یک آچارفرانسه به هیبت آدمی سرش را گذاشته روی نازبالشی تمیز در صفحهی بزرگ سفید. این یکی از تصاویر بیلبوردهای نصبشده در اتوبانهای شهر است. پیامی هم در کنار این تصویر به مخاطب داده میشود: «پاشو وقت کاره!» مخاطب اصلی این پیامها کیست؟ معاون فرهنگی هنرهای شهری زیباسازی میگوید: «همهی شهروندان تهرانی.» نایب رئیس مجمع نمایندگان تهران اما نظر دیگری دارد: «مخاطب این پیامها کارگران هستند، البته این توهین به کارگران است.»
شهروند کوشا
«خدایی خیلی ناراحت شدم، یعنی من اصلاً کار نمیکنم؟ برای همین بدبختم؟» مرد ایستاده زیر یکی از بیلبوردهای «شهروند کوشا». کارگر شهرداری است: «ساعتها جون میکنم اما نون زن و بچهام درنمییاد.» مرد دیگری سرش را تکانتکان میدهد. بعدازظهر است و تازه از کار برگشته: «ده ساعت کار میکنم اما به اندازهی هشت ساعت به من حقوق میدن. دستمزدها هم که امسال تغییری نکرده.» سر طاسی دارد و دستش را به کمر زده: «اگه شما معنی این حرفا رو فهمیدی ما هم فهمیدیم، مثلاً یه جایی خوندم نوشته: «هیچ چیز بهتر از کار کردن آدم رو به خوشبختی نمیرسونه، آره؟» با صدای بلند میخندد: « من که این همه کار کردم و خوشبخت نشدم. اتفاقاً آنقدر آدم میشناسم که دلالی کردن و خوشبخت شدند!»
واکنشهای مردم به بیلبوردهای شهرداری شنیدنی است، اگر چند ساعتی سوار تاکسی باشید و در شهر بچرخید یا کنار یکی از بیلبوردها بایستید. پیامها و واکنشها متفاوت است. «خب! واقعا تکدیگری چهرهی شهر را زشت میکند» انتقادها دربارهی «شهروند کوشا» به شبکههای اجتماعی هم کشیده شده و استادان جامعهشناسی هم به این پیامها واکنش معترضانه نشان دادند.
«شهروند کوشا» کمپین سازمان زیباسازی است که در هفتهی کارگر از یکم تا دهم اردیبهشت در سطح شهر اجرا شد. البته این نخستین بار نیست که پروژهای از سازمان زیباسازی بحثبرانگیز میشود. اجرای طرح «نگارخانهای به وسعت شهر» اتفاقاً اشتیاق خیلیها را برانگیخت. هرچند هنرمندان بسیاری به شیوهی اجرای این طرح انتقادهایی داشتند اما خیلیها هم ابراز شعف و خرسندی کردند و این طرح توانست نظر خیلی از شهروندان تهرانی را به خود جلب کند اما این روند ادامه پیدا نکرد و پیامهای شهرداری بهزودی رنگورویی متفاوت گرفت.
«برنامهی تبلیغات فرهنگی سازمان زیباسازی بهصورت بلندمدت اجرا میشود. در این برنامه بهصورت مستمر پیامهایی را با توجه به مناسبتها یا با اهدافی خاص در طول سال روی بیلبوردها نصب میکنیم که کمپین «شهروند کوشا» هم در راستای همین برنامهها بود.»
این پیامها اما چندان به مزاج شهروندان تهرانی، بهخصوص قشر کارگر، خوش نیامده چرا که بر اساس آمار ارائهشده از سوی مرکز آمار ایران در ۱۳۹۴ میانگین نرخ بیکاری یازده درصد بوده و این نرخ برای مردان ۳/۹ و زنان ۴/۱۹درصد است.
ازدواج با کار
در میان این بیلبوردها و پوسترهای تبلیغاتی یکی هم بود که جعبهی حلقهی ازدواجی را به شکل قلب نشان میداد که یک مهرهی آهنی تمیز مثل حلقه در آن نشسته بود و زیر آن این پیام بود که «اولین مرحلهی انجام کار علاقه به آن کار است».
این پوستر خیلیها را دلسرد و ناراحت کرد، بهخصوص آنهایی که معتقدند نباید با کار ازدواج کرد، بلکه باید کار کرد تا زندگی خوبی داشت. یکی از آنها عبدالله وطنخواه، نایب رئیس مجمع نمایندگان تهران، است: «این پیامها باید داده شود، چرا که نه؟ وقتی رؤسا میخواهند که کارگران با کار ازدواج کنند و روز و شبشان کار باشد و اصلاً زندگی نکنند؟ این یک نوع روش سرمایهداری است که همیشه در قبال کارگران اعمال شده. آن هم کارگرانی که با بزرگواری دارند بدون هیچگونه امکاناتی، که جزو حقوق اولیهشان است، صبح تا شب کار میکنند تا هزینههای زندگیشان را بپردازند.»
هرچند مجتبی موسوی، معاون فرهنگی هنرهای شهری، هیچکدام از این حرفها را قبول ندارد و همهی این پیامها را ایدهی دانشجویان و حوزویها پس از مدتها مطالعه و تحقیق عنوان میکند: «نخستین مرحله در پروژهی تبلیغات شهری تحقیق و مطالعه است که جمعی از گروههای دانشجویی و حوزوی انجام میدهند. این گروههای فکری پس از مدتها مطالعه و بررسی این پیامها را آماده میکنند. بعد از آن جمعی از استادان دانشگاهی در کارگاهی سهروزه طرحهای مناسب این پیامها را تهیه میکنند و سپس این پوسترها برای چاپ و نصب آماده میشود.»
وطنخواه اما از هزینههای کلانی حرف میزند که در تمام این مراحل برای تهیهی این پوسترها خرج شده و در عوض تنها دل کارگرانی را که با این پیامها مواجه میشوند به درد آورده. آنها دچار وازدگی شدهاند و در دلشان میگویند: «بیرحما، من دارم جون میکنم که اینطوری به من بگید؟»
موسوی اطلاعات دقیقی از هزینههایی که صرف تهیهی این بیلبوردها شده نمیدهد: «چون تهیهی این بیلبوردها در چندین مرحله انجام شده، هزینههای آن مشخص نیست اما برای حضور هر کدام از استادان در کارگاه سهروزه هدیهی سیصدهزارتومانی میدهند و اگر طرحی برنده شود، به طراح آن پانصد تا هشتصد هزار تومان دستمزد میپردازند.»
دغدغهی وطنخواه اما فراتر از اینهاست. او معترض به روندی است که برای کارگران اعمال میشود: «کارگران در حال حاضر سندیکای مشخصی ندارد. صبح تا شب کار میکنند و همیشه هشتشان گرو نهشان است. حال من این سؤال را مطرح میکنم. آیا این اندیشه درست است که شما کار نکردهاید که موفق نشدهاید؟ متأسفانه باید بگویم که اینطور نیست. خود من بهشخصه تمام روز را دوندگی میکنم اما باز هم با حقوق هشتصد هزار تومان به هیچ کجای زندگیام نمیرسم. بیشتر نمادهایی که در بیلبوردها استفاده شده، چکش، پیچ و مهره، آچار یا کارگران خود شهرداری در حال کار هستند.»
معاون فرهنگی سازمان زیباسازی اما نظر دیگری دارد: «درست است که المانها و نمادهایی که در طرحها استفاده شده کارگری هستند اما رویکرد ما این نبوده و پیام ما به همهی شهروندان تهرانی است. این ایده با هدف نوعی یادآوری وظایف شهروندی به مخاطبان شکل گرفت و کار و تلاش اساس قرار داشت و در نهایت میخواهد نشان بدهد چنین حرکت و تلاش و فعالیتی میتواند در راستای دستیابی به اهداف کلان کشور معنا شود و همچنین تلنگری باشد برای مدیران که زمینهی کسب و کار و فعالیت را برای مردم و شهروندان فراهم آورند.»