دستم نگیر، دستم را تو نگیر

اگر اجرای گروه تئاتر تازه از «بالأخره این زندگی مال کیه؟» را ندیده بودم می‌توانستم کماکان همان دیدگاه قبلی‌ام را درباره‌ی نمایشنامه حفظ کنم، اینکه نمایشنامه‌ای در ادامه‌ی سنت تئاتر برنارد شاو است، با همان منش جدلی، طنزها، و موشکافی‌هایی که شاو هنگام پرداختن به موضوعات اجتماعی دارد. برایم واضح…

ادامه

چشمک می‌زنم جواب بده

تهران پنج‌شنبه باز هم جوگیر بود، این ‌بار البته نه آن‌طوری که خیابان‌ها بند بیاید، این‌بار این شور اهالی تهران حاصلی هم داشت و دخل کتاب‌فروشی‌ها را حسابی پر کرد، همین‌که نویسنده و مترجمی در کتابفروشی حاضر بود باعث می‌شد چند ده جلد از کتابش فروخته شود و خیلی‌زود صف…

ادامه

از خیلی نزدیک

هفته‌ی پیش همه‌ی تحلیل‌گران مشغول تحلیل محبوبیت پاشایی و تعجب از حجم جمعیتی بودند که برای یادبود و تشییع جنازه‌ی او به خیابان‌ها آمده بود، و دیگر تحلیل‌گری نمانده بود تا سری به خیابان برفروشان بزند و خیل جمعیتی را ببیند که برای شرکت در افتتاحیه‌ی نمایشگاه نقاشی‌های آیدین آغداشلو…

ادامه

غمگین‌تر از آنچه به یاد داشتم

چند هفته پیش، مجله‌ی «استرند» را ورق می‌زدم که به اعلان چاپ جدیدی از «درخت بخشنده»ی شل سیلورستاین به مناسبت پنجاهمین سالگردش برخوردم. همان جلد سبز آشنای کودکی را داشت، با همان ابعاد بیش‌ازحد بزرگ، همان طرح جذاب رویش، همان طراحی موج‌دار درختی بلند که نوکش از صفحه بیرون زده…

ادامه