دیوانه‌وار، احمقانه، عاشقانه

در درام و رمانس کلاسیک همیشه عشق به‌مثابه جام مقدس گمشده‌ای جلوه می‌کرد که قهرمان باید با گذر از موانع و سختی‌های فراوان آن را به چنگ ‌آورد. در این آثار عشق و کنش عاشقانه همواره اموری جدی و توأم با تلخکامی‌ها و مصائب فراوان بود که رسیدن به آن…

ادامه

گالری اجساد

قبل از آنکه چاقویش را دربیاورد گفت: «بعد از خوندن پرونده‌ی سوژه‌ها باید برامون بنویسی که چه‌جوری می‌خوای اولین مشتریت رو بکشی و چه‌جوری جسدش رو تو سطح شهر نمایش بدی. ولی نباس فکر کنی هرچی نوشتی باهاش موافقت می‌شه. یکی از متخصص‌های ما روش پیشنهادی رو سبک سنگین می‌کنه…

ادامه

معجونِ استریندبرگ

اُگوست استریندبرگ (یا به لهجه‌ی سلیس سوئدی: استریندبری) کاشف بزرگ رابطه‌ی عشق و نفرت توأمان در فرم مدرن درام‌نویسی است؛ جدل و کشمکش درونی رابطه، با این انگاره که زوج‌ها (با استعاره‌ی موردعلاقه‌ی خودش) به‌سان «وامپیر»ها، با تغذیه از دیگری است که زندگی را تاب می‌آورند: یک‌جور عشق‌ورزی که به‌جای…

ادامه

کیمیاباران*

می‌خواهد بایستد. پاهایش یاری نمی‌کند. همان‌طور نشسته، دست‌هایش را بلند می‌کند و آنها را به چپ و راست تکان می‌دهد. تمام انرژی‌اش را برای یک فریاد جمع می‌کند. تنها صدایی که از گلویش خارج می‌شود، چیزی در حد یک عطسه‌ی نیمه‌کاره، یک نفسِ بریده‌بریده است. بی‌فایده است. به‌خوبی می‌فهمد که…

ادامه