بدیهی است که فقط در نقاطی از جهان که میمون زیست میکند چون افریقا، بعضی نقاط آسیا، نواحی مرکزی امریکای جنوبی و امریکای شمالی، اسطورهی میمون و مفاهیم نمادین میمون وارد فرهنگ این نقاط شده است. در سایر نقاط جهان نمادها وجهی اسطورهای ندارند بلکه تمثیلهایی مرتبط با ریختشناسی و رفتارشناسی میمون هستند. به احتمال قوی میمون در ایران بومی نبوده و محلههایی چون میموندره، در بخش ابهر از شهرستان زنجان، میزبان میمونهایی از مناطق دیگر بوده. در ضمن میموندژ از قلاع اسماعیلیه، در دهستان رودبار شهرستان قزوین که به دستور حسن صباح ساخته شده بود و بهدست هلاکوخان مغول با خاک یکسان شد، دژی خجسته و سعید منظور بوده و از واژهی عربی میمون آمده، یا میمونآبادها که در چندین نقطهی ایران وجود دارند، با واژهی جانور میمون بیارتباط هستند و به معنای مبارک و خجستهاند. از طرفی در ایران تعداد انگشتشمار ضربالمثل دربارهی میمون اثباتگر همین نکته است؛ یا قصههای عامیانه در مورد میمون، که بسیار اندک است، و آنچه هست ترجمههای اخیر از ادبیات کودکانهی خارجی؛ در شعر قدیم فارسی میمون با بنواژهی عربی به معنای مبارک و خجسته آمده و میمون جانور، بهصورت بوزینه یا بوزنه، در پنج شعر از مولانا جلالالدین و یک جا در «خسرو و شیرین» نظامی که ریشهی برخی ضربالمثلها شدهاند، اما نه در حافظ و سعدی …، در «کلیله و دمنه» چه از اصل هندی و موسوم به «پنجه تنتره»، نوشتهی بیدبا، و چه نوشتهی برزویهی طبیب به فارسی میانه و به نام «کلیلگ و دمنگ»، که گم شده، فعلاً فقط با ترجمهی نصراله منشی به فارسی موجود است، که در آن بهصورت بوزنه آمده که یکی حکایت «بوزینگان و یراعه» (کرم شبتاب) و دیگر حکایت «بوزنه و باخه» (سنگپشت) که اولی تمثیل هوش و دومی تمثیل حرفناشنوی است. یکی از برابرهای میمون، کَپی، از واژهی پهلوی است و در سنسکریت نیز به همین شکل آمده، و گمان میرود واژهی کُپی به معنای رونوشت از همین واژه وارد زبانهای لاتین شده باشد، به دلیل صفت تقلید میمون، و حتی واژهی قباله از کپی آمده است. ریشهی واژهی میمون و زمان کاربرد آن را در زبان فارسی در هیچکجا نیافتم. به هر صورت تقریباً یقین است که میمون در هیچزمانی بومی ایران نبوده و ازاینرو اسطورهای نداشته تا نمادی بر آن مترتب شود. باری برای یافتن اسطورهی میمون و جستوجوی مفاهیم نمادین آن به مکانهایی سفر میکنیم که میمون بومی آن است: هند، تبت، چین، ژاپن، افریقای سیاه، امریکای شمالی و جنوبی؛ و همچنین به یونان که میمونِ بومی ندارد اما حضوری کوتاه از میمون در اسطوره دارد:
در اساطیر هندو هنومن(هنومت)، به معنای سختآرواره، خدا-میمون هندو، پسر ملکهی میمونها اَنجنا و دستیار ششمین تجسد ویشنو، راما- قهرمان حماسه و منظومهی «رامایانه»- بود. هنومن به خاطر چابکی، نیروی بدنی، علم و همچنین وفایش به راما شهرت داشت. پدرش وایو خدای باد بود و ازاینرو هنومن میتوانست خود را در هوا جابهجا کند. او جنگجویی ماهر و سرکردهی لشکر میمونها و خرسها بود. هنومن همسر راما، سیتا را که توسط مظهر شر و بدی، راوانه ربوده شده بود، نجات داد و راما را که در جنگ با راوانه زخمی شده بود، بر پشت نشاند و تا هیمالیا پرواز کرد و در آنجا با گیاهی جادویی زخمهای مهلک او را شفا داد. راما به این خاطر به هنومن جاودانگی عطا کرد. (تصویر ۱)
هنومن را با صورتی بزرگ و دمی دراز تصویر میکنند. اسطورهی هنومن در نمادشناسی هندو نشاندهندهی مهارت و خودجوشی است. در هند زنان نازا لخت میشوند و مجسمهی میمون مقدس یا هنومن را برای بارور شدن در آغوش میگیرند.
در اساطیر تبت تبتیها میمون را نیای خود میدانند و او را در مقام بودیستوه یا مظهر بودا، که موجودات کامل را به نیروانه یا کمال میرساند، ستایش میکنند. خانهبهدوشی و نبود وابستگی میمونها به مکان، یا لانهای خاص، با سلوک دراویش مقایسه شده، زیرا دراویش قدیم یا فقرا نیز مانند میمونها دوره میگشتند و در جایی خاص سکنا نمیگزیدند، و همین شباهت نشانهی بینیازی لحاظ شده است. از سوی دیگر بوداییان تمرکز و مراقبهی خود را با چگونگی رام کردن میمون مقایسه کردهاند، یعنی رهرو بودایی چگونه با ممارست و تدبیر میتواند نفس خود را رام کند و از وحشی اهلی بسازد. در نمادشناسی، میمون را، که از شاخهای به شاخهای میجهد، تمثیلی از فکر میدانند زیرا فکر هم از شاخهای به شاخهای میپرد. بر مبنای این تمثیل در تصویر چرخ هستی تبتی، یا بهاوَکَره، میمون را نماد آگاهی تفسیر کردهاند. چرخ هستی تبتی یا بهاوَکره بر دیوارهای معابد بودایی تبت و هند دیده میشود. بهاوکره یا چرخ حیات به شکل میمونی ترسیم شده که چرخهی سمساره (دایرهی زندگیهای متوالی و زندگی و مرگ) را در شکم دارد. در مهایانه (شکل پیشرفتهتر و معنویتر آیین بودا) آمده که شمایل چرخ هستی را، به شکل میمونی که چرخهی سمساره را در شکم دارد، شخص بودا ترسیم کرده تا تعلیمات خود را به عامهی مردم منتقل کند. از نظر نمادشناسی سه حلقهی داخلی این تصویر نشانهی جهل، وابستگی و بیزاری است که به کارمهی شخص تبدیل میشود که کارمه عمل شخص در طول یک زندگی است، و در زندگی بعد عکسالعمل هر عمل بهصورت رنج یا نقص نمود مییابد، و به شش نوع رنج در درون سمساره میانجامد. انسان تا زمانی که به دانش حقیقی دست نیابد از اسارت سمساره رهایی نخواهد یافت.(تصویر ۲)
در اساطیر ژاپن سانبیکی نوسارو، یا سه میمون فرزانه، تصویر سه میمون را نشان میدهد که با علامت دست میگویند: «بدی را مبین، بدی را مشنو، بدی را مگو.» سانبیکی نوسارو ضربالمثلی تصویری است و نام این سه میمون میزارو، کیکازارو و ایوازارو است؛ میزارو چشمهایش را پوشانده، کیکازارو گوشها، و ایوازارو دهانش را پوشانده. این سه میمون نماد عقل معنوی هستند، و ضربالمثل تصویری آنها در قرن هفدهم روی درِ معبد معروف توشوگو، در نیکو ژاپن، کندهکاری شد و احتمالاً بر مبنای گفتاری از کنفوسیوس تصویر شده بود، در واقع کنفوسیوس و حکمتش از طریق آیین دائو، در قرن هشتم، به ژاپن معرفی شده است. (تصویر ۳)
تفسیر دیگر سانبیکی نوسارو یا سه میمون فرزانه، که به ندیدن و نگفتن و عمل نکردن به بدی اندرز میدهند، متعلق به آیین کوشین است. کوشین یا کوشی شینکو مذهبی مردمی در ژاپن بود که اصالتاً از آیین دائو چین آمده بود و از آیین شینتو و آیین بودا و سایر باورهای محلی تأثیر گرفته بود. طبق آیین کوشین، سه جسم اثیری در هر موجودی وجود دارد که سانشی نامیده میشود. در شبی که کوشین- ماشی خوانده میشود، و هر شصت روز یکبار پیش میآید، اگر صاحب این سه جسم اثیری، یا سانشی، آن شب را بخوابد، سانشی بدن او را ترک میکند و نزد تن-تای یا خدای آسمان میرود تا اعمال بد شخص را به تن-تای گزارش دهد. تن-تای خدایی است که تصمیم میگیرد مردم بدکردار را تنبیه کند، آنان را بیمار و طول زندگیشان را کوتاه کند، و در موارد سخت رشتهی زندگیشان را ببرد. بهروشنی معلوم نیست در چه تاریخی رسم کوشین-ماشی در ژاپن معمول شد، بههرحال این رسم در قرن نهم میلادی اجرا میشد. مذهب کوشین امروزه به خاطر اصل مردمیاش پیروان کمتری دارد و محل عبادت آنها به معابد بودایی منتقل شده است. سانبیکی نوسارو یا سه میمون فرزانه معروفترین نماد مذهب کوشین هستند. درست نمیدانیم چرا سانبیکی نوسارو بخشی از باور مذهب کوشین شده است، تصور میرود که مانند این سه میمون، که چشم و گوش و دهان خود را پوشاندهاند، سانشی و تن-تای هم نباید اعمال بد افراد را بشنوند، ببینند یا بگویند. ژاپنیها گاه این سه میمون را در محل اقامت خود قرار میدهند تا از خانه و فرزندان آنها مراقبت کند و در این حالت این سه میمون حکم نظرقربانی را دارند. بعضی از ژاپنیها، در شب کوشین-ماشی دوستان و همسایگان را دعوت میکنند و کنار مجسمهی سه میمون بیدار مینشینند و کاسهای برنج، آش و میوههای فصل، شمع و عودی را بر کرسی میگذارند. همه سعی دارند در طول شب بیدار بمانند. این تنها راهی است که مانع خروج سانشی از بدنشان و گزارش اعمال آنها به تن-تای میشود.
سانبیکی نوسارو یا سه میمون فرزانه، که از اصل متعلق به مذهب کوشین بودند، روی درِ معبد توشوگو در نیکو ژاپن یعنی روی در معبدی شینتویی کندهکاری شده بودند که در واقع به این خاطر بود که میمون در مذهب شینتو نیز از نظر نمادشناسی حائز اهمیت است. بهعلاوه میمون در ارتباط با آیین ذن و آیین بودا هم هست و در این آیینها نیز جنبهای متبرک دارد. ژاپنیها عقیده دارند که میمون بشارت نیکیها را میدهد. حتی در جشن مهمی که در سال میمون گرفته میشود، که هر دوازده سال یک بار رخ میدهد، میمون علامت شادی و عقل است.
در ژاپن مرسوم است که نام میمون را در مراسم ازدواج بر زبان نیاورند زیرا ممکن است باعث شود عروس فرار کند، اما در عوض معروف است که میمون ارواح خبیث را دور میراند، ازاینرو اغلب به کودکان عروسکی به شکل میمون هدیه میدهند. همین عروسکها را به زن آبستن هم میدهند. (تصویر ۴)
میمون در اساطیر چین میمونها، بهخصوص بوزینهی دمکوتاه و میمون درازدست، بیش از دو هزار سال است که در فرهنگ چین نقش نمادین مهمی را بر عهده دارند. حضور میمون در منطقهالبروج چینی نشانهی همین اهمیت است. مهمترین میمون اساطیری در فرهنگ چین سونووکونگ یا شاهمیمون نام دارد. او از سنگی جادویی زاده شد. این سنگ بر قلهی کوهی قرار داشت و از آن نقطه نیروهای آسمان و زمین متعلق به آغاز زمان را دریافت میکرد. همین سنگ تبدیل به زهدانی جادویی شد و روزی تخم نخستین را زایید که به اندازهی توپ بود. وقتی باد به این تخم وزید، تبدیل به میمونی سنگی شد که دارای پنج حس و چهار دست و پا بود. وقتی میمون سنگی به دنیا آمد، از همان ابتدا میتوانست روی زمین راه برود. بعد به چهار جهت تعظیم کرد. وقتی چشمان میمون سنگی حرکت کرد، دو شعاع نور زرین به سوی قصر یشم ساطع شد و حکیم بزرگ آسمان، خاقان بزرگ گنبد آبی آسمان، را بهتزده کرد. خاقان بزرگ بر اریکهاش در تالار ابرهای معجزهآسا در قصر مِه نشسته بود، و دورتادورش وزیرانش نشسته بودند. وقتی خاقان بزرگ گنبد آبی آسمان این نور زرین خیرهکننده را دید، دستور داد چشمِ هزار فرسخ و بادِ گوشدار دروازهی جنوبی آسمان را بگشایند و نگاه کنند. پس آنها خبر آوردند که در جزیرهای از گلها و میوهها، سنگی جادویی روی قلهی کوهی بوده که تخمی جادویی به دنیا آورده و این تخم تبدیل به میمونی شده و این نوری که تمام قصر یشم را روشن کرده از چشمان این میمون سنگی ساطع شده است، اما از وقتی که میمون غذا میخورد و میآشامد، نور بهتدریج خاموش میشود. این میمون که میتوانست بدود و بجهد، از درختان و گیاهان غذا بخورد و از برکهها و چشمهها بیاشامد، با گرگها دوست شده بود و با ببر و یوزپلنگان میچرخید، با گوزنها رابطهی خوبی داشت، و با میمونها خویشی داشت. شبها روی صخرهها میخوابید. اما وقتی میمونها به جستوجوی سرچشمهی رودها و آبشارها رفتند و گفتند هر که بتواند به منبع آب برسد او را شاه میکنیم، میمون سنگی به پشت آبها رفت و سرچشمه را پیدا کرد و شاهمیمون یا سونووکونگ لقب گرفت. پس از جنگها و درگیریها با خاقان قصر یشم، به خواستهی خاقان قصر یشم، بودا او را بر کوهی زندانی کرد و پنج قرن آنجا زندانی بود و کاغذی که مانترهی «اوم، مانی، پدمه، هوم» به خط طلا روی آن نوشته شده بود به دور او پیچید، او از این کاغذ تعلیمات بودا را گرفت. سپس شاگرد یوانگ-سن حکیم شد و به هند رفت تا سوترههای (سوره) بودا را جمع کند، و سفر آنان به غرب آغاز شد، در این مرحله سونووکونگ به رهرو تیزهوش بوداییدائویی تبدیل شده بود. (تصویر ۵)
رمان کلاسیک چینی موسوم به «سییوجی» به معنای «سفر به غرب» از این اسطورهی چینی برداشت شده و باقی مانده است. در این رمان شخصیت اصلی سون ووکونگ (سون هینگ چو) یا شاهمیمون نام دارد. در این رمان که نوشتهی وو-جینگین است، این شاهمیمون همانند داستان اسطورهای خود از سنگ زاییده شده بود و نیروهای فوقطبیعی را از طریق تمرینات بودایی به دست آورده بود. در این رمان نیز سونووکونگ، بعد از شورش در مقابل آسمانها، بهدست بودا در زیر کوهی محبوس شد، سپس با حکیمی (یوانگ-سن) در سفری همراه شد تا سوترههای اصلی بودا را از هند به چین بیاورد. در این رمان این میمون همسفری لوده و مسخره نبود بلکه کاهن هوشمند بودایی بود. (تصویر ۶)
در این رمان کلاسیک سونووکونگ یا شاهمیمون نیروی بسیار دارد و بسیار سریعالحرکت است، به ۷۲ صورت میتواند تغییر هیأت بدهد و به شکل حیوانات و اشیای مختلف درآید، اگرچه گاهی به خاطر دمش برای بعضی اشکال بهطور کامل تغییرهیأت نمیدهد. سونووکونگ جنگجوی ماهری است و هر دانهی مویش قدرتی جادویی دارد که میتوانند به اشیای برنده و سلاحهای قوی بدل شوند. در ضمن سونووکونگ میتواند به باد و آب فرمان بدهد و طلسمی برای دفع شیاطین بخواند و انسانها و پریان و خدایان را بیحرکت کند. سونووکونگ در این رمان، که بازگفت همان سونووکونگ اسطورهی چینی است، احتمالاً از هنومن هندو، شاگرد راما که داستانش در رامایانه آمده و همچنین از عناصر فولکلور چینی الهام گرفته شده، حتی برخی از محققان سونووکونگ را بر وجود هنومن هندو تأثیرگذار میدانند، نه برعکس.
در منطقهالبروج چینی، میمون بر برج قوس استیلا دارد. اسطورهی سونووکونگ در نمادشناسی علامت عقل و تدبیر و درعینحال چابکی و بازیگوشی است.
میمون در اساطیر یونان در اساطیر یونان، کرکوپهها میمونهایی بودند که در جادهها راهزنی میکردند. آنها ماجراجویان شوخی بودند که عابران را به خشم میآوردند. دو کرکوپه در راه به هراکلس برمیخورند، و وقتی هراکلس در کنار جاده به خواب رفته بود، میخواستند به اموال او دستبرد بزنند، اما هراکلس بیدار میشود و بهآسانی بر آنها غلبه میکند و هر یک از آنها را به انتهای چوب بلندی میبندد و بر شانهی خود حمل میکند. اما آنها با شوخیهای خود هراکلس را به خنده میآورند و هراکلس آنها را آزاد میکند. (تصویر ۷)
در بعضی سنگنگارهها در یونان، میمونها به شکل خادمان خدایان تصویر شدهاند و واسط میان انسان و عالم خدایان هستند.
اسطورهی میمون در افریقا فالیهای کامرون میمون سیاه را مظهر آهنگر نخستین میدانند که آتش را دزدید. اکسو، از شیادترین چهرههای اساطیری افریقای غربی، به شکل میمون است، در داهومی، الگبا یا لگبا خوانده میشود؛ معروف است که اکسو موجد نزاع میان آدمها میشود و میان انسانها و خدایان نفاق میافکند. اکسو از مکارترین پیکهای خدایان است. او را بیخانه و روحی آواره میدانند که در میدانها و چهارراهها ساکن است. در باب این میمون قصهها و آهنگهای بسیار مانده است و شخصیت دیگر این قصهها شیر و فیل هستند که میمون از قول فیل چیزی به شیر میگوید و آنها را به جان هم میاندازد.
اسطورهی میمون در میان هندیشمردگان در واقع باورهای مردمی دربارهی میمون از افریقا به اقوام سرخپوست رفته است. از جمله اکسو، با همین نام و همان خصوصیات افریقایی خود، به باورهای سرخپوستان راه یافته است. در بعضی نقاط امریکای شمالی و جنوبی، هندیشمردگان میمون را نماد روح میدانند. میمون قهرمانی تمدنساز بوده و اختراع آتش از طریق اصطکاک به او منسوب است، او را جگوار، که نشانهی نیروی اهریمنی است و دهانش دهانهی دوزخ است، میبلعد اما در سفر در شکم جگوار، که چون سفر در دوزخ است، آتش را کشف میکند و خود را نجات میدهد و جگوار را میخورد. میمون در این سفر همچون رهرو باطنی عمل میکند، و قدرتهای خود یعنی هوش و زیرکیاش را پشت شوخی و هزل پنهان کرده است. سرخپوستان بولیوی عقیده دارند مردگان در مسیری که آنان را به نیاکانشان میرساند آزمونهای بسیار را باید بگذرانند که یکی از آنها غلغلک بهدست میمونی با ناخن نوکتیز است.
در میان آزتکها و مایاها، مردمانی که زیر علامت میمون به دنیا آمدهاند (میمون یکی از روزهای تقویم آنهاست) در هنرها مهارت دارند، آوازهخوان، خطیب، نویسنده، مجسمهساز، صنعتگر، آهنگر و سفالگرهای زبردستی هستند. در باور آنها میمون با خورشید ارتباط دارد، و خورشید به عنوان خدای آواز و موسیقی ملقب به شاهزادهی گلها بوده و بهصورت میمون تصویر میشده. میمون نماد فردی آگاه یا صنعتگری ماهر بود. میمون را نشانهی شهوتپرستی و تندمزاجی هم میدیدند، اما در چند نگاره میمون را بهصورت همزاد خدای مرگ و خدای نیمهشب تصویر کردهاند. میمون نشانهی آسمان شبانه و هر آن چیزی بود که برای بازگشت خورشید قربانی میشد. (تصویر ۸)
ایواریکا اسطورهای از آکاوایو در امریکای جنوبی است؛ به زبان آکاوایو، ایواریکا به معنای میمون است، ایواریکا چهرهای خدعهباز و به خاطر هوش، تنبلی، حرفناشنوی، حرص و کنجکاویاش معروف است. در اسطوره آمده که ایواریکا از زیگو نیمخدای سدساز، که سدی بر رودی پهناور ساخته بود، غذایی دزدید و زیگو از خشم سیلابی فرستاد که تمام زمین را فراگرفت.
شاید بتوان گفت میمون در تمام این اسطورهها مظهر هوش، عقل و مطایبه است، و جالب اینکه در ایران میمون را اغلب مبارک مینامند، یعنی معنای مبارک از واژهی عربی میمون بر جانور میمون نشسته است و او را مبارک کرده است.