بقالی آخرالزمان

شهره فیض‌جو آثارش را با زبان فراگیر اجناس و کالاهای تجاری ارائه می‌کند: «محصولِ …»؛ بنابراین تک‌تک اشیا نامِ برَند، برچسب قیمت و تاریخ دارند و کلیت کار- که در غیر این صورت صرفاً چیدمانی خسته‌کننده می‌بود- بدون اینها مانند غرفه‌ی باعجله سرهم‌بندی‌شده‌‌ای از یک بازار روز است با صندوق‌ها…

ادامه

سیاه‌اندود و تلخ

نام شهره فیض‌جو پیچیده در لفاف سیاهی است از آن گونه که آثارش؛ لایه‌ای که به تمام جان و تن سرگذشت و آثارش آغشته است و نیمی احترام و نیمی کنجکاوی بیننده‌ی آثارش را برجای می‌گذارد، با میل جست‌وجو و واکاوی یا نظاره‌کردنی از دور. او در آثار خود همان…

ادامه

به صحنه آوردن درگذشتگان؛ علیه تاریخ فراموشی

در سال‌های پایانی دهه‌ی شصت میلادی در اروپا، یعنی آن زمان که کودکانِ زاده در دوران تاریک جنگ جهانی دوم رفته‌رفته زبان به بیان خود می‌گشودند، ضرورت ابداع زبان جدیدی احساس می‌شد که بتواند گذشته‌ی نزدیک را بنمایاند. این زبان می‌بایست متفاوت می‌بود از رساله‌های سیاسی یا شهادتِ صرف بر…

ادامه

بر لبه‌ی باریک مرگ و زندگی

نشانی یک صفحه دفتر سررسید را پر می‌کند، از بس دور است و پیچ‌درپیچ؛ نشانیِ رسیدن به روستای نورعلی‌بیک در حوالی ساوه که گویا زمانی در مسیر جاده‌ی ابریشم بوده و بارانداز تاجران با کاروانسراهایی که یک‌به‌یک تخریب شده‌اند، یا به حکم طبیعت یا به‌علت عریض شدن جاده. حالا اما…

ادامه