۱۹۳۰: ۲۹ ژوئن به دنیا میآید، در بورزچین، روستای کوچکی در چهلمایلی کراکو.
۱۹۳۳: پدر مروژک، کارمند ادارهی پست، خانواده را به کراکو منتقل میکند.
۱۹۳۹: در آستانهی جنگ جهانی دوم، خانواده به بورزچین بازمیگردد. جنگ و اشغال را همچون «سیاهچالی در هستی»، که تمامی قطعیتها را بر باد میدهد و ارزشها، اصول و رسوم را زیرسئوال میبرد، تجربه میکند. به چیرهدستی کمونیسم در بازی قدرت پی میبرد.
۱۹۴۴: دورهی تحصیلات ابتدایی را تمام میکند (دو سال اول را در کراکو تحصیل میکند).
۱۹۴۵: بعد از جنگ، همراه خانواده به کراکو بازمیگردد. به دبیرستان نووُدوُرسکی میرود. عضو فعال پیشاهنگیِ پسران است (که فعالیت آن در ۱۹۴۸ متوقف میشود) در اردوگاه کار جوانانی با نام «خدمت به لهستان»، وابسته به ارتش، نامنویسی میکند.
۱۹۴۹: از دبیرستان فارغ میشود؛ در مؤسسهی پلیتکنیک کراکو مشغول به تحصیل معماری میشود که بعد از گذشت سه ماه آن را نیمهکاره رها میکند. مرگ مادرش.
۱۹۵۰: کاریکاتورهایش در رقابتهایی که هفتهنامهی فکاهی «سنجاقها» برگزار کرده جایزهای دریافت میکند. در آکادمی هنرهای زیبای کراکو ثبتنام میکند اما بعد از مدتی به قصد یافتن شغلی در روزنامهی «پُلیش دِیلی» ترک تحصیل میکند. از ۱۹۵۰ تا ۱۹۵۳ دل در گرو کمونیسم میسپارد و طرفدار دوآتشهی آن ایدئولوژی دگماتیک میشود.
۱۹۵۱: در سمت روزنامهنگار و کاریکاتوریست کار میکند و طرحهایی فکاهی در نشریات مختلف منتشر میکند. به عضویت اتحادیهی نویسندگان لهستان درمیآید. برای فرار از خدمت وظیفهی سربازی در رشتهی شرقشناسی دانشگاه یاگلونیان ثبتنام میکند که آن را نیز در ۱۹۵۲، بعد از دریافت حکم تعلیقی، نیمهکاره رها میکند.
۱۹۵۲: دو مجموعهی اول داستانهای کوتاه فکاهیاش را چاپ میکند: «حکایتهای تپهی زنبورگاوی» و «زرههای نیمبندِ بهدردبخور». مدال صلیب نقرهای روزنامهنگار ممتاز را برای پیشبرد ایدئولوژی رسمی دریافت میکند.
۱۹۵۳: جایزهی «یولیان برون» را، که به نام نظریهپردازی کمونیست است، در رشتهی روزنامهنگاری دریافت میکند.
۱۹۵۵: برای تهیهی گزارش به راهپیمایی جهانی جوانان دموکرات در ورشو اعزام میشود. نوشتن یادداشت دربارهی اجراهای تئاتری و همکاری با چندین گروه تئاتر فکاهی در کراکو و ورشو و همچنین گروه تئاتر دانشجویی بیم بُم (به سرپرستی زبیگنییِو سیبولسکی) را آغاز میکند. رمان طنزش «تابستان کوچک» را بهصورت پاورقی در «پُلیش دِیلی» منتشر میکند. شغلش را در این روزنامه رها میکند تا نویسندهای آزاد باشد.
۱۹۵۶: انقلاب اکتبر به لیبرالیسم و استقلال عرصهی هنر میانجامد و آن را از قید رئالیسم سوسیالیستی رها میسازد. اولین نمایشنامهی کوتاهش «پروفسور» (با زمان اجرای مجموعاً نه دقیقه) بهصورت بخش دومِ برنامهی «شادی بیشوخی» گروه بیم بُم روی صحنه میرود. اولین سفر خارجیاش به مقصد جماهیر شوروی (اُدِسا، کِریمه، مسکو، کییِف). ستوننویسی و یادداشت تئاتر برای روزنامهها. «تابستان کوچک» بهصورت کتاب منتشر میشود.
۱۹۵۷: انتشار «فیل»، مجموعهای از ۴۲ داستان کوتاه او، بیدرنگ مورداستقبال قرار میگیرد و جایزهای نصیبش میکند. بورسیهی سفری دوماهه به فرانسه دریافت میکند. نوشتن یادداشتهای تئاتر را متوقف میسازد.
۱۹۵۸: در نقش بازیگر اصلی در «رُندو»، فیلم کوتاه سورئالیستیِ یانوش مایِوسکی، بازی میکند. نمایشنامهی سهپردهای «پلیس» در «دیالوگ» (نشریهی تئاتری پیشرویی که بعدها تقریباً تمامی آثارش را در آن منتشر میکند) چاپ میشود و در تئاتر دراماتیک ورشو و جاهای دیگر روی صحنه میرود. مشکل سانسور به توقیف موقت این نمایشنامه میانجامد.
۱۹۵۹: با نقاشی به نام ماریا اُبرِمبا ازدواج و به ورشو نقل مکان میکند. مجموعهای از داستانهایش را با نام «ازدواج در عصر اتم» منتشر و همچنین جایزهی دوم مسابقهی درامهای تلویزیونی را برای نمایشنامهی «شهادت پِتِر اُهِی» کسب میکند. برای شرکت در مدرسهی تابستانهی دانشگاه هاروارد به مدیریت هِنری کیسینجر به امریکا سفر میکند.
۱۹۶۰: به ایتالیا و یوگسلاوی سفر میکند. سلسله پاورقی و کاریکاتورهایی را تحت عنوان «از پشت عینکِ اسلاوُمیر مروژک» در نشریهی «تقاطع» کراکو منتشر میکند.
۱۹۶۱: به لندن سفر میکند. «بوقلمون» در کراکو روی صحنه میرود؛ «کارول»، «در پهنهی دریا» و «استریپ تیز» در گِدانسک. داستان طنز کودکانهی مصوری را با نام «پرواز به جنوب» منتشر میکند.
۱۹۶۲: جایزهای ادبی در ژنو دریافت میکند. به اروپا سفر میکند.
۱۹۶۳: سوم ژوئن با ویزای توریستی همراه همسرش عازم ایتالیا میشود و تا ۱۹۶۸ در آنجا میماند. در کیاواری، در روستای کوچکی در «ریویه را»ی ایتالیا ساکن میشود و به انتشار نمایشنامههای خود در لهستان ادامه میدهد. «تانگو» را مینویسد.
۱۹۶۴: «تانگو» در «دیالوگ» منتشر میشود. جایزهی بنیاد آلفرد یُرژیکووسکی را در نیویورک و جایزهی طنز سیاه را در پاریس دریافت میکند.
۱۹۶۵: «تانگو» برای نخستین بار اول در بلگراد و بعد در بیدگوژچ و ورشو و سراسر لهستان و جهان روی صحنه میرود و به بزرگترین موفقیت حرفهای مروژک تبدیل میشود.
۱۹۶۶: «تانگو» را تام استاپردِ بزرگ بر اساس ترجمهی نیکولاس بِتِل برای صحنه تنظیم و بازنویسی میکند و با کارگردانی تِرِور نان بههمت کمپانی تئاتر رویال شکسپیر در لندن روی صحنه میرود.
۱۹۶۷: به پاریس نقلمکان میکند. نامهاش، در اعتراض به حملهی نیروهای ارتش لهستان به رهبری اتحاد جماهیر شوروی به چکسلواکی، در «لوموند» و نشریهی لهستانی «کولتورا» در پاریس منتشر میشود. به محض ابلاغ دستور مقامات لهستان به مروژک برای بازگشت به کشورش و بعد از تسلیم درخواست پناهندگی او به دولت فرانسه، تمامی آثار و اجرای نمایشنامههای او ممنوع اعلام میشود، این ممنوعیت پنج سال طول میکشد. در تابستان همین سال «واتسلاو» را مینویسد، اولین نمایشنامهی او که در لهستان منتشر و اجرا نمیشود. تازهترین کتاب او، مجموعهای از کاریکاتورهایش با نام «از پشت عینکِ اسلاوُمیر مروژک»، در ماه ژوئیه روی پیشخان کتابفروشیها میرود.
۱۹۶۹: بهرغم ممنوعیت انتشار آثارش، در روز جهانی تئاتر، بخش بلندی از «تانگو» در تلویزیون ملی لهستان به نمایش درمیآید و نشان میدهد که سانسور رسمی لهستان چه مایه گزینشی عمل میکند. همسر مروژک براثر سرطان درمیگذرد.
۱۹۷۰: اولین اجرای «واتسلاو» در زوریخ روی صحنه میرود و نمایشنامه به زبان آلمانی منتشر میشود. اجرای صحنهای اول این اثر به انگلیسی در ماه اوت در جشنوارهی اِسترَتفورد در اُنتاریو کانادا.
۱۹۷۱: از عضویت در اتحادیهی نویسندگان لهستان استعفا میدهد.
۱۹۷۲: جایزهی ادبیات اروپای دولت اتریش را دریافت میکند.
۱۹۷۳: در بهار این سال، نمایشنامههای جدید مروژک مجدداً در نشریهی «دیالوگ» منتشر میشوند و در سراسر لهستان روی صحنه میروند. جایزهای نقدی از دانشگاه پنسیلوانیای امریکا دریافت و متعاقب آن از دسامبر تا مارس ۱۹۷۴ در امریکا و امریکای جنوبی سفرهای متعدد میکند.
۱۹۷۴: در برلین غربی و به لطف حمایت مالیِ آکادمی اُستوش داینست فیلمنامهای با نام «جزیرهی گلسرخها» مینویسد که فرانتس پِتِر ویرت در ۱۹۷۶ فیلمی براساس آن میسازد.
۱۹۷۵: نمایشنامهی «قوزی» در شهرهای وُدژ و کراکو روی صحنه میرود. «مهاجران» نیز بارها و بارها در لهستان و خارج از آن روی صحنه میرود و با استقبال وسیعی روبهرو میشود. مقامات لهستانی اعلام میکنند که در صورت تمایل، از بازگشت او به آن کشور استقبال میکنند.
۱۹۷۷: نمایشنامههای «خیاط»، «روباه فیلسوف»، «شکار روباه» و «سِرِناد» (خنیا) را منتشر میکند. فیلمی به نام «عشق» را برای تلویزیون زوددویچه روندفونک آلمان مینویسد و کارگردانی میکند.
۱۹۷۸: حق تابعیت فرانسوی دریافت میکند. از اتحادیهی نویسندگان لهستان درخواست عضویت مجدد میکند و برای اولین بار پس از ۱۹۶۳ به لهستان بازمیگردد.
۱۹۷۹: اجرای اولِ «واتسلاو» در وُدژ لهستان. فیلمی به نام «بازگشت» را برای تلویزیونِ زوددویچه روندفونک آلمان میسازد. برای حضور در اجرای اول «مهاجران» در مکزیکوسیتی به مکزیک سفر میکند و همانجا با دستیار کارگردانِ نمایش سوسانا اُساریو رُساس، همسر آیندهاش، آشنا میشود.
۱۹۸۰: «با پای پیاده» را منتشر میکند.
۱۹۸۱: به لهستان سفر میکند. اجرای اولِ «سفیر» و «با پای پیاده» در لهستان. بعد از کودتای نظامی و اعلام حکومت نظامی در سیزدهم دسامبر، در اعتراض به دیکتاتوری یاروژِلسکی نامهی سرگشادهای به «لوموند» و «اینترنشنال هِرالد تریبیون» مینویسد و در آن توجیهات و استدلالات دروغینی را به تمسخر میگیرد که در توجیه آن نظام به کار میرود. خودش انتشار آثارش در مطبوعات یا اجرا و نمایش آثارش بر صحنه و در تلویزیون لهستان را ممنوع اعلام میکند. تئاترهای لهستان اما همچنان نمایشنامههایش را بر صحنه میبرند؛ هرچند اجرای «سفیر»، «واتسلاو» و «آلفا» ممنوع اعلام میشود.
۱۹۸۳: «یک روزِ تابستان» منتشر میشود. در مسکو، تئاتر چلووِک اجرایی زیرزمینی از «مهاجران» را به نمایش درمیآورد که به امضای آن گروه تبدیل میشود.
۱۹۸۴: اولین انتشار «واتسلاو» در مجلدی به همراه «سفیر». مروژک اجرایی از «سفیر» را به کارگردانی خود در مونیخ روی صحنه میبرد. متن لهستانی «آلفا» در فرانسه منتشر میشود و اجرایی از این متن به زبان اصلی در لندن بر صحنه میرود.
۱۹۸۷: با سوسانا اُساریو رُساس ازدواج میکند. برای اولین بار بعد از اعلام حکومت نظامی در ۱۹۸۱، به لهستان بازمیگردد تا در کنار پدرِ رو به موتش باشد. اجرای اول «معامله» و «پرتره». «سفیر» نیز به صحنههای لهستان بازمیگردد.
۱۹۸۸: در همایش مشترکِ بنیاد نوبل و تئاتر رویال دراماتیکِ سوئد در استکهلم شرکت میکند. «پرتره» در تئاتر هنر مسکو اجرا میشود.
۱۹۸۹: در بهار، از پاریس به مکزیکو میرود. مزرعهای بزرگ به نام لا اِپیفانیا میخرد، در کوههای میان مکزیکوسیتی و پوئِبلا در نزدیکی روستای تلائوپان.
۱۹۹۰: در تابستان، در فستیوال دوهفتهای مروژک که به مناسبت شصتمین سالگرد تولدش در کراکو برگزار شده شرکت میکند؛ شهروندی افتخاری این شهر را به او اعطا میکنند. برج بلندی در مزرعهاش در مکزیکو میسازد. در دسامبر بهعلت تورم عروق آئورت بهشدت مریض میشود و زیر تیغ جراحی میرود.
۱۹۹۱: دچار فراموشیِ مقطعی، گم شدنهای متوالی و افسردگی میشود و یک سالی را در نقاهت میگذراند. جایزهای مالی از سوی مرکز نمایشنامهنویسان «مینیه پُلیس» امریکا دریافت میکند.
۱۹۹۲: از ژانویه تا آوریل نمایشنامهی «بیوهها» را مینویسد و آن را (به زبان و با بازیگران لهستانی) در ماه مارس در فستیوال دیونیزیا در سییِنای ایتالیا و سپس در برنامهی ماه فرهنگ اروپا در کراکو بر صحنه میبرد. پاییز، به لهستان میرود.
۱۹۹۳: «عشق در کریمه» را منتشر میکند: تقلید هزلآمیزی از مضامینی چخوفی.
۱۹۹۴: اجرای اولِ «عشق در کریمه» در کراکو و پاریس. مجموعه آثارش در زبان لهستانی منتشر میشود. «بیوهها» در مسکو با نام «موز؛ یک فارسِ پرلاف و گزاف» روی صحنه میرود.
۱۹۹۵: «عشق در کریمه» در تئاتر هنر مسکو. موج بیکاری، خِفتگیری و فساد در مکزیکو سبب میشود تا مروژک احساس کند در محاصره و در معرض خیانت خدمتکاران و کارگران خود است. محافظ شخصی استخدام میکند و مسلح میخوابد.
۱۹۹۶: از ترس حمله، مجبور به ترک مزرعه میشود و به کراکو بازمیگردد. انتشار ستون جدیدی از مقالات خود با نام «روزنوشتهای بازگشت» را آغاز میکند. «پدران روحانی» را به زبان انگلیسی مینویسد.
۱۹۹۸: «منظرهای زیبا» را مینویسد. اجرای اثرِ یرژی یاروتسکی با نام «تاریخچهی لهستانِ خلق به روایت مروژک»، بر اساس مونتاژی از نمایشنامههای مختلف نویسنده، جایگاه ممتاز او را در مقام روایتگر زندگی مردم در لهستان عصر کمونیسم بار دیگر اثبات میکند.
۲۰۰۰: «پدران روحانی» و «منظرهای زیبا» منتشر میشود. مدرک دکترای افتخاری دانشگاه یاگلونیان کراکو را دریافت میکند.
۲۰۰۱: اجرای «پدران روحانی» در تئاترو دوزهی شهر جنوای ایتالیا.
۲۰۰۲: اجرای «پدران روحانی» در کراکو.
۲۰۰۳: دریافت نشانِ لژیون دونورِ دولت فرانسه.
۲۰۰۸: ترک لهستان و اقامت در نیس فرانسه.
۲۰۱۳: پانزدهم آگوست، مرگ در نیس. او را در کلیسای سنت پل کراکو به خاک سپردند.
* این مطلب پیشتر در بیستوسومین شمارهی ماهنامهی شبکه آفتاب منتشر شده است.
دربارهی زندگی و آثار دیگر اسلاوُمیر مروژک، این مطالب را هم اگر فرصت کردید بخوانید: