ژوزف کودلکا و نگاه‌ خیره‌ی اولیس

سال ۱۹۹۵ که تئو آنجلوپلوس، کارگردان یونانی، فیلم «نگاه خیره‌ی اولیس» را بیرون داد، نقدهای متفاوتی گرفت. وقتی فیلمی جایزه‌ی اصلی جشنواره فیلم کن را می‌برد، معمولاً تصور می‌کنیم همه واکنشی مشابه داشته باشند، اما اجماعی بر جایگاه فیلم به‌عنوان شاهکاری مدرن شکل نگرفت. راجر ابرت، منتقد برنده‌ی جایزه‌ی پولیتزر،…

ادامه

گریه کردم برای خودم و تئاتر

احتمالاً در آخر پاییز ۱۳۸۱ بار ترافیکی شهر تهران کمتر بوده و حوصله‌ی جماعت مردم کمی بیشتر. مشغله و گرفتاری‌ها هم مقدارش نباید به اندازه‌ی این روزها بوده باشد، اما باز انگار گرفت‌وگیری بوده که نمی‌شده رودررو نشست و گفت و شنید که کار به نوشتن نامه‌ای از طرف من…

ادامه

مهمان‌نوازی

ترومَن کاپوتی (متولد ۱۹۲۴) شصت سال بیشتر زندگی نکرد اما حالا دیگر جزءبه‌جزء کارنامه‌ی نحیفش از کلاسیک‌های تاریخ ادبیات امریکاست و از جمله‌شان داستان‌هایی، یکی‌شان همین «مهمان‌نوازی»، که در نیمه‌ی دوم عمرش بر اساسِ رخدادهایی واقعی و تجربه‌هایی شخصی نوشت و خودش بهش می‌گفت «داستان‌های غیرداستانی». زمانی بود که در…

ادامه

مردی با بارانی آبی

سردبیر مجله‌ی «نیویورکر» همزمان با انتشار آلبوم «آن را تاریک‌تر می‌خواهی» مقاله‌ای درباره‌‌ی زندگی و زمانه‌ی لئونارد کوهن نوشت، مقاله‌ی مفصلی که بخش اعظمی از آن را می‌توانید در ادامه بخوانید. وقتی لئونارد کوهن بیست‌وپنج‌ساله بود، در لندن زندگی می‌کرد، در اتاق‌های سرد می‌نشست، شعرهای غمگین می‌سرود و روزگارش را…

ادامه