«یکبار پرسیدی زندگی با امید بهتر است یا بدون آن.
نمیتوانم به هیچ نوع امیدی دل ببندم، در واقع بدون آن احساس آرامش میکنم.»
از خفیهنگاریهای عاشقانهی لف میشچنکو در گولاک
«مرگ همهی مشکلات را حل میکند.» این همان ایدهای است که یوزف استالین در میان سران حزب به زبان میآورد و در طول سالهای ۱۹۳۷ و ۱۹۳۸با تکیه بر آن نزدیک به دو میلیون سرباز، کشیش، استاد دانشگاه، دانشجو و کارگر را با اتهام «دشمن مردم» به ضرب گلوله کشت یا روانهی گولاکها کرد. او بود که دشمنانش را اختراع میکرد، براساس اسناد بهجامانده در اوایل دههی ۱۹۵۰ در شوروی ده میلیون جاسوس وجود داشت و این ده میلیون نفر برای حقوق گرفتن لازم داشتند که دشمنانی برای مردم و خلق دستوپا کنند و بهاینترتیب در هر ساختمانی، طبق اسنادی که ویتالی شنتالسکی به دست آورده بود، بهازای هر پنج خانوادهی ساکن دو جاسوس حضور داشتند. هر همسایهای بهآسانی میتوانست همسایهی دیگرش را به اتهام «دشمن مردم» بودن راهی گولاک کند و بعد پشت دروازههای آهنی اردوگاههای کار اجباری، پشت در سلولهای زندان لوبیانکا و کارگاههای سیبری دیگر هیچ نشانی از حیات یا مرگ مردمانی که به آن سوی دیوارها رفته بودند باقی نمیماند. بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، مؤسسات بسیاری تلاش کردند تا نشانی از تبعیدشدگان بیابند، مؤسسهی مموریال بیشازهمه تمرکزش را روی سرنوشت مردمی که در گولاکها جان دادند گذاشت. از دههی نود میلادی این مؤسسه با یافتن بازماندگان و جانبهدربردگان از گولاکها تلاش میکرد از سرنوشت مفقودان و وضعیت حاکم در آنجا مستنداتی تاریخی جمعآوری کند. آیرینا اوستروفسکایا، یکی از محققان مؤسسه، با زوجی آشنا شد که در اوج دوران تصفیههای استالینی هشت سال و نیم از هم جدا شده بودند. او به لف میشچنکو کمک میکرد تا خاطراتش را بنویسد. لف بعد از پنج سال همکاری با خانم پژوهشگر راز سربهمهری را باز کرد که در تاریخ اردوگاههای کار اجباری کمسابقه و حتی بیسابقه بود. او نهتنها در دوران اساراتش موفق شده بود سهبار معشوقش، اسوتلانا، را پنهانی به آغوش بکشد، بلکه آن دو، در تمام آن هشت سال و نیم، نامههای بسیاری را با هم ردوبدل کرده بودند. لف سال ۲۰۰۵ از گنجینهی عظیمش پیش روی اعضای مؤسسهی مموریال پرده برداشت. لف و اسوتلانا ۱۲۴۶ نامه ردوبدل کرده بودند و اتفاقاً این لف بود که بیشتر مینوشت. از بخت خوش در پاییز ۲۰۰۷ درست یک سال پیش از مرگ لف، در نودویکسالگی، او کل این گنجینه را به مؤسسهی مموریال میسپرد و همان موقع اورلاندو فیجز در مسکو و در دفتر مؤسسهی مموریال، با جعبههایی مملو از نامههای عاشقانهی این زوج روبهرو میشود. اورلاندو فیجز، تاریخنگار بریتانیایی که با کتابهایش دربارهی تاریخ روسیه شهره است، در ۲۰۱۲ براساس این نامهها کتابی منتشر کرد که سویهی دیگری از جریان زندگی را به نمایش میگذارد. فیجز براساس این نامهها کتاب «فقط برایم بنویس» یا همان «عشاق گولاک» را نوشت. او نامهها را دستمایهی ساختن داستانی مستند کرد که با اطلاعات تکمیلی خود نویسنده، و گفتوگوها، زندگی و عشق به زیستن زیر سایهی مرگ را به تصویر کشیده است؛ هرچند نامهها را نمیشود با آنچه از نامههای اندک اوسیپ ماندلشتام در دوران تبعید و حبس مانده مقایسه کرد، چراکه در این نامهها از نثر و لحن شاعرانه خبری نیست. اسوتلانا فارغالتحصیل رشتهی فیزیک است و لف هم مهندس. اما این نامهها در برههای هشتساله تلاش کردهاند دو نفر را با فاصلهای بسیار دور از هم، در شرایطی که یکی از آنها هر لحظه ممکن است با زندگی وداع کند، در پیوند با هم و امیدوار نگه دارند. درعینحال نامههای لف تصویری روشن از زندگی در گولاک بهدست میدهند. اورلاندو فیجز معتقد است «نامههای او احتمالاً تنها سند معاصر از زندگی در گولاک تلقی میشوند که تاکنون افشا شده است. خاطرات زیادی از زندانیان سابق در اردوگاههای کار اجباری روسیه در اختیار داریم، اما هیچیک قیاسپذیر با این نامههای سانسورنشده نیست که در دوران خود در منطقهی محصور میان سیمهای خاردار نوشته شده است».
لف در این نامهها در لحظههایی سخت ناامید شده و در لحظههایی، با دلگرمیهای اسوتلانا، نامههایی که در پاسخ به او نوشته امیدوارانهتر شدهاند. او در یکی از آن لحظههای بازگشت امید مینویسد: «اسوتا، بیا تاجاییکه میتوانیم امیدوار باشیم و آن را از دست ندهیم. یک نکته را خوب میدانم و آن اینکه وحشتناکترین چیز در زندگی یأس و ناامیدی کامل است. چشم پوشیدن از «احتمالات» و دست از مبارزه کشیدن، آن هم وقتی که قادر به آن هستی، بدترین نوع خودکشی است.»
در طول حکومت شوروی، بیست میلیون نفر راهی اردوگاههای کار اجباری شدهاند و تقریباً دو میلیون نفر همزمان با لف در اردوگاههای سراسر روسیه یا زندان حضور داشتند، اما هیچکدام بخت این را نداشتند که چنین نامهنگاریهای عاشقانهای را دور از چشم مأموران و تنها با همدلی کارگران تجربه کنند. نامهها به انضمام مصاحبه با لف و اسوتلانا و فرزندانشان دستمایهی نوشتن کتاب «فقط برایم نامه بنویس» شده است.
لف آلمانی میدانست و بازداشتکنندگانش در پی این بودند که او را در ردهی جاسوسان قرار بدهند. او خود برای رفتن به جبهه داوطلب شده بود، اما بعد از ماجرای کاتین یکی از بازداشتشدگان نام او را در بازجوییهایش آورده بود و حالا ان.کا.دو قصد داشت لف را به عنوان جاسوس آلمانها در مسکو دستگیر کند، اما لف همانموقع که پروندهی بازداشتش در مسکو باز شد در اسارت آلمانیها بود و در یکی از زجرآورترین اردوگاههای هیتلر در لایپزیک تا یک قدمی مرگ رفته بود. او در آوریل ۱۹۴۵ موفق شد از اردوگاه آلمانیها فرار کند و درست وقتی آغوشش را برای رسیدن به اسوتلانا باز میکرد دولت شوروی او را نیز همچون بسیاری از سربازان شوروی، که زنده از دست آلمانها گریخته بودند، به جرم جاسوسی بازداشت کرد و این تازه آغازی شد برای هشت سال جانفرسا که او باید برای به دست آوردن هر قرصی از نان و هر لبخندی تا پای مرگ میرفت.
اولین نامه را اسوتلانا در ژوئیهی ۱۹۴۶ برای لف مینویسد و آخرین نامه را هم لف در تاریخ ژوئیهی ۱۹۵۴ نوشته است. لف و اسوتلانا سرانجام در ۱۹۵۵ ازدواج کردند. آنان با دو فرزندشان زندگی طولانی و شادی در پیش داشتند. لف در ۲۰۰۸ در نودویکسالگی چشم از جهان بست و اسوتلانا هجده ماه بعد.
فقط برایم نامه بنویس
عشاق گولاک
اورلاندو فیجز
ترجمهی غلامحسین میرزاصالح
انتشارات مازیار
قیمت ۱۷ هزار تومان