روزگاری کتابفروشیها محل گذر بودند، میشد خیلیها را نشان کرد و سر هفته رفت تا روی صندلی کنار دخل صاحب کتابفروشی معاشرتی کرد و نویسنده و مترجم محبوب را دید. برای همه اینطوری نبود البته، احمد محمود حوصلهی این سلام و احوالپرسیها را نداشت، غروبها مینشست روی تکصندلی گوشهی یک بنگاه معاملات ملکی و به آدمهایی که در جستوجوی خانه بودند نگاه میکرد، آنها هم البته نمیدانستند پیرمردی با سبیلهای زرد حاصل دود سیگار قهرمانهایی آفریده از جنس خودشان؛ هرازگاه هم اگر نفسی داشت در کورهراههای درکه گشتی میزد و احتمالاً با خیلیها همکلام میشد، بیاینکه بدانند او نویسندهی «همسایهها» است. اما دیدار در کتابفروشی وعدهگاهی قدیمی است، هنوز خیلی از اصفهانیها «سنگ آفتاب» را با امضای احمد میرعلائی در کتابخانهشان دارند، امضا و آشناییای که در کتابفروشی بهدست آمده بود. پشت دخمهی کتابفروشی نیلوفر گاهی میشد هوشنگ گلشیری را گیر آورد و علیاشرف درویشیان تا وقتی هنوز حوصله و پای رفتن داشت، هفتهای یکبار در کتابفروشی چشمه حالواحوال میکرد. بابک تختی هم در کتابفروشی نشر قصه همیشه میهمانهایی از این جنس داشت و میشد موقع کتاب خریدن توی همان یک گُله جا از اخبار نشر و کتاب پیشپیش خبردار شد. اما کتابفروشیهای زنجیرهای کمکم دارند این سنت را منسوخ میکنند، در این درندشتها خبری از پاتوق نیست، برای همین هم آنهایی که طعم خوش پاتوقها را فراموش نکردهاند، هنوز ترجیح میدهند سری به کتابفروشیهای کوچک و محلی بزنند تا بعد از یکی دوبار خرید و گشت زدن لای قفسهها بشود با کتابفروش چاقسلامتی کرد و بعد هم مشتری نورچشمی شد. کتابفروشی فانوس، در دل محلهی پررفتوآمد یوسفآباد، یکی از همین پاتوقهای محلی شده. اهل قلم ساکن محله سری به آن میزنند و مشتریهای کافههای اخرا و باز، و باقی کافههای یوسفآباد را هم میشود دم غروب لابهلای قفسههای کتابهایش دید. کمی آنسوتر، اول خیابان لارستان هم هر غروب میشود نویسندهها و مترجمهایی را پیدا کرد که کنار کتابفروشهای کتابفروشی لارستان صندلی گذاشتهاند و حین گفتوگو با مشتریها هم معاشرتی میکنند و خبر از کتابهایی میدهند که در راه است. کتابفروشی باغ هم همیشه مهمانانی به میزبانی کوروش کارآگاهی دارد. چند جای دیگر هم هستند، از کتابفروشی شمس قیطریه، که خیلی از غروبها میشود محمد قائد را آنجا گیر آورد، تا کتابفروشی نشر مثلث و یکی دو جای دیگر هم.
توی همین کتابفروشیهاست که کتابها را صرفاً براساس قیمت برای عرضه جانمایی نمیکنند، کتابهای گران و چندجلدی را توی چشمت نمیکنند و احتمالاً اگر در جستوجوی کتابی برای هدیه دادن باشید «پیر پرنیاناندیش» را توی سبد خریدت نمیگذارند. میشود کلی کتابهای ارزانقیمت پیدا کرد، یکی از بهترین قفسهها هم اغلب انبوهی از نمایشنامههایی است که دری تازه به دنیای خواندههایتان باز میکند. عادت نمایشنامهخوانی اولش سخت است، اما اگر سراغ جنس درست بروید دیگر رهایتان نمیکند. همین دیروز در کتابفروشی فانوس انبوهی از کتابهای تازهای را میدیدی که هنوز میشد با قیمتی کمتر از دههزار تومان خریدشان. اگر برنامهی خرید کتاب دارید این عنوانها را به فهرست خریدتان اضافه کنید:
اولیشان نمایشنامهای از میخائیل بولگاکف مشهور است، «آدم و حوا» با ترجمهی مهران سپهران؛ «آدم و حوا» آخرین اثری است که بولگاکف نوشته، سالهای سال در دولت استالین به نویسندهی «مرشد و مارگاریتا» اجازهی کار ندادند، اما یک روز بولگاکف خیلی اتفاقی استالین را در تئاتر هنری مسکو دید و گفتوگویی کوتاه با او کرد، گفتوگویی که گشایشی در کار او حاصل نکرد اما منجر به نوشتن این نمایشنامه شد. داستانی علمیتخیلی از جنگ با گازهای شیمیایی. نمایشنامهای که سی سال بعد از مرگ بولگاکف در پاریس منتشر شد و اوایل دههی نود میلادی تازه در شوروی چاپ شد. این نمایشنامه ششهزار و پانصد تومان است و نشر قطره بهتازگی منتشرش کرده.
«قرمز» نمایشنامهای از جان لوگان، یکی دیگر از آن خواندنیهایی است که خرج زیادی برای جیبتان نمیتراشد، این نمایشنامه ششهزاروپانصدتومانی را نشر نیلوفر با ترجمهی پاکیزهی فهیمه زاهدی منتشر کرده. نمایشنامهای که در ۲۰۱۰ جایزهی تونی گرفت. جان لوگان را شاید با فیلمنامههایی چون «سوئینی تاد»، «گلادیاتور»، «کوریولانوس»، و «هوانورد» بشناسید و برای خواندن این نمایشنامه بیشتر ترغیب شوید.
جان لوگان در این نمایشنامه قصهی مارک روتکو نقاش و دستیارش را نوشته. روتکو نقاشی امپرسیونیست است و دستیارش شیفتهی نقاشی پاپآرت. اواخر دههی پنجاه میلادی در استودیویی دورافتاده در حومهی نیویورک دو آدم از دل بحثهای آکادمیک دربارهی ماهیت هنر چنان تصویر تکاندهندهای از زندگی و سیاهیهایش میدهند که شاید هرگز فراموشش نکنید. یک جای متن، روتکو میگوید: «تو زندگی فقط از یه چیز میترسم دوست… یه روز سیاهی سرخی رو میبلعه.»
بهنظر میرسد اوضاع نمایشنامهخوانی از گذشته بهتر شده، این را میشود از تعداد ناشرانی که تصمیم گرفتهاند چاپ نمایشنامه را هم در برنامهی کاریشان بگذارند، فهمید. تا چند سال پیش فقط نشر نیلا و یکی دو ناشر دیگر مستمر نمایشنامه چاپ میکردند، اما حالا تعداد ناشرانی که نمایشنامه را هم در ردهی کتابهایشان گنجاندهاند دارد رفتهرفته زیاد میشود. یکیشان هم نشر مروارید است که در مجموعهی کتابهای جیبیاش نمایشنامه را اضافه کرده. یکی از تازهترین عنوانهای این مجموعه «فوتبال» نوشتهی پل کانتن و ژرژ بلاک با ترجمهی محمدرضا خاکی است. نمایشنامهی «فوتبال» در یکی از دانشگاههای امریکا در نزدیکی شهر نیویورک میگذرد و اگرچه داستانی است که براساس رویدادهای حقیقی شکل گرفته و همهی جزئیاتش واقعی است، اما میتواند در هر جای دیگری هم اتفاق بیفتد. در روزگار مککارتیسم دانشجویی بیشیلهپیله مقالهای در نشریهای دانشجویی منتشر میکند، پای مقالهاش که دربارهی «ناجوانمردی سیاست خارجی امریکا» است میایستد، و چه به روزش نمیآید… این نمایشنامه هم ششهزار و پانصد تومان است.
«سوءقصدهایی به زندگی آن زن» نوشتهی مارتین کریمپ، یکی از شاهکارهای دههی نود تئاترِ انگلستان، را بهتازگی نشر بیدگل با ترجمهی علیاکبر علیزاد منتشر کرده. «سوءقصدهایی به زندگی آن زن» ساختار منحصربهفردی دارد و از سبکهای رایج نمایشنامهنویسی تبعیت نمیکند و در گروه نمایشنامههای بهاصطلاح پستدراماتیک میگنجد. این نمایشنامه هم هفتهزار و هشتصد تومان است.
«آه پدر، پدر بیچاره، مامان تو را در گنجه آویزان کرده و من خیلی دلم گرفته» هم عنوان عجیب نمایشنامهای است که رامین ناصرنصیر و شهرام زرگر ترجمه کردهاند و نشر نیلا آن را بهتازگی تجدیدچاپ کرده. این نمایش پیچیده، در قالب سه صحنهی بدون قطع، در هتلی در هاوانای کوبا میگذرد. خانم رزپتل به همراه پسرش به هتلی در هاوانا میآیند. او جنازهی شوهرش را هم آورده و گذاشته توی کمد هتل، به پسرش جاناتان هم اجازه نمیدهد پایش را از در اتاق بیرون بگذارد، و برای همین جاناتان کل روز دارد با دوربین بیرون را تماشا میکند. حینِ یکی از دید زدنها، دختری به نام روزالی جلو دوربینش سبز میشود و پای عشق وسط میآید و…
جدا از اینها اگر داستان و رمان خواندنی و ارزانقیمت هم خواستید، مجموعهداستان «زیبا» نوشتهی لودمیلا اولیتسکایا با ترجمهی مهناز صدری را نشر ثالث بهتازگی منتشر کرده، این اولینباری است که از این نویسندهی روس کتابی به فارسی ترجمه میشود و مترجم هم کتاب را از روسی به فارسی برگردانده. خانم اولیتسکایا بهدلیل ظرافتهایی که در پرداخت دنیا و روابط انسانی دارد از پرفروشترین نویسندههای امروز روسیه بهحساب میآید. در این مجموعهی هفتهزارتومانی، سیزده داستان خواندنی انتظارتان را میکشد. نشر چشمه هم چند رمان جدید منتشر کرده، از جمله «دشمن»، از مشهورترین رمانهای جی. ام. کوتسی، نویسندهی برندهی نوبل ادبیات. «دشمن» طرح داستانی عجیبی دارد، کوتسی رمانش را حول محور داستان قدیمی «رابینسون کروزوئه» میسازد. «دشمن» روایت دوبارهی داستان «رابینسون کروزوئه»ی دانیل دفو اما این بار در شهر لندن است. داستانی دربارهی داستانپردازی است و شروعش هم از اینجاست که راوی زن رمان، سوزان بارتون، دارد دنبال ناشری برای چاپ داستانش میگردد و همهچیز پیچیدهتر میشود.
«پستچی همیشه دو بار زنگ میزند» نوشتهی جیمز اِم. کین، با ترجمهی بهرنگ رجبی، تازهترین کتاب نشر چشمه را هم میشود با هفتهزار و هشتصد تومان خواند. این دومین رمانی است که رجبی از جیمز اِم. کین منتشر کرده؛ پیش از این نشر چشمه، «غرامت مضاعف» را با ترجمهی او منتشر کره بود. «غرامت مضاعف» و «پستچی همیشه دو بار زنگ میزند» هر دو بهواسطهی نسخهی مشهور سینماییشان سالهاست برای مخاطب ایرانی آشنا هستند و هر دو در فهرست مشهور ۱۰۰۱ رمانی که باید پیش از مرگ خواند جا دارند. رجبی در مقدمهی «غرامت مضاعف» دربارهی جیمز اِم کین نوشته بود: «او را آغازگر رمان نوآر امریکایی خواندهاند. دشیل همت و ریموند چندلر و دیوید گودیس و جیم تامپسون و جیمز الروی و همهی استادان بعدی جنایینویسی بیشک وامدار راهی هستند که او باز کرد و پیمود. احتمالاً در تمام تاریخ، هیچ رمان پلیسیای همزمان محبوبیت و موفقیت مالیای را نداشته که دو رمان اول او یافتند: «پستچی همیشه دوبار زنگ می زند» و «غرامت مضاعف». تام ولف زمانی گفت: «هر کس میخواهد داستاننویسی یاد بگیرد، برود رمانهای جیمز اِم.کین را بخواند. مگر چند نویسنده بودهاند که کسی دربارهشان چنین گفته باشد؟»