ساز من این است

دیدار یک آهنگساز و نوازنده‌ی جهانی از موزه‌ی موسیقی در تهران می‌تواند مراسمی نه‌چندان مهم و تشریفاتی باشد، درست آن‌طور که مسؤولان می‌خواهند، اما وقتی پای کیتارو در میان باشد، هر سازی، هر شیء عجیبی پشت ویترین‌های موزه، و هر نوای منحصربه‌فردی می‌تواند ساعت‌ها وقت دیدارکنندگان را بگیرد و بازدید از موزه را به گردشی در باغ صدا بدل کند.

آخرین برنامه‌ی کیتارو بعد از چهار شب اجرا، و درست پیش از آنکه به فرودگاه برود، بازدید از موزه‌ی موسیقی بود، جایی پایین‌تر از میدان تجریش که به دور از شلوغی بازار، سازهایی با عمر ده‌ها و صدها سال کنار هم قرار گرفته‌اند تا تنهاترین موزه‌ی مرتبط با موسیقی در کشور سر و شکلی بیاید.

کیتارو که به همراه همسرش، رهبر ارکسترش، نوازنده‌ی ویولون، و یکی دیگر از نوازنده‌های گروهش مهمان علی مرادخانی، رئیس موزه‌ی موسیقی و معاون وزیر ارشاد، بود به‌محض ورود به حیاط موزه از اینکه تهران چنین موزه‌ای در حوزه‌ی موسیقی دارد تعجب کرد، تعجبی که نتوانست آن را پنهان کند: «من پیش‌تر درباره‌ی موسیقی ایران و تاریخچه‌ی آن شنیده بودم اما تصور نمی‌کردم که شما چنین گنجینه‌ای فراهم کرده باشید.»

اولین سازی که در موزه دید «کرنای گیلانی» بود، سازی بلندبالا که داخل حبابی متصل به سقف نگهداری می‌شود. با دیدن این ساز تعجب کرد و گفت خیلی دوست دارد از صدای آن در رنگ‌آمیزی صدایی کنسرت‌هایش استفاده کند. بعدتر که از طبقات بالا نگاهی دوباره به این ساز انداخت، دریافت که نه خود ساز، بلکه محفظه‌ی نگهداری آن بزرگ بوده و اشتباه در ترجمه باعث شده که دلش برای کرنای گیلانی برود.

گشتی در بخش سازهای کوبه‌ای دیدار آهنگساز پنجاه‌ساله‌ی ژاپنی بود از سازهایی که عاشقانه دوستشان دارد و در شکفتن حس شرقی آهنگ‌هایش از آنها بهره می‌گیرد. در این بخش نکته‌ی جالب برای کیتارو این بود که تعدادی از سازهای کوبه‌ای ایرانی در نوازندگی جنسیت داشتند. راهنمای موزه به او نشان داد که در نواختن برخی از این سازها، زنان از مضراب‌های باریک و مردان از مضراب‌های کلفت‌تر استفاده می‌کنند. کیتارو هم به خاطره‌ای از کنسرتش در استانبول اشاره کرد و اینکه زنان آنجا از سازهای کوبه‌ای کوچک روی شانه‌هایشان به هنگام رقص صدایی ملکوتی بیرون می‌کشند.

کیتارو به همراه نوازندگانش دم هر غرفه می‌ایستاد و سعی می‌کرد با سازهای ایرانی آشنا شود یا لااقل صدای هرکدامشان را یک بار بشنود. روبه‌روی دهل شیخ‌فر که رسید و با دست به آن ضربه‌ای زد، برگشت به‌سمت همراهانش و با صدای بلند گفت: «دوست دارم چنین سازی را در خانه داشته باشم و هر روز صدایش را بشنوم!»

درهای کارگاه ساخت ساز ابراهیم قنبری‌مهر به‌روی کیتارو و همراهانش گشوده شدند. همه هیجان‌زده‌ بودند؛ استقبال‌کنندگان جوری تکاپو می‌کردند انگار می‌خواهند هر آنچه سینه‌به‌سینه آموخته‌اند، در همین مجال اندک به آقای آهنگساز بیاموزند. کیوان ساکت به استقبال گروه می‌آید. سازهای کارگاه را یکی‌یکی دستشان می‌دهد و با انگلیسی شکسته‌بسته‌ای ساز را معرفی می‌کند. اندکی بعد دکتر استفان اسمال، رهبر ارکستر کیتارو و نوازنده‌ی کیبورد، اطلاعاتش را از موسیقی ایرانی با نشستن پشت پیانو به رخ می‌کشد. همه می‌نشینند و او نواختن «سلطان قلب‌ها» را بدون حتی یک نت اشتباه شروع می‌کند. کیوان ساکت هم از فرصت استفاده کرد و سه‌تاربه‌دست به او پیوست. دونوازی سه‌تار و پیانو «سلطان قلب‌ها» را کرد موسیقی زمینه‌ی این بازدید. کیتارو که رفت به دیدن استودیو ضبط موسیقی موزه، کیوان ساکت باز هم بیکار ننشست و با سه‌تار یک «کیتارو وِلکام تو ایران» نواخت.

یک‌ساعت و نیم تأخیر در برنامه‌های ازپیش‌‌تعیین‌شده، تشریفات خداحافظی را کمتر و کمتر می‌کند. مرادخانی دم در خروجی به بدرقه‌ی مسافر می‌رود و می‌گوید کیتارو در دهه‌ی فجر دوباره برای اجرای برنامه به ایران بازخواهد گشت. شاید این بار پای یک ساز ایرانی هم به کنسرت او باز شده باشد، کسی چه می‌داند، او متخصص سازهای عجیب‌وغریب است.

منبع عکس: هنرآنلاین

یک پاسخ ثبت کنید

Your email address will not be published.

مطلب قبلی

هرچه دارند قسمت می‌کنند

مطلب بعدی

صدای نگاهت را می‌شنوم

0 0تومان