اون کُلُفت قشنگه لطفاً

کتاب‌های کلفت و گران محبوب‌ترند، این را می‌شود از عطف‌های چاق‌وچله‌شان هم دید که کتاب‌های لاغر را دارند آن‌وسط خفه می‌کنند. کتاب‌فروش‌ها جمله‌ای دارند که «کتاب بی‌عطف و لاغر دیده نمی‌شه». درست هم می‌گویند، کتاب برای اینکه دیده شود باید عطف داشته باشد، لااقل آن‌قدری که بشود عنوان و اسم نویسنده و مترجم و نشان ناشر رویش بیاید، کتاب‌های بی‌عطف، هرقدر هم که هواخواه داشته باشند، توی قفسه دیده نمی‌شوند و ناشرشان محکوم به شکست مالی است، اگر هم بختش بگوید باز فقط مشتری‌هایی سراغش می‌روند که می‌دانند چنین کتابی منتشر شده، وگرنه اقبال روبه‌رو شدن اتفاقی در کتابفروشی برای چنین کتاب‌هایی کم است. اما از آن‌طرف اگر رحمی به دل کتابفروش بیفتد و آنها را جایی جلو چشم‌ها به پشت دراز کند و بگذارد طرح جلدشان دیده شود شاید کتاب‌خوان‌هایی که جیب‌های خالی دارند سراغشان بیایند، آدم‌هایی که کم هم نیستند و خودشان می‌توانند هر کتاب ارزانی را صدرنشین جدول پرفروش‌ترین‌ها بکنند. اما دریغ که زور کتاب‌های چاق بیشتر است، از فروش یک دوره‌ی دوجلدی «پیر پرنیان‌اندیش» درآمد بیشتری نصیب ناشر می‌شود تا کتاب‌های جلدقرمز هزارتومانی نشر نیلا. کتاب‌فروش‌ها هم معتقدند هنوز مردم به خریدن کتاب‌های قطور علاقه‌ی بیشتری دارند، مخصوصاً آنهایی که درست و حسابی نمی‌دانند دنبال چه‌جور کتابی هستند با شوق بیشتری کتاب‌های جلد گالینگور را ورق می‌زنند و می‌خوانند، انگار کلاً شأن و شخصیت گالینگورها بالاتر است. این باور بین خود تولیدکنندگان کتاب هم تا اندازه‌ای شایع است، مثلاً مترجمی داریم که حاضر است چند درصد از رقم قرارداد کتابش کم بشود، اما هر طور شده ناشر کتاب صدصفحه‌ای‌اش را با جلد گالینگور منتشر کند، چون به نظرش این‌جوری چشم‌گیرتر است. با این غرغرهای مدام درباره‌ی گرانی کتاب، خب فروش گالینگورها و کتاب‌های قطور تضمین بیشتری هم دارد. همه‌جای دنیا چند ماه بعد از انتشار نسخه‌ی گالینگور و گران‌تر، اهل کتاب صبر می‌کنند برای نسخه‌ای با جلد کاغذی و ارزان‌تر که کمی بعد منتشر می‌شود، اما اینجا از این خبرها نیست. برای همین هم در فهرست پرفروش‌ترین‌ها اغلب کتاب‌های بالای صد صفحه‌اند که جا خوش می‌کنند؛ حتی گاهی رنگ‌ولعاب کتاب‌های گالینگور خیلی‌ها را وسوسه می‌کند. این هفته هم یکی از این قطورهای خوش‌آب‌ورنگ در کتاب‌فروشی‌ها خوش نشسته و خیلی از مشتری‌ها دارند می‌خرندش فقط برای اینکه خریده باشند:

 

«عهد عتیق»، ترجمه‌ی پیروز سیار، نشر هرمس. همه‌جای دنیا گروهی چندده‌نفره از مترجمان و چندین بنیاد فرهنگی همت می‌کنند تا ترجمه‌ا‌ی از کتاب‌های مقدس و باستانی منتشر بشود. اما پیروز سیار، که بختش را برای کار گروهی در ایران آزموده، ترجیح داده عمرش را بگذارد و یک‌تنه چنین کاری را انجام بدهد. چند سال پیش «عهد جدید» را ترجمه کرد و بعدش هم بخشی از عهد عتیق و کتاب «قانون‌های ثانی» را با نشر نی روانه‌ی بازار کرد و حالا چند روزی است ترجمه‌ی جلدِ نخست «عهد عتیق» را روانه‌ی بازار کرده. قرار است جلدهای بعدی هم به‌تناوب منتشر بشوند، جلد اول ۸۴ هزار تومان قیمت دارد. بسیاری معتقدند زیربنا و ستون آنچه بعدها به نام ادبیات شناخته شد، همین متون مقدس یعنی «عهد عتیق» و «عهد جدید» هستند. سیار در یکی از مصاحبه‌هایش می‌گوید: «یکی از دوستان من که در فرانسه در رشته‌ی ادبیات انگلیسی تحصیل کرده است، می‌گفت در اولین جلسه‌ی درس دوره‌ی دکترا استاد به ما گفت اگر کتاب مقدس را نمی‌شناسید، بروید و رشته‌ی دیگری انتخاب کنید، چون بدون آشنایی با این کتاب قادر به شناختن ادبیات انگلیسی نخواهید بود. حتی برای شناخت آثار نویسندگان انگلیسی‌زبانی که گرایش‌های مذهبی نداشته‌اند، آشنایی با کتاب مقدس از ضروریات است، چون تعبیرات کتاب مقدس به‌نحوی با ادبیات و زبان انگلیسی گره خورده که جدا ساختن آنها از هم محال است و بدون آشنایی با این کتاب، محقق ادبیات انگلیسی راه به جایی نمی‌برد. یکی دیگر از دوستان هم که در فرانسه فلسفه خوانده بود، عین همین ماجرا را درباره‌ی دوره‌ی دکترای خود نقل می‌کرد. مترجم در توضیح این‌ هم که چرا این کتاب را با نام «عهد عتیق» ترجمه کرده نوشته: «مضمون مرکزی کتاب مقدس… حضور خدا در میان قومی است که با ایشان عهد بسته است. واژه‌ی عهد… از یک سو مبین معاهدات میان اقوام یا انسان‌هاست و از دیگر سو، بیانگر پیمان خدا با انسان است.»

«خاطرات شیخ ابراهیم زنجانی»، به تصحیح غلامحسین میرزاصالح، نشر کویر. «خاطرات شیخ ابراهیم زنجانی» یکی از بحث‌برانگیزترین کتاب‌های خاطراتی است که از یک معمم به جا مانده، کتابی که انتشارش در دهه‌ی هشتاد بحث‌برانگیز شد و خیلی‌ زود جلو انتشار دوباره‌اش را گرفتند، اما حالا چند وقتی است تجدید چاپ شده. نویسنده در این کتاب خاطراتش را از روزگار نوجوانی تا زمانه‌ی جنبش مشروطه نوشته، اما اصلی‌ترین دلیل اهمیت متنش سنت‌شکنی‌هایی است که در جایگاه یک روحانی در نوشتن خاطراتش داشته. خیلی راحت از زندگی خصوصی و علایق غیردینی‌اش از جمله ادبیات و رمان نوشته و به نظر یکسره خودسانسوری را کنار گذاشته. او از علاقمندی‌اش به جهان مدرن گفته و از پیچیدگی‌های دستگاه روحانیت و مصائب زندگی شخصی و نداری‌ها و فقرش، و از همه عجیب‌تر، از اینکه در جوانی دلباخته و عاشق شده، اما خاطرات او جنبه‌ی تاریخی و اجتماعی پررنگی هم دارد؛ در بخش اعظمی از خاطراتش از اینکه چگونه مشروطه‌خواه شد می‌نویسد. شاید جذاب‌ترین بخش خاطرات شیخ ابراهیم زنجانی جاهایی است که از شیفتگی‌اش به ادبیات نوشته؛ سال‌های سال مخفیانه رمان‌ها و مجلاتی را که در فرنگ منتشر می‌شد می‌خواند و دست‌آخر هم براساس آنچه در خاطراتش آمده رمانی نوشت: «بعد میرزا هاشم‌خان یک روز مرا ملاقات کرد و گفت آخر شماها چرا باید تنها آخوند باشید، مگر دیانت از آگاهی و بصیرت مانع است؟ خوب است لامحاله رمان بخوانید. پرسیدم رمان چیست؟ گفت کتاب حکایت را می‌گویند که در فرنگستان رسم است، خیلی می‌نویسند و می‌خوانند. مانند حکایات قدیم ما از نوش‌آفرین و شیرویه و الف ‌لیله و لیله. گفتم من که زبان فرنگی نمی‌دانم. گفت چند کتاب ترجمه شده،‌ آشکار هم هست، من می‌دهم بخوانید. پس کتاب «سه تفنگدار» را جلد اول و دویم و سوم را محرمانه خواندم و وضع غریبی در ادای مطلب و طرز نوشتن دیدم. بعد کتاب «کنت مونت کریستو» را دادند خواندم و رمان‌های کوچک دیگر… بعضی رمان‌ها بسیار به بیداری من و جلب به علوم و ترقی تأثیر کرد.»

«یادداشت‌های عراق»، ماریو بارگاس یوسا، ترجمه‌ی فریبا گورگین، نشر مروارید. ماریو بارگاس یوسا، جدا از اینکه رمان‌نویس قهاری است، روشنفکر و کنشگر سیاسی و اجتماعی هم هست. وقتی دید پرو اوضاع و احوال سیاسی درستی ندارد، برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری نامزد شد و دست‌آخر هم با حرف و حدیث‌های بسیار به رقیبش فوجی‌موری باخت. او متعلق به آن نسلی است که باور دارند نویسنده مسؤولیت اجتماعی هم دارد و باید کنشگر باشد. وقتی خوسه ماریا آرگاداس، نویسنده‌ی پرویی، خودکشی کرد، یوسا یکی از مقاله‌های آتشینش را درباره‌ی مرگی که از تعهد سیاسی و اجتماعی نویسنده‌اش می‌آمد نوشت. در ۲۰۰۳ کمی بعد از سقوط صدام، یوسا یکی از اولین نویسندگانی بود که راهی عراق شد و گزارش‌هایی نوشت که بسیار سروصدا کردند. کمی بعد این سلسله گزارش‌ها را در کتابی گرد آورد که به‌تازگی به فارسی هم ترجمه شده. روایت او در حقیقت گزارش سفری است دوازده‌روزه به عراق. این یادداشت‌ها اولین‌بار در قالب سلسله گزارش‌هایی در روزنامه‌ی «ال‌پائیس» منتشر شدند و بعدتر روزنامه‌هایی انگلیسی‌زبان هم بخش‌هایی از این یادداشت‌ها را چاپ کردند، اما هیچ‌ رسانه‌ی انگلیسی‌زبانی حاضر نشد مشاهدات یوسا و نوشته‌هایش را کامل منتشر کند. یوسا هم به دل گرفت و عزم کرد گزارش‌ها را در قالب کتاب منتشر کند.

«مورنگا»، اووه تیم، ترجمه‌ی حسین تهرانی، نشر نی‌نگار. اووه تیم، نویسنده‌ی آلمانی،  در ایران با کتاب «مثلاً برادرم» به ترجمه‌ی محمود حسینی‌زاد شناخته شد و خیلی‌زود بدل به یکی از نویسندگان محبوب خوانندگان ایرانی شد. حسین تهرانی چند سالی است تعدادی از کتاب‌های او را ترجمه کرده اما هرکدام جایی در چرخه‌ی پُرگرفت‌وگیرِ نشر مانده‌اند. «مورنگا» یکی از عجیب‌ترین کتاب‌های اووه تیم است، او برای نوشتن این اثر تا افریقا رفت تا بفهمد آلمان برای چی در قاره‌ی افریقا برای خودش مستعمره درست کرده بود و از این مستعمرات چه سودی بهش رسیده و چگونه اداره می‌شدند. حاصل این سفر شده رمان «مورنگا». خودش این کتاب را تصفیه‌حساب با گذشته می‌داند، تصفیه‌حساب با آلمانی که در این مناطق جنگ‌ها و کشتارها به راه انداخت.

«فیل‌ها»، شاهرخ گیوا، نشر ققنوس. شاهرخ گیوا که پیش‌تر دو رمان «اندوه مونالیزا» و «مونالیزای منتشر» را درآورده بود حالا رمان تازه‌ای به بازار فرستاده. می‌گوید برای اولین‌بار مثل یک نویسنده‌ی حرفه‌ای یک سال تمام هیچ کاری نکرده، مطلقاً سراغ کار دیگری نرفته، و تمام روزهای یک سال را صرف نوشتن این رمان کرده است. داستان درباره‌ی آدمی منزوی است که در دنیای خودش زندگی می‌کند و یکی از دغدغه‌ها و علاقمندی‌هایش جمع کردن اسکناس‌هایی است که مردم رویشان چیز نوشته‌اند. کتاب قطوری نیست. دو کتاب قبلی گیوا هم قطور نبودند اما جوایزی بردند و خوب دیده شدند. این بار هم بی‌پول‌ترها به کمکش می‌آیند؟

یک پاسخ ثبت کنید

Your email address will not be published.

مطلب قبلی

خانه‌ی تجویدی تخریب شد

مطلب بعدی

قلعه‌ی صفوی به خانه‌های سیمانی بدل می‌شود

0 0تومان