مسعود کیمیایی هوشمندیِ ساختنِ انواعِ نقابهاست: هنرمندی که دوست دارد وانمود کند همبستهی فرهنگیِ شخصیتهای فیلمهایش است (که نیست)؛ چیزی معادلِ نسل «کانترکالچر» دههی هفتادِ غرب، که سینمایش، عکسِ سینمای لیبرالِ شیکِ زنانه از نظرِ اجتماعی «صحیح» حرکت میکند. فیلمهایش (حتی فیلم ضعیفش)، هوشِ عجیبی است در شناساییِ نیروهای اجتماع.…
ادامهبرای خیلی از خوانندگان که با کار ترجمه چندان آشنا نیستند، صفت بهکاررفته در ترجمهی ادبی فقط ارجاعدهنده به حوزهی ادبیات و تأکید بر تشخص آن است. برای اغلب مترجمان تازهکار و حتی کهنهکار نیز چنین است، با این تفاوت که معتقدند مترجم ادبی بهغیراز آشناییاش با آثار ادبی، ذخیرهی…
ادامهروزنامهی «گاردین» در بخش ادبیات هر هفته، در صفحهی دهتاییهای خود، ده اثر داستانی را از زاویهای متفاوت گلچین میکند و براساس یک وجه اشتراک ده داستان را به خوانندههایش معرفی میکند. فهرست دهتاییها را هر هفته یک چهرهی سرشناس ادبی براساس سلیقهی خود انتخاب میکند. منتقدان و نویسندگان ده…
ادامه«بیبیِ راننده» (Baby Driver)، آخرین ساختهی ادگار رایت، میخواهد درست مثل یک قطعهی موسیقی پاپ شوخوشنگ سرگرمتان کند. قرار نیست تریلر روانشناسی ببینید. قرار نیست، به سبک سینمای تارانتینو، مصالح هنر عامهپسند بهشکلی متفاوت و در بستری تأویلپذیر ارتقا یابد و با آشناییزدایی یا ادای دین یا ساختارشکنی یا مانند…
ادامه