داد زدن ارتباط را قطع می‌کند

یادداشت‌هایی که بچه‌هایم برای من می‌نویسند خیلی عزیزند. چه زمانی که خرچنگ‌قورباغه با یک ماژیک روی کاغذهای یادداشت می‌نویسند و چه زمانی که روی کاغذهای خط‌دار خوشنویسی کرده باشند. اما بهار گذشته شعری که از دختر بزرگم در روز مادر گرفتم مرا عمیقاً تحت‌تأثیر قرار داد. خط اول نفسم را…

ادامه

معلمانِ بی‌سانتافه، بی‌آنتالیا

در سایت «شرکت لیزینگ فرهنگیان»، دیگر خبری از عکس سانتافه نیست؛ بنری با عکس پراید ۱۳۱ آن گوشه هست که از چند روز پیش فروش اقساطی آن هم به پایان رسیده. از آن بدتر، سایت «صندوق ذخیره‌ی فرهنگیان» است که حتی باز نمی‌شود اگرچه این دو سایت در هفته‌ی گذشته…

ادامه

زبان بدن را یاد بگیریم

حتما نباید مریض شویم که بدانیم یک جای کار بدن‌مان می‌لنگد. مدت‌ها قبل از اینکه بیمار شویم و به اصطلاح گرفتار دوا و دکتر شویم، بدن‌مان سعی می کند به هر زبان و طریقی شده مشکل را با ما در میان بگذارد؛ سردرد و بی‌خوابی یا ریزش مو و جوش…

ادامه

این خانه نباید ویران شود

«دو بار لحظه‌ی مرگ را در زندگی‌ام تجربه کردم. یک بار وقتی گلوی برادر شهیدم را بوسیدم و یک بار وقتی که زمین‌خوارها آمده بودند و می‌خواستند که خانه‌ی «آوای ماندگار» را خراب کنند. وضعیت بسیار بدی بود. روی همین پله‌ها نشسته بودم و داد می‌زدم، می‌گفتم که نمی‌گذارم این…

ادامه