برشت در مشهورترین شعرش میگوید «ما که میخواستیم جهان را مهربان کنیم، خود مهربان بودن نتوانستیم». مهم نیست توجیه آوردنش برای اردوگاههای کار اجباری و سالها سرکوبِ مردم در اتحاد جماهیر شوروی، الان رقتانگیز بهنظر میآید، مهم این است که تا همین چند دهه پیش هدف و بلندپروازیِ اغلب آدمها تغییر دادن جهان بود، نه چند نفر، نه جمعی محدود، نه کشورشان: جهان. پیشترش نیای معنوی برشت هم در قول مشهورش گفته بود تفسیرِجهان دیگر کافی است، وقت تغییر جهان فرارسیده.
فیلم ساختن در ایران، حالا دیگر با زیرِ چهارصد پانصدمیلیون تومان حتا رؤیا هم نیست، توهم است. هزینههای بیست روز فیلمبرداری در لوکیشنهایی محدود با بازیگرانی غیرستاره و آلات و ابزاری معمولی، کمتر از این رقمها درنمیآید. و هرجور خواست فراتر از این، یعنی باید پولی حتا بیشتر بدهی. حتماً استثناهایی هست، اما طبیعیاش این است که یک فیلمساز جوان دیگر خودش از پس چنین رقمهایی برنمیآید و نمیتواند با پسانداز و حمایتهای خانواده و رفقا فیلم اولش را بسازد. باید بیفتد دنبال تهیهکنندهی حرفهای و سرمایهگذاری که وسط گذاشتن چنین ارقامی برایش خیلی خطر کردن نباشد. و هر آدمی که در این شهر زندگی میکند، خوب میداند پیدا کردن اینقبیل آدمها و جور کردن چنین رقمهایی چهقدر مشکل است. جشنوارهی فجر امسال اما نشان میداد چه تعداد جوانهای زیادی در این کار موفق بودهاند. حدود بیستتای فیلمها ساختهی اولِکارگردانانشان بود و از اینور و آنور خبر میآمد ده دوازدهتایی فیلم دیگر فیلمسازاولیها را هم به جشنواره راه ندادهاند یا کنار گذاشتهاند. بهمعنای واقعی کلام، دستبالا را جوانها و نوآمدهها داشتند و سینماها در قبضهشان بود. پرسش این است: فیلمهایشان به زحمت جفتوجور کردن امکانات مالی لازمشان میارزید؟
پرسش بیاهمیتی نیست چون یک بار فراهم آوردنِ چنین رقمهایی بهقدر کافی مشکل هست، اما اگر فیلمی نه برگشت مالی داشته باشد و نه نظر خواص و خارجیها را جلب کند، یعنی نتواند سرمایهگذاران بعدی را وسوسه کند برای کسبِ سود مالی یا اعتبار هنری روی کارگردان جوان سرمایهگذاری دوباره کنند، احتمالاً راهی برای تازهواردها باقی نمیماند جز درافتادن به وادیِ ابتذالِ ساختن فیلمهایی برای تلویزیون یا شبکهی خانگی ــ یا هم کمی بهتر از اینها: خانهنشینی. فیلمهای اول هر فیلمسازی حتماً اشکالات و گیروگورهایی دارد، حتماً جاهاییشان میشود آماتوریسم و نابلدی دید، و حتماً طول میکشد هر کس به زبان شخصی و سبک خاص خودش برسد، اما در همان فیلم اول هم از یک چیز نمیشود طفره رفت، اینکه تماشاگر، منتقد، سرمایهگذار، تشخیص بدهد کارگردان خواسته به سبک و جهانی شخصی برسد یا نه. موفقیت یا شکست مهم نیست اما نیت چرا، اینکه بلندپروازی بدل شدن به کارگردانی بزرگ و حسابی را داری یا نه؛ آمدهای جهان را زیروزبر کنی، یا نه، تهِ تهَش میخواهی یکی باشی و بشوی عین بقیه، یکی دیگر وسطِ جمع قبلیها که فقط هست.
در جشنوارهی فجر امسال، طرف فیلمهای فیلمسازهای قدیمی هم نرفتم و هر روز توی صفهایی ایستادم برای دیدن فیلمهای نوآمدهها. با خودم گفتم، حالا که درها کمی باز شده و آدمبدها رفتهاند، بروم تماشاگر و گزارشگر خونهای تازهای باشم که بنا است در رگِ سینمای ایران بدود و تکانش بدهد. خاطرهی خوب هومن سیدی و بهرام توکلی و مجید برزگر سالهای گذشته پس ذهنم بود و با خودم گفتم اگر هرکدامِ آنها در دورههای قبلی جشنوارهی فجر، تکستارههایی بودند، حالا آسمانی پرستاره در انتظارم است و بروم تا ناظر و روایتگر این منظر تازه باشم.
رفتم و سرخورده و حیرتزده شدم.
حیرتزده شدم چون باورم نمیشد آدمهایی در شرایطی که اینقدر جور کردن پول و امکانات مشکل است، جان کندهاند و همهچیز را مهیا کردهاند و بعد فیلمی ساختهاند که خیلی فرقی با همهی فیلمهای دیگر ندارد، که شبیهش را هر سال کلی آدم میسازند و آب هم از آب تکان نمیخورد. نسبت آنهمه زحمت و تقلا را با فیلمهایی اینقدر معمولی و پیشپاافتاده نمیفهمیدم. و همین سرخوردهام هم کرد؛ انتظارم دیدن فیلم خوب نبود، اما تماشای دستکم شکستهای باشکوه چرا. انتظار داشتم ببینم کسانی آمدهاند برای همه آس رو کنند و لاسوگاس را به توبره بکشند و ببَرند (و برایم هیچ مهم نبود تهَش آسوپاس از در بیرون بروند)، اما چیزی که شاهدش بودم، آدمهایی سربهزیر و فروتن بودند که حتا جرئت قماری کوچک با رفقایشان نداشتند، پا گذاشتن به جمع مدعیان و هماوردی با قبلیها و دوروبریها که پیشکش. دستکم در حیطهی هنر، فروتنی آدم را محترم اما رقتانگیز میکند. جشنوارهی امسال جشنوارهی خیلی محترمی بود.
اینکه آدمی بخواهد دنیا را مهربان کند اما خودش نتواند مهربان باشد، لااقل ستایش آدم را برمیانگیزد که کسی بلندپروازیاش را داشت و جانش را کَند اما نتوانست؛ اینکه سقف خواستت این باشد که خودت و دو سه نفری را راضی کنی و نتوانی، فقط غمانگیز است.
این دورهی جشنواره برای من غمانگیزترین بود.
عکس از فرارو