شمعها افروخته، قد و نیمقد روی کیک میرقصند. میز نشانی از تشریفات ندارد. میهمانان و میزبانان اهل موسیقیاند. یکی ویولن به دست و آن یکی ابوا بر دوش. میان تمرین ارکستر مهرنوازان به رهبری فرهاد فخرالدینی، جشن تولد قدیمیترین نوازندهی ارکستر سمفونیک تهران را گرفتهاند. دستها علیرضا خورشیدفر را به پشت میز هدایت میکنند. چاقوی بدقواره را به دستش میدهند و کیکِ تولد بریده میشود. همه فراموش کردهاند که شمعها روشناند هنوز. فخرالدینی که کنار خورشیدفر نشسته شمعها را خاموش میکند. خورشیدفر ۶۶ ساله شده است. لحظهای چشمهای مغموم خورشیدفر به دوربین میافتد. نقش سُرخِ شرم بر صورتش میغلتد، لبخندِ ظریفی بر لبهایش شکل میگیرد و عینکِ تهاستکانی با اشارهی انگشت در صورت بیتکلفش جابهجا میشود. پیانووالسِ «یِوگنی گرینکوِ» روس، روی تصاویر مینوازد، بیتوجه به آنچه قرار است از دل این تمرینها بیرون بیاید. حالا، یک سال بعد از آن جشن، در تالار رودکی، در اسفندِ مغرورِ تهران، «به یاد علیرضا خورشیدفر» مراسم یادبود برگزار کردهاند و تصاویرِ آن جشن، آغازِ نفسگیر مراسم است.
روی صحنه به تعدادِ اعضای ارکستر سمفونیک صندلیهای پیر نشستهاند. فرهاد فخرالدینی، شهداد روحانی، هوشنگ کامکار، هوشنگ ظریف، جاوید مجلسی، پورنگ پورشیرازی، پروانه انارکی، مانی جعفرزاده، پیمان میرآقاسی و جمعی دیگر از موزیسینها و شاگردان هنرستان موسیقی دختران نشستهاند در جایگاه تماشاگران. مجری که مدیر روابطعمومی مرکز موسیقی است، سورهی ناس را میخواند و بلافاصله شعری چاشنی حرفهایش میکند با این مضمون که ایمانِ بیعمل فایدهای ندارد. از امیرحسین خورشیدفر، پسرِ علیرضا خورشیدفر، دعوت میکند. امیرحسین پشت تریبون میرود. نقل میکند از گفتوگوی علیرضا خورشیدفر که امروز در روزنامهی شرق منتشر شده: «ارکستر سمفونیک تهران سرگذشت پرفرازونشیبی دارد. در سالهای پس از انقلاب و سالهای جنگ با چنگ و دندان حفظ شد. اتفاقاتی که برای ارکستر افتاد، جایی ثبت نشده است. اما خوب است که حالا تحقیق کنید و ببینید ارکستر چگونه پابرجا ماند، کجا برنامه اجرا کرد، چقدر تغییر کرد. در سالهایی که وضعیت اقتصادی سختتر از امروز بود، با وجودی که برای بیشتر ما امکان رفتن از ایران و کارگرفتن در اروپا وجود داشت اما ارکستر ایستاد و تحمل کرد. روزی که همه ما مقاومت کردیم و انعطاف داشتیم، هدف یک چیز بود. آنهم اینکه چراغ موسیقی کلاسیک و ارکسترسمفونیک در ایران خاموش نشود… با کمترین امکانات، بدون نت، بدون ساز و… تلاش کردیم و ثمرهاش را دیدیم. آنوقت حالا نوازنده است، رهبر هست و تماشاچی مشتاق بیشتر از هرجای دیگری در این منطقهی جهان هست، واقعاً هنر کردهایم که ارکستر شده. هزار دلیل دارد. یکی این است که توقعات ما از همهچیز کوتاهمدت و خیلی مادی است. فکر میکنیم برای چی باید نوازنده استخدام رسمی دولت شود؟ ماهانه حقوق بگیرد که هرروز تمرین کند؟ آخرش سالی چندشب کنسرت کلاسیک بدهد؟ همین؟ واقعا برای بعضی از مدیران فرهنگی این سوال است. سوال که اشکالی ندارد. اما این سوال جواب دارد. متاسفانه بعضی میگویند بهجای احیای ارکستر سمفونیک من با موبایلم یکشبه دوتا ارکستر سمفونیک راه میاندازم و شما هرچه هم خواستید میزند. فوقش اگر لازم شد هم با همین موبایل زنگ میزنم ارمنستان و ارکستر آنها را میآوریم. برای روز عزا موسیقی عزا بزند و برای عروسی، موسیقی شاد. اگر نخواستید با سینتیسایزر صدای همه سازها را تقلید میکنیم. ۴٠،٣٠ نفر هم ادای ویولنزدن را دربیاورند. اما جواب این نیست. این کار ظاهربینی است و ظاهربینی در اداره موسیقی یککشور خیلی ناجور است… من شنیدهام ارکستر سمفونیک کشورهای آمریکایجنوبی برای مسؤولان کشورمان که میهمانشان بودند برنامه اجرا کردهاند و این برنامه سنگین و فاخر خیلی موردتوجه قرار گرفته. مسؤولان عالی ما پرسیدهاند ما در ایران امکان چنین برنامهای را داریم… وقتی یکنفر افتخاری کسب کرد، یا اصلاً ثروتمند است و میخواهد نشان بدهد یک نشان یا مدال به سینه میزند. ارکسترسمفونیک تهران با قدمت و کیفیت و پشتوانهاش برای کشور ما یک مدال افتخار است، میتوان به آن فخر فروخت. عاقلانه است آن را به سینه نزنیم؟» امیرحسین حرفهایش را اینگونه پایان میدهد: «۱۵ اسفند سالروز تولد پدرم است. او در بیش از ۴۰ سال فعالیت هنریاش همواره در سمت راست صحنه، یعنی در نزدیکترین مکان به تماشاگران میایستاد.» امروز، بر صحنهی تالار رودکی، جایی که امیرحسین به آن اشاره میکند، روی صندلی مخصوصِ نوازندگان کنترباس، دستهگلی گذاشتهاند و عکسی از زندهیاد خورشیدفر.
بعد پیروز ارجمند، مدیرکل دفتر موسیقیِ وزارت ارشاد، میرود برای سخنرانی. از «روزگار سخت موسیقی» سخن میگوید و از اینکه قرار است همهچیز درست شود با یاری موسیقیدانان و هنرمندان. او اما حرفی از تعطیلی دوسالونیمهی ارکستر سمفونیک نمیزد. حرفی نمیزند از اینکه سرنوشت نوازندگان ارکستر سمفونیک هشتاد سالهی تهران چه شده است. حرفی از وعدهی تبلیغاتی حسن روحانی، رییسجمهوری نزد که گفته بود ارکستر سمفونیک را احیا میکند.
نوبت به اجرای قطعهی سمفونیکِ «آفتابِ عشق» ساختهی علیرضا خورشیدفر میرسد. مجری، خواسته یا ناخواسته، از «ارکستر سمفونیک» دعوت میکند برای اجرای قطعه. نوازندهها بهترتیب میآیند: ویلن یک، ویلن دو، ویلن آلتو، ویلنسل، کنترباس و سازهای بادی. «آفتاب عشق» ساختهی سالهای دورِ خورشیدفر است. قطعهای که ارکستر سمفونیک تهران، ۱۵ سال پیش به رهبری فریدون ناصری، در تالار وحدت اجرایش کرد، با شعری از فاطمه راکعی و همراهی گروه کُر. حالا نادر مرتضیپور، رهبریِ این ارکستر سمفونیک را با عمر نیمساعت به عهده گرفته و شهداد روحانی و لوریس چکناواریان در جایگاه مخاطبان به تماشا نشستهاند. قطعه آغاز میشود، محزون و غمناک. انگار برای چنین روزی نوشته شده باشد. غمناک، مثل چشمهای خورشیدفر، در قاب عکسی که سمت راست صحنه، نزدیکترین مکان به تماشاگران، به تماشا ایستاده است.
عکسها از مهدی حسنی