مطابق یک اصل تلویحی قرار نیست در مراسم بزرگداشت کسی نکتهای منفی دربارهی او بیان شود. بنابراین اجازه دهید از همین ابتدا بگویم که آنچه من دربارهی حسین شهیدی میگویم کل حقیقتی است که دربارهی او میدانم و اگر او ضعف و نقصی میداشته من از آن بیخبرم. همین واقعیت کار گفتوگو دربارهی سواد، کردار و رفتار و اخلاق حسین را دشوار و باورنکردنی میسازد چون حتی یک صفت تفضیلی برای او نمیشناسم و آنچه از او دیدهام، همه مشمول صفت عالی است.
حسین انسانی شریف، ایثارگر و نیکوکار، بردبار، فروتن، قانع و مؤدب بود. او در دانشگاه امریکایی بیروت مهندسی برق خوانده بود ولی عشق و علاقهی او، هم به کار و تحقیق رسانهای و هم به علوم انسانی، بود. حسین هیجده سال تمام کارمند سرویس جهانی بیبیسی بود. دو، سه سال اول آن تهیهکنندهی برنامههای رادیویی بود اما چنان دانش و لیاقتی از خود نشان داده بود که سالهای بعد مدیر آموزش رسانهای برای روزنامهنگاران از هر ملیتی شد. در همین سالها او موفق شد که از دانشگاه لندن گواهینامهی فوق لیسانس اقتصاد بگیرد. اما عطش او برای دانش، خاصه در حوزهی رسانهها و تاریخ، آنچنان بود که داوطلبانه از شغلش استعفا داد و از حقوق و مزایای قابل ملاحظه آن چشم پوشید تا در دانشگاه آکسفورد برای درجهی دکتری به پژوهش بپردازد. البته میخواست در حوزهی رسانه و روزنامهنگاری تحقیق کند ولی وقتی دربارهی موضوع ویژهی آن با من مشورت کرد گفتم که دربارهی سیر تحول روزنامهنگاری در ایران، از پارهوقت و غیرحرفهای به تماموقت و حرفهای، هیچ تحقیقی نشده و چنین کاری به تمام معنا بدیع و ماندنی خواهد بود. و این موضوع رسالهی او شد.
دورهی رسالهنویسی برای دکتری در دانشگاه آکسفورد دستکم سه سال است ولی دانشجویان بسیار نادری به این توفیق دست مییابند و معمولاً این دوره تا شش سال به طول میانجامد. اما حسین کار رسالهاش را در ظرف سه سال به پایان برد و آن را با موفقیت تمام گذراند در حالی که در همان مدت چند ماه در کابل برای برنامهی زنان سازمان ملل کار کرد و در دو دانشگاه جدیدالتأسیس لندن درس پارهوقت اقتصاد میداد.
پس از آن حسین استاد علوم رسانهای در دانشگاه امریکایی بیروت شد و سه سال بعد از آن به دانشگاه امریکایی لبنان پیوست. در ضمن او گهگاه در فلسطین، اردن و الجزایر نیز درس میداد. و در همین سالها کتابی که بر مبنای رسالهی دکتریاش نوشته بود با عنوانJournalism in Iran: From Mission to Profession توسط انتشاراتی Routledge منتشر شد که اکنون میشنوم روایت فارسی آن در تهران انتشار یافته است.
در سال ۲۰۰۳ میلادی که یک کنفرانس بینالمللی به مناسبت سدهی صادق هدایت در دانشگاه آکسفورد سازمان میدادم، حسین دستیاری مرا پذیرفت و بیشتر توفیق آن کنفرانس مدیون زحمت و درایت او بود.
و سال پس از آن که کنفرانس بینالمللی دیگری دربارهی ایران در قرن بیستویکم در آکسفورد ترتیب دادم حسین در تنظیم و ویرایش مقالات آن با من شریک شد و حاصل آن کار کتاب Iran in the 21st Century بود که آن را هم انتشاراتی Routledge منتشر کرد ولی هنوز به فارسی ترجمه نشده است.
هنگامی که من کتاب ایرانیان را مینوشتم از حسین خواهش کردم که هر فصل آن را که آماده میشد بهدقت بخواند و نقد کند. او هم با آن شیوهی ایثارگرانهای که داشت پذیرفت و با نقدهای خود بر غنای آن کتاب افزود. اما این پایان داستان نبود چون او برای ترجمهی آن کتاب داوطلب شد و آن را به بهترین نحو ممکن به فارسی برگرداند.
من سیزده سال سردبیر مجلهی علمی Iranian Studies بودم و حسین هشت سال از آن را دستیار سردبیر در مقالات حوزهی علوم اجتماعی بود.
کار کردن با آن دوست مطلع، دقیق و وظیفهشناس موهبتی بزرگ و اطمینانبخش بود، به گونهای که نهتنها من بلکه حتی گهگاه کسانی که مقالاتشان را رد کرده بود از حُسن سلوک و روش هوشمندانه و مثبت او سپاسگزار بودند.
من دو بار در بیروت مهمان بزرگواری حسین شدم و هنوز از مهماننوازی بیحساب او شرمندهام. او به زبانهای فارسی و انگلیسی تسلط کامل داشت، مقداری هم فرانسه میدانست و به عربی حرف میزد و درس میداد. او خیلی زود از دست ما رفت، ولی به قول سعدی:
دو چیز حاصل عمر است، نام نیک و ثواب / وزین دو درگذری کل من علیها فان
*این یادداشت در شب حسین شهیدی خوانده شد و متن آن در اختیار شبکه آفتاب قرار داده شد
عکس حسین شهیدی (سمت راست) از آرشیو خانوادگی شهیدی و عکس همایون کاتوزیان (سمت چپ) از ابوالفضل نسایی است