اگر دلالی در مسکن مهر در پرند تنها سی درصد نقش داشته باشد در پردیس هفتاد درصد نقش دارد. خانوادهها اینجا هنوز از یاد نبردهاند که چطور فرزندانشان در اتوبان ناجوانمرد تهران پردیس کشته شدهاند. آنها هر روز با خشم از گیت عوارضیهای این اتوبان عبور میکنند و وقتی که عوارض راه را میپردازند، مستقیم در تخم چشمهای متصدیهای باجهها خیره میشوند!
اینجا پردیس است، شهری ساختهشده از مهاجران، افغانیها، حاشیهنشینها و اهالی قدیمی باغات و مستغلات اطراف، بهعلاوهی حضور تازهی مسکن مهریها بر فراز تپهماهورهایی که در زمستان برفگیر هم هستند.
زندگی بالای کوه
از دهانهی ورودی پردیس که وارد میشوی، ساختمانهای سفیدرنگ سربهفلککشیده بالای کوه خودنمایی میکنند. فاز یک و دو این شهر بر فراز تپهها ساخته شده و برای همین مسکن مهرش هم گرانتر از بقیه است: «شما اینجا ویویی دارید که حتی در تهران هم ندارید. هیچچیزی جلو چشمتان نیست، در تابستان درخت و سبزه و آسمان آبی میبینید و در زمستان پیست فوقالعادهای برای برفبازی.» اینها تعریفهای معمول بنگاهداران است که از دهان اسماعیلی، مشاور املاک آزادی، شنیده میشود. او میگوید که در چند سال اخیر، مسکن مهر تکانی اساسی به قیمتها در پردیس داده و تقریباً ارزش ملک را دو برابر کرده است: «شما باید توجه داشته باشی که پردیس بهشت تهران است؛ هم هوای پاکیزه و هم نزدیکی به تهران و البته شمال کشور. ما اینجا در کنار مهمترین جادهی تهران هستیم و کسی که اینجا مسکن میگیرد عملاً با یک تیر دو نشان زده.» این تعارفات اما واقعیت پردیس نیست، واقعیت در پشت دیوارهای سیمانی مخفی شده و برعکس پرند کمتر کسی حاضر به حرف زدن دربارهی آن است. میگویند مشکل از جایی شروع شده که اولین دلالیهای مسکن مهر در این شهر رقم خورده و همین موضوع باعث شده است که امروزه کسی به خرید و فروشهای مسکن مهر در پردیس اعتنایی نکند یا باورش نداشته باشد.
ساختمانهای فرمالیته
جولانگاه قیمتگذاریها در راهنمای همشهری اتفاق میافتد. فرض را بر این گذاشتهاند که خیابانهای نخلستان از یک تا چهار معروفترین خیابانهای این شهر هستند و خانههای ویلاییاش قند در دل همه آب میکند. در پس این ماجرا مردمی قرار گرفتهاند که از یک سو بهعلت نبود قانون در چند سال گذشته بهصورت غیرقانونی در پردیس خانه خریدهاند و حالا اصلاً نمیدانند کجا باید سراغ خانهای را که خریدهاند بگیرند و گروهی دیگر هم که از طریق ثبتنام خانه خریدهاند با نیمهکاره ماندن ساختمانشان درگیرند: «کار ساخت مسکن مهر اینجا خیلی فرمالیته انجام شد، برای خانهها حیاطسازی نکردند، پارکینگها را همین طور ول کردند و تمام لولهکشیها آنقدر زشت و از روی کار انجام شده که انگار خانه را برای بیبضاعتها ساختهاند. کسی هم نبوده بگوید که پول کمتری بگیرید و بگذارید نازککاری را خود متقاضی با کیفیتی که صلاح میداند انجام بدهد.» نتیجهی این اظهارات آقای فردوسی را میشود در آپارتمانش سراغ گرفت که واقع در یکی از کوچههای نزدیک به مسجد پردیس است. او میگوید پارکینگها عموماً بدون در و دیوار هستند و در زمستان آب وارد آنها میشود و یخ میزند و تابهحال چند فقره هم مصدوم داده. به پشتبامهایی اشاره میکند که شیبدار ساخته شدهاند اما بسیار بسیار حرارت را هدر میدهند و تقریباً در زمستان نمیشود این خانهها را گرم کرد. با فردوسی سری هم به مغازههای این شهر میزنیم که پر از وسایل پیکنیک هستند؛ زغال و نان لواش بستهای، چیپس و ماست موسیر و انواع سیگارها. درحالیکه پردیس در کل فقط سه شیشهبری دارد، مرکزهای کامپیوتریاش واقعاً محدود است و بسیاری از نقاطش برای آنتن موبایل کور هستند!
قصهی پرغصهی وام
از یکی دیگر از ساکنان پردیس میپرسم که با وجود اینهمه مشکلات چرا پردیس را مکان زندگی خود انتخاب کرده و او میگوید که در هروله افتاده. هروله دویدن بیحساب و همزمان با جمع است، یکجور جوگیری مفرط که همیشه درست همزمان با گران شدن قیمت خانهها شروع میشود: «یک زمانی اصلاً تصمیم نداشتیم بیاییم پردیس و میخواستیم هر طور شده در تهران خانه بخریم تا اینکه یک روز پسرم گفت قرار است در پردیس هم مسکن مهر بسازند و اگر اینجا ساختوساز زیاد بشود قیمت خانهها گران خواهد شد.» تا اینجا همهچیز برای محمد نوبهاری هموار بوده اما وقتی پای وام مسکن به روند خرید باز شده ورق برگشته: «امروز اگر شما بخواهید وام مسکن بگیرید به شما چهل میلیون وام میدهند و ۱۰ میلیون هم وام جعاله. برای آماده کردن سند باید عوارض شهرداری و مالیات و غیره را بپردازید که نزدیک یک میلیون تومان هزینهاش میشود، اوراق هم باید بخرید که نزدیک به ۹ میلیون تومان است و سر جمع فقط چهل تومان، بلکه کمتر، دستتان را میگیرد و آن وقت باید دو برابر پنجاه میلیون تومان را بازپس بدهید، کجای این رقمها قشر مستضعف را در نظر گرفته؟ من اگر پول داشته باشم که دیگر نیازی به وام ندارم و اگر وام بگیرم، قسطهایش را از کجا بدهم و اصلاً چرا باید اینهمه بهره بپردازم؟»
گردن زدن مسگر شوشتری
با این روش اما خیلیها در پردیس خانه خریدهاند و بعد آن را فروختهاند و دو سه تومانی هم سود کردهاند. خانهها دستبهدست چرخیده و حالا که مسکن مهر هم به پردیس اضافه شده، خریدوفروش حتی شدت هم گرفته است. منتها وضع در مسکن مهر فرق میکند، وامها با بهرهی بسیار پایین هستند و هزینهها هم معقولتر منتهی مشکل دقیقاً دلالهایی هستند که برای همین راحتی دندان تیز کردهاند: «امروز خبردار شدم که کارگرهای کوزو در آپارتمانهای نیمهکاره ایستادهاند و گفتهاند کار نمیکنیم تا مردم پولهایشان را به حساب بریزند. این دیگر چه قانونی است؟ چرا آنها حق دارند به تأخیر ما اعتراض کنند اما ما حق نداریم به تأخیر تحویل واحدهایمان اعتراض کنیم؟» اینها حرفهای عرفانی است که از ۱۳۹۰ منتظر تحویل خانهاش است، قسطها را بهموقع پرداخت کرده و حتی بر اساس آنچه در دست دارد یک روز هم تأخیر نداشته. او میگوید ازآنجاکه هر آپارتمان چندین واحد دارد، حتی پرداخت نکردن قسط یک واحد هم بهانه میدهد دست کارفرما که ساخت خانه را متوقف کند: «به شوشتر زدند گردن مسگری!
پایان راه
راه خروجی پردیس باز هم عوارضی دارد. اتوبان خطرناک است و محلیها یا برای همین عوارض یا بهعلت اطمینان نداشتن راهشان را طولانی میکنند. یکی میگوید: «باید جمعهها این اتوبان را ببینی که جای سوزن انداختن ندارد. ما بار ترافیک هر تعطیلی را به دوش میکشیم و کسی نیست بپرسد که چرا باید اتوبان شمال با اتوبان پردیس یکی باشد؟ ما اینجا زندگی میکنیم و آنها مسافرند، چرا در یک مسیر باشیم؟»
با وجود همهی این انتقادها، پردیس جایگاه فراریان از آلودگی هوای تهران شده؛ شهرکی در کنار تهران آلوده و مردمانش با همهی سختیها خو کردهاند به آنچه آرامش شبها مینامندش.