری برنداشتهاند. بالاخره بعد از ماهها به این نتیجه رسیدم که ادامهی همکاری حرفهای من با این بنیاد غیرحرفهای امکانپذیر نیست.»
آمارهای متفاوت
بیشترین فعالیت هنری بنیاد رودکی تاکنون در زمینهی موسیقی و تئاتر بوده است. البته برج آزادی بهعنوان یکی از زیرمجموعههای این بنیاد نمایشگاههای تجسمی متعددی برگزار میکند که در یک بررسی کلی دربارهی نمایشگاههای برگزارشده، نام هنرمندان معروف و شناختهشده در میان آن دیده نمیشود با این حال اکنون که بحث واگذاری موزهی هنرهای معاصر به عنوان یکی از مهمترین مکانهای گردهمایی هنرمندان تجسمی پیش آمده، این موضوع پیش میآید که درآمدزایی این موزه چقدر به نفع هنرهای تجسمی خواهد بود؟ مقایسهی موزه هنرهای معاصر با تالار وحدت که تنها یک مکان فرهنگی است و گنجینهی موزه را هم ندارد، نشان میدهد درآمدزایی یکی از بحثهایی است که با واگذاری تالار وحدت به بنیاد رودکی اهمیت داشته و همانطور که اشاره شد با اعتراض هنرمندان نیز مواجه شده است. با این حال آنچه حساسیتها را نسبت به موزهی هنرهای معاصر بالا میبرد این است که بنیاد رودکی در بحث درآمدزایی تاکنون عملکرد شفافی نداشته به عنوان مثال با آنکه گفته میشود این بنیاد مستقل است اما بنیاد رودکی در مواردی مانند ادارهی ارکسترهای سمفونیک و ملی از دولت بودجه گرفته است در حالی که مشخص نیست درآمد حاصل از فعالیتهای این بنیاد به کجا واریز میشود. مشخص نیست این درآمدها به خزانهی دولت واریز میشود یا در خود بنیاد نگهداری میشود. در مقابل، موزهی هنرهای معاصر که زیرمجموعهای از وزارت ارشاد محسوب میشود، ضمن دریافت بودجه دولتی موظف است درآمدهای خود را به خزانهی دولت واریز کند و اگر قرار باشد این موزه به بنیاد رودکی واگذار شود، نهتنها درآمد حاصل از فعالیتهایش به عنوان یک مکان فرهنگی باید مشخص شود بلکه موزه به دلیل گنجینهای که هنوز ارزش مادی آن معلوم نیست و بیمهگذاران داخلی از عهدهی بیمهی آثار آن برنمیآیند، توان به امانت دادن آثار در سطح بینالمللی و سودآوری زیادی دارد که شفاف نبودن گردش مالی بنیاد رودکی، اهمیت واگذاری این مکان به هر نهاد مستقل یا خصوصی را دوچندان میکند. در کنار اینها باید به این مسئله هم اشاره کرد که تاکنون آمار دقیقی از آثار موجود در گنجینهی موزه ارائه نشده و هریک از مدیران موزه آماری حدودی ارائه کردهاند. مجید ملانوروزی، سرپرست موزه هنرهای معاصر که درحال حاضر آخرین مدیر این موزه محسوب میشود به «هنرآنلاین» گفته حدود سه هزار و پانصد اثر در گنجینه موجود است.
واگذاری موزهی هنرهای معاصر از سوی مدیران تأیید نشده است اما از آنجا که در مواردی همچون واگذاری موزهی هنرهای معاصر اهواز، هنرمندان و جامعهی خبری بعد از انجام واقعه از وقوع آن باخبر شدند، نگرانی هنرمندان نسبت به مدیریت موزهی هنرهای معاصر تهران بیدلیل نیست. ضمن اینکه بیمه نبودن آثار، شفاف نبودن میزان آثار در صورت واگذاری از مسائلی است که سالها این مکان را با چالش روبهرو کرده و مسؤولیت بنیاد رودکی را در قبال سودآوری یا تعهد به برنامههای فرهنگی هنری بیشتر میکند.
همچنین موضوع دیگری که ممکن است در بحث واگذاری موزهی هنرهای معاصر به چشم نیاید، اهمیت نمایشگاههایی است که در آن برگزار میشود. طی این سالها موزهی هنرهای معاصر برگزارکنندهی برنامههایی بوده است که در جریان تجسمی ایران مؤثر بودهاند همچون نمایشگاههای دورهای آثار مدرنیستها یا دوسالانههای تجسمی یا بهندرت نمایشگاههای مرور آثار هنرمندان مهم و تأثیرگذار. حال با واگذاری آن به نهادی که ممکن است برای کسب درآمد موزه را به افراد یا بخشهای مختلف اجاره دهد، این بیم وجود دارد که موزه اعتبار گذشتهی خود را از دست بدهد و تنها به یک گالری بزرگ جهت نمایش هنرمندان، مجموعهداران یا کیوریتورهایی دربیاید که از عهدهی هزینه اجازه آن برمیآیند و حتی در این میان آثاری بهنمایش گذاشته شود که تنها به اعتبار نام «موزهی هنرهای معاصر تهران» برای آن هنرمندان و نمایشگاهگردانان و مجموعهداران ارزش و اعتباری فراتر از حد آنان بیاورد و اسباب دستوپا کردن کارنامهای جعلی شود که به ممد جیب سرمایهگذارانش تمام اعتبار سالیان سال این موزه را از آن خود کند.