کویتیپور خوشش نمیآید او را خوانندهی ارزشی بدانند. میگوید در اصل موسیقیدان است و قبل از جنگ و نوحه و سرودخوانی، کار موسیقی میکرده، ولی جنگ مسیر حرفهایاش را عوض کرد و حالا کسی یادش نمیآید که او فقط مداح نبوده و موسیقیدان هم بوده. دوست دارد فعالیت سیوهفتسالهاش را پاک کند و از صفر شروع کند. این هفته برای کنسرتی که قرار است در تالار وزارت کشور برگزار شود، نشستی مطبوعاتی برگزار کرد و بعد از اینکه کلی از خودش انتقاد کرد و گفت که در موسیقی به خودش نمرهی صفر میدهد و از هیچکدام از آلبومهایش راضی نیست، توضیح داد «خیلی ها به من این اتهام را زدند که جوانان با خوانندگی ما شور و هیجان میگرفتند و به جبهه میرفتند و شهید میشدند که من باید بگویم اولاً حضور در خط مقدم جبهه نیازمند گذشتن از هفتخوان رستم بود، ضمن اینکه تأکید میکنم این غیورمردان آگاهانه به جبهه رفتند و به درجهی رفیع شهادت رسیدند. شاید خیلیها فکر میکردند که ما صبح که از خواب بیدار میشدیم شروع به خواندن کرده و دائم جوانان را به جبهه اعزام میکردیم در حالی که من باور دارم این عزیزان با آگاهی، معرفت، و غیرت پا به این عرصه گذاشتند و از میهن خود دفاع کردند.» کویتیپور البته در این جلسهی مطبوعاتی ترجیح داد دربارهی کنسرت آتیاش که ۲۶ و ۲۷ آذر برگزار میشود اطلاعاتی ندهد و مخاطبانش را در همان تالار غافلگیر کند.
دولتمند خلف، خوانندهی تاجیک، آلبومی در ایران منتشر کرده به اسم «دوشنبه کربلا» که در آن شعرهایی از بیدل دهلوی، حافظ، مولانا، و علیرضا قزوه خوانده. بله علیرضا قزوه. بعید نیست همین فردا دیگر شهرداری هم از شعرهایش در ایستگاههای مترو و پلهای هوایی استفاده کند. داری بدو بدو میروی سوار مترو شوی که میخوانی: «داور گفت آنها بردهاند/ ننه اشتون خندید و رفت در آغوش کری/ کری گفت ما بردهایم…». «دوشنبه کربلا» به سفارش واحد امور موسیقی و سرود سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران تولید شده و شهاب مرادی رئیس این سازمان در مراسم رونمایی آلبوم با قدردانی از علیرضا قزوه به دلیل پیشنهاد و معرفی دولتمند خلف، گفته «نام این آلبوم به ارتباط بین دوشنبه و عاشورا اشاره دارد؛ دوشنبه روز عزیزی در ایران است، شنبه روز رسول خدا، یکشنبه روز حضرت امام علی(ع) و صدیقهی طاهره، و دوشنبه روز امام حسن(ع) و امام حسین(ع) است.» قبلاً محمد معتمدی خوانندهی موسیقی سنتی هم شعری از علیرضا قزوه را با موسیقی مجید درخشانی خوانده بود.
«سبز چشمانش، بنفش صدایش». این اسم آلبومی با آهنگسازی روزبه آذر است که به تازگی منتشر شده. آلبومی سازی و بیکلام. «والس آفتاب»، «چون روزهای آخر پاییز»، «غم غربت»، «یازده روز»، «سومشخص دائم»، «بارانهای پونا»، و «سبز چشمانش، بنفش صدایش» قطعات این آلبوماند. آلبوم قبلی روزبه آذر در سبک موسیقی تلفیقی، «جان به رنگ نارنج» نام داشت که سه سال پیش منتشر شد که آذر دربارهاش گفته بود این آلبوم برداشت عینی و شخصی او از موسیقی فلامنکو است.
«خوشخرامان» یکی دیگر از تازههای موسیقی است. خوانندهاش متین رضوانیپور است و شامل شش تصنیف بازسازیشده که چند راوی قدیمی روایتشان کردهاند. نوا و آوازهای این آلبوم بر اساس قطعاتی قدیمی از موسیقی منطقهی خاورمیانه است. رضوانیپور به مناطق مختلفی سفر کرده تا بتواند آهنگهای قدیمی و بکری را از ایران، عراق، افغانستان، و هند جمعآوری و در این آلبوم ازشان استفاده کند. در این آلبوم جز متین رضوانیپور که خواننده و پژوهشگر) بوده، محمدباقر زینالی (سنتور، کمانچه، و بربط)، محمد امینپور (تار و بمتار)، سیاوش کریمینژاد (دف و دایره) همکاری کردهاند.
آلبوم تازهی علیرضا افتخاری ۲۳ آذر میآید. اسم آلبوم «پادشاه فصلها» است و حسین پیرنیا آهنگسازش. علاوه بر شعرهای سنتی، افتخاری چند شعر نو را هم با آواز میخواند؛ آلبوم از جمله شامل قطعات «بیتو بودن» با شعری از محمد سلمانی، «بیبی جون، بیبی جون» با شعر احمد شاملو، «پاییز» با شعر مهدی اخوان ثالث، «دوره گرد» با شعر علیرضا اخلاقی، « «قاصد تلخ» با شعری از حسین پرنیا، «ریرا» با شعر نیما یوشیج، «نفرین به سفر» با شعری از مهدی اخوان ثالث، و «پیوند عمر» با شعر حافظ است. افتخاری پرکارترین خوانندهی ایرانی است. تا حالا بیشتر از شصت آلبوم ازش منتشر شده. سالهایی بوده که هر دو ماه یک بار و کمتر، آلبومی منتشر میکرده؛ مثلاً سال ۱۳۷۹، هشت آلبوم ازش منتشر شده، یعنی فاصلهی انتشارشان بهطور متوسط از دو ماه هم کمتر بوده. ولی در این چندسال از سرعتش کم کرده و هرسال یک آلبوم به بازار فرستاده.
دوتا اتفاق گویا حالاحالاها در عرصهی موسیقی داغاند. یکی ماجرای شوالیه و دیگری مرتضی پاشایی. کسانی که تا پیش از این در واکنش به نشان شوالیه گرفتن هنرمندان سکوت میکردند و لب میگزیدند حالا فضا را مناسب دیدهاند که بهجای همهی آن سکوتهایی که کردهاند حرف بزنند. رئیس انجمن سینمای دفاع مقدس که معلوم نیست کجای این ماجرا است، به محمدرضا شجریان نامه نوشته و از او خواسته شوالیهاش را پس بدهد. علی معلم دامغانی رئیس فرهنگستان هنر هم انگار که داشته از روی کتاب طالعبینی، طالع شوالیهها را میخوانده، گفته «این جوایز علاقهی آنها به تبلیغ را نشان میدهد اما اینکه اینطرفیها این جایزه را رد یا قبول کنند یک ظرافتی میخواهد و انسان خردمند باید ارزیابی کند که اگر میارزد بپذیرد و اگر ارزش ندارد و فردا موجب ملالت و پشیمانی وی میشود آن را نپذیرد.» کاش روزی برسد که هر ایرانی واکنشش را در مورد گرفتن نشان شوالیه اعلام کرده باشد.
بعد از اینکه هرکسی از دستش برمیآمد نسبت به درگذشت مرتضی پاشایی اظهارنظر کرد و به یاد او آهنگی خواند و کنسرتی برگزار کرد و پدرش گفت برای حفظ و صیانت آثار پسرش، مؤسسهای به نام او تأسیس خواهد کرد، حالا تور ویژهی مرتضی پاشایی به سواحل زیبای کیش راهاندازی شده. در کیش قرار است کنسرتهایی با یاد این خواننده برگزار و عوایدش صرف امور خیریه شود اما آیا تورها هم عوایدشان را به صندوقهای خیریه میریزند؟ بهنظر میآید این تازه اولش است و احتمالاً باید شاهد نوآوریهایی بیشتر با نام مرتضی پاشایی باشیم.