/

سردرگمی میان واژه‌ها

انگار نقاش دستش را روی شاتر دوربین گذاشته و لحظه‌ای را ثبت کرده است، آن‌وقت که گل‌های قرمز و صورتی روی زمین ریخته‌اند و انعکاس آب می‌خواهد، از لابه‌لای گلبرگ‌های آنها، برشی جزئی از باغ ایرانی را نشان دهد.

باغ ایرانی یک بار دیگر موضوع آثار یک نقاش ایرانی شده است؛ این‌بار اما در کنار واژه‌ای قرار گرفته که وسوسه‌ی جست‌وجو در تابلوها را بیشتر می‌کند؛ «بازیگوشی در باغ‌های ایرانی». این نمایشگاه مجموعه‌ای از آثار نیوشا نیوژپور است که چهارمین نمایشگاه انفرادی خود را برگزار می‌کند. او کارشناس ارشد نقاشی است و آن‌جور که خودش می‌گوید، علاوه‌بر تدریس خصوصی نقاشی، به مشاوره‌ی هنری به برخی از گالری‌ها هم مشغول است.

مجموعه‌ای که به نمایش گذاشته عنوان «باغ ایرانی» را یدک می‌کشد که موضوع تازه‌ای در نقاشی ایرانی نیست. باغ‌های ایرانی نه‌تنها تا قرن‌ها در مکتب‌های نقاشی ما وجود داشته بلکه در نقاشی معاصر هم دور از بررسی هنرمندان نبوده و در بسیاری از دوسالانه‌های نقاشی، یا نمایشگاه‌هایی که در سال‌های اخیر برگزار شده‌اند، چه از نظر عنوان چه از لحاظ محتوا به آن توجه شده است اما آنچه عنوان نمایشگاه نیوژپور را کمی متفاوت می‌کند «بازیگوشی» است و احتمالاً بیننده را با این تصور به نمایشگاه می‌کشاند که این بازیگوشی قرار است چگونه باشد و چه بر سر باغ ایرانی آمده است. بااین‌حال لازم نیست خیلی هم بر سر جواب این سؤال دچار چالش شوید چراکه همان چند خط ورودی نمایشگاه تکلیف را مشخص می‌کند: «پروین کنار پنجره نشسته بود و به صدای باغ گوش می‌کرد. او مشغول نوشتن انشا بود. این جمله‌ی آغازین درس کتاب فارسی دبستان سال‌های دوری بود که زندگی من را تحت‌تأثیر قرار داد: چشم بینا و گوش شنوا داشته باشیم. این درس به‌سادگی تمرین دیدن و شنیدن را می‌کرد و ایضاً تبدیل آن به تصویر در ذهن خیال‌پرداز من و بدینسان با رنگ و درخت و آب هم‌سنگ می‌شدم. جادوی کشف راز باغ تمام بازیگوشی‌های کودکی و نوجوانی من بود.»

نیوژپور در این نقاشی‌ها بازیگوشی‌های دوران کودکی و نوجوانی خود را در باغ‌هایی که به یاد داشته به تصویر کشیده  است. می‌گوید کودکی‌اش در باغ‌ها گذشته و آنچه از آن دوران به یاد دارد بازی در میان درختان و جوی‌های آبی است که شاکله‌ی اصلی باغ‌های ایرانی را تشکیل می‌دهد. با تکیه بر همین خاطرات، ذهنیت خوش آن روزها را روی بوم آورده است: «وقتی چشم‌هایم را می‌بستم روزهای گرم تابستان و صدای پرندگان و آب روان داخل باغ به سراغم می‌آمد. این تصاویر آن‌قدر قوی در خیالم مانده بودند که وقتی شروع به نقاشی کردم، طولی نکشید که تابلوها تمام شدند. شاید هم گل‌هایی را که می‌بینید به‌نظر واقعی بیایند اما همه‌ی آنها زاییده‌ی ذهن منند.»

همان‌طور که نیوژپور اشاره کرد نگاهی کلی به تابلوها تصویری از نقاشی‌های واقعی و طبیعت بی‌جان را یادآوری می‌کند؛ مثل چند تابلویی که از گلدان‌های گل کشیده شده‌اند. بااین‌حال اگر از چند اثر کوچک‌تر این نمایشگاه بگذریم، در تابلوهای بزرگ‌تر تصاویر هم به مرز خیال و واقعیت نزدیک‌تر می‌شوند. تکنیک «تکستچر و اکرلیک» باعث شده است گل‌هایی که با رنگ‌های تند و گرم همچون قرمز، صورتی، نارنجی و زرد همراه شده‌اند، از زمینه‌ی اثر جدا شوند و به جذابیت کار اضافه کنند به‌خصوص که در بعضی آثار قرار گرفتن این گل‌های رنگی در زمینه‌ی آبی، که احتمالاً نمادی از عنصر آب در باغ‌های ایرانی است، کنتراستی از رنگ‌های سرد و گرم را ایجاد کرده. نقاش سعی کرده است کمتر نمادهای مستقیم برای اشاره به باغ ایرانی  استفاده کند اما حداقل در مورد یکی از تابلوها این موضوع اتفاق نیفتاده است؛ اثری که با گل‌های زرد و نارنجی در زمینه‌ای از آبی آسمانی پوشیده شده و چندین مرغ، شبیه سیمرغ‌های افسانه‌ای، تلفیقی از نمادهای مربوط به باغ ایرانی را به تصویر کشانده است. البته این را هم باید اضافه کرد که نیوژپور قصدی هم نداشته است که عناصر باغ ایرانی را به‌صورت غیرمستقیم وارد کارهایش کند و می‌گوید سعی داشته به عناصر باغ ایرانی شامل آب، باد و درخت توجه کند؛ اگرچه پس از بررسی این مجموعه، به‌نظر می‌رسد همین عناصر هم به‌طور کامل بازتاب‌دهنده‌ی باغ ایرانی نیستند همچنان‌که بیشتر از آنکه با درخت مواجه شویم با گل‌هایی روبه‌رو هستیم که کارها را به نقاشی با موضوع طبیعت نزدیک‌تر کرده تا باغ ایرانی؛ دو موضوعی که معمولاً در تاریخ نقاشی ما مقوله‌هایی جدا از هم دیده شده‌اند و به‌تبع آن فضاهای متفاوتی هم به‌وجود آمده است. معمولاً آنچه ما در ذهنمان از باغ ایرانی داریم همراه با تأکید یا نشانه‌ای از معماری هم هست درحالی‌که وقتی به آثار این نمایشگاه نگاه می‌کنیم، جز دو سه تابلو که از طریق اسلیمی‌ها تقسیم‌بندی کوشک و باغ را تداعی کرده، بیشتر با منظره، طبیعت و طبیعت بی‌جان روبه‌روییم و همین نکته باعث شده است با وجود رنگ‌های شاد و گرم و فضای جذابی که از دیدن نقاشی‌ها حس می‌شود هنگام ترک نمایشگاه ذهنمان درگیر این موضوع باشد که «بازیگوشی در باغ‌های ایرانی» در کدام تابلو روایت شده بود.

یک پاسخ ثبت کنید

Your email address will not be published.

مطلب قبلی

بر لبه‌ی تیغ تابوها

مطلب بعدی

تأملاتی عجیب درباره‌ی کافکا

0 0تومان