شاید باورش سخت باشد که در تاریخ نسبتاً مردانهی موسیقی راک، با ستارههایی موبلند و گیتارهای الکتریکی پر از نعره و جیغ، اولین خوانندهای که گیتار الکتریک دست گرفت و میان آوازش سولوهای طولانی نواخت، آن هم زمانی که موسیقی بلوز اهریمنی پنداشته میشد، دختر جوانی بود که از چهارسالگی در شهری کوچک در حاشیهی رود میسیسیپی ایالت آرکانزاس، کنار مادرش و در کلیسا گیتار زدن را بههمراه آواز خواندن آغاز کرد. شاید ادعای گزافی نباشد اگر خواهر روزِتا ثارپ را مادرخواندهی موسیقی راکاندرول بنامیم.
بیستم مارس ۲۰۱۵ سالروز صدسالگی خواهر روزتاست، کسی که بهخلاف نوازندگان بلوزی که گفته میشد روح خود را به ابلیس فروختهاند و ترانههایی از سر لاقیدی، میگساری، و زنبارگی میخوانند، با گیتار خود بلوز میزد و روی آن ترانههای گاسپل کلیسایی میخواند و منبع الهام کسانی چون الویس پریسلی، لیتل ریچارد، چاک بری، جری لی لوییس، و جانی کش بود. در ششسالگی همراه مادرش به شیکاگو کوچ کرد. پس از سالها گاسپلخوانی با مادرش در کلیسا در ۱۹۳۸ در بیستوسهسالگی به نیویورک رفت و اولین قطعههای خود را ضبط کرد. کارش سریع گُل کرد و به اولین خوانندهی پرفروش گاسپل تبدیل شد. با جَزنوازهایی چون دوک الینگتون و کانت بیسی هم همکاری کرد.
اجرای موسیقی کلیسایی گاسپل در کلوبهای شبانه هم از دیدگاه موزیسینها و مخاطبان موسیقی جَز و بلوز کاری غیرمعمول بود و هم از نظر مذهبیهای محافظهکار، که گیتار زدن و آواز خواندن زنان را در چنین مکانهایی کاری ناهنجار میخواندند. اما او نهفقط مستأصل نشد بلکه توانست جای خود را در دنیای موسیقی با قاطعیت تمام باز کند. قطعهی «هر روز چیزهای غریبی اتفاق میافتد»، که در ۱۹۴۴ ضبط شد، اولین ترانهی گاسپلی بود که به فهرست پرفروشها راه پیدا کرد و بهنظر برخی تاریخدانانِ موسیقیِ راک اولین قطعهی ضبطشدهی موسیقی راکاندرول است.
اواخر دههی پنجاه میلادی تور بلندمدتی در انگلستان برگزار کرد. همچنین در فاصلهی سالهای ۱۹۶۳ تا ۱۹۶۵ مجموعه فستیوالهای بزرگی در بریتانیا و سایر کشورهای اروپا موسوم به «کاروان بلوز و گاسپل» برگزار شد که بههمراه مادی واترز، هولین وولف، بیگ جو ویلیامز، لایتنین هاپکینز، و دیگر موزیسینهای بلوز در آن شرکت کرد؛ از این مجموعه اجرای او در ایستگاه قطاری در نزدیکی منچستر در ۱۹۶۴ بسیار مشهور است. همین اجراها پای موسیقی بلوز را به بریتانیا باز کرد و بعدتر باعث بهوجود آمدن بلوز بریتانیایی شد و با ظهور گروههایی همچون بیتلز و رولینگ استونز و تأثیر موسیقی آنها بر جریان موسیقی راکاندرول امریکا به «تهاجم بریتانیایی» معروف شد. باب دیلن در مجموعهی برنامههای رادیویی خود دربارهی موسیقی فولک امریکا، در معرفی خواهر روزتا ثارپ، از جمله دربارهی این تور میگوید «مطمئنم انگلیسیهای زیادی بعد از دیدن گیتار زدن او گیتار بهدست گرفتند.» رابرت پلانت، خوانندهی گروه لد زپلین، در پستی در صفحهی فیسبوک خود با اشاره به صدسالگی خواهر روزتا گفته: «در ۱۹۶۴ رابرت پلانت پانزدهساله خواهر روزتا را در فستیوال موسیقی فولک و بلوز امریکایی در بریتانیا دنبال میکرد.» پلانت در آلبوم سال ۲۰۰۷ خودش بههمراه آلیسون کراوس، با اجرای ترانهای بهنام «خواهر روزتا پیش از ما میرود» ادای دینی هم به او کرده.
خواهر روزتا ثارپ از جهات مختلفی شخصیت بسیار مهمی در تاریخ موسیقی راکاندرول است. از دههی چهل میلادی به نوازندگی و ضبط با گیتار الکتریک و اجرای سولوهای بلند میانقطعهای پرداخت که تا قبل از آن چندان رایج نبود و بهراستی پیشگام استفاده از گیتار الکتریک بهصورتی امروزی در موسیقی راک است. همچنین موسیقی گاسپل را که پیش از آن تنها در مراسم مذهبی و برای افراد مذهبی اجرا میشد از کلیسا بیرون آورد، به کلوبها برد، و مردم غیرمذهبی را با آن آشنا کرد. در زمانهای که میان سیاهان میسیسیپی مذهبیها بهسراغ موسیقی گاسپل میرفتند و غیرمذهبیها بهدنبال موسیقی بلوز، با تلفیق فرم موسیقی بلوز و آواز گاسپل پلی بین این دو موسیقی زد و باعث شد وجههی منفور موسیقی بلوز میان سیاهان مؤمن تلطیف شود. و آخر اینکه با ساخت اولین آثار موسیقی راکاندرول و تأثیرگذاری ژرفش بر اصلیترین شخصیتهای آن، کسانی چون الویس پریسلی، چاک بری، و لیتل ریچارد، زمینهساز مهمترین انقلاب موسیقی در قرن بیستم شد. و اولین موزیسینی بود که برای تورهایش اتوبوسی اختصاصی داشت که نامش دو طرف اتوبوس نوشته شده بود؛ سوپراستار دهههای چهل و پنجاه بود اما در فاصلهی میان اجراهایش به دلیل سیاه بودن اجازهی ورود به هتل یا رستوران نداشت و بهناچار شبها را در همان اتوبوس میگذراند.
در نوشتهای در «گاردین» به مناسبت صدسالگی او آمده: «نه چاک بری، نه اسکاتی مور، نه جیمز برتون، و نه کیت ریچاردز، هیچکس وحشیتر و بدویتر از این زن که زندگی خود را وقف خدا کرده بود گیتار راکاندرول نمیزد. خواهر روزتا با گیتار گیبسون اسجی خود مردگان را زنده میکرد.» اما شاید بهعلت مذهبی بودنش، زن بودنش، و سیاهپوست بودنش ترانههایش در مقایسه با سایر قهرمانهای موسیقی فولک و راکاندرول خیلی کمتر بازخوانی شده و تجلیل کمتری هم شده. شاید امروز راه رفتن اردکی چاک بری را، که متأثر از او بود، همه بشناسند اما کمتر کسی قدم زدن باوقار خواهر روزتا روی صحنه هنگام گیتار زدن را بهخاطر میآورد.
زمانی که زنده بود، هیچگاه آنطور که باید و شاید تقدیر نشد و به تالار مشاهیر راکاندرول راه نیافت. تازه در ۲۰۰۷ در تالار مشاهیر بلوز جای گرفت. در ۲۰۰۸ هم فرماندار پنسیلوانیا روز یازدهم ژانویه را روز خواهر روزتا نامید. در امریکا خیابانها برای اجراهای خیابانیاش بند میآمدند و برای مراسم سومین عروسیاش ۲۵هزار نفر بلیت خریدند و در استادیوم حاضر شدند، اما پس از مرگش در ۱۹۷۳ (سه سال آخر را بهدلیل سکتهی مغزی و قطع پا بستری بود) در مراسم تشییعش حتی نیمی از کلیسا هم پر نشد.