با تحقیق در اغلب سبکهای موسیقی که از اواخر قرن نوزده تا امروز بهتدریج ظهور و رشد کردهاند (مثل بلوز، جاز، راک، مدرن، تجربی، و مینیمال) کمابیش میتوان خاستگاه اولیهی آنها را تشخیص داد. اما نکتهی شایان توجه این است که بیشتر این سبکها در دنیای معاصر دیگر آنچنان به مبدأ پیدایش خود وابسته نماندهاند. طبیعی هم هست. چون همهچیز شهری شده و با آداب زندگی اجتماعی امروزی عجین. پس هرجا بافت اجتماعی شهری رشد کند، مظاهر اینچنینی نیز بهتدریج در فرهنگ آن دیده خواهد شد.
بااینحال بهنظر میرسد بسیاری از پدیدههای اینچنینی با برخی اقلیمها یا فرهنگها سازگاری کامل پیدا نکرده و طبعاً رشدشان هم در آن اقلیمها چشمگیر نیست، مثل ورزش ژیمناستیک در کشور ما. از استثناها که بگذریم بعید میدانم با توجه به فیزیک و اندام، فرهنگ، ساختار اجتماعی و سیاسی و حتی اقلیم نسبتاً خشکمان تا چندین دههی دیگر هم امیدی داشته باشیم که این رشته در کشور ما جا باز کند. نهتنها اینجا بلکه در کل مناطق مشابه. کاری ندارد. بگردید و ببینید میتوانید فقط پنج ژیمناست مطرح از شمال افریقا، آسیایمیانه و خاورمیانه پیدا کنید که طی کل ادوار المپیک در میان بیست نفر اول باشند. اما برعکس در کشورهای بلوک شرق اروپا، روسیه، چین و کشورهای شرق دور چه؟ یعنی اینها اتفاقی است؟ بعید بهنظر میرسد. بههماندلیل که بعید بهنظر میرسد صنعت موسیقی و سبکهای پیشرو در منطقهی اسکاندیناوی تصادفی تا این حد رشد کرده باشند. اما آنجا چه خبر است؟
موسیقی جاز و پیشرو در اسکاندیناوی
اگر این توفیق نصیبتان شده باشد که شهرهای اسکاندیناوی را از نزدیک دیده باشید، محال است که نظم و انضباط شهر، رفتار محترم و آرام شهروندان، ویترینهای شیک و فکرشده، خیابانهای تمیز، انسانهای آراسته، رفتار متمدنانه با خارجیها و تمایل به گفتوگوی فرهنگی (کشتار دو سال پیش دانشآموزان مهاجر در حومهی اُسلو منسوب به اقلیتی رادیکال بوده و تعمیمدادنی نیست) و البته اقلیم و طبیعت بکر و خلسهآور آن به چشمتان نیاید. دشتهای وسیع و مملو از دریاچههای کوچک و بزرگ، خردهجزیرههای بیشمار در دریا (Archipelagos)، تابستانهای دلانگیز که نیمهشبشان هم گرگومیش است، زمستانهای سرد و تاریک با سوز قطبی کشنده و در یک کلمه همهچیز خیلی خاص و باوقار است؛ وقاری که در موسیقی آنها نیز دیده میشود. اسکاندیناویاییها (بهخصوص اهالی سوئد، نروژ و ایسلند) حضور عجیبی در صحنهی موسیقی نوگرای دنیا دارند.
هرچند هنرمندان اروپایی بهتدریج جاز و بلوز را، که دهههای متمادی سرقفلی انحصاری زادگاه اصلیاش امریکا و اقمار وابسته به آن بود (فرهنگ سیاهپوستان و ممالک امریکای لاتین)، جذب کردند و مشتقاتی از آن مثل راک عملاً در قارهی سبز و بهخصوص انگلستان بارور شد و از دههی شصت اصطلاحات جدیدی چون «جاز اروپایی» نیز وارد ادبیات موسیقی شد، از جنبهی کمی و کیفی منصفانهتر است تا با جسارت کامل موسیقی جاز و پیشرو اسکاندیناوی را از باقی اروپا جدا کنیم. حتی بزرگان امریکایی موسیقی جاز چون «کیت جَرِت»، که پروژههای مشترک موفقی هم با اروپاییها داشتهاند، عملاً همکاران غیراسکاندیناویایی نداشتهاند. نمونهی بارز کوارتت مشهور اروپایی (European Quartet) کیت جرت است که فقط متشکل از وایکینگها بود («یان گاربارک»، ساکسیفونیست نروژی؛ «پاله دَنیلسون» باسنواز و «جان کریستنسن» کوبهاینواز که هر دو اهل سوئد بودند).
اگر قرار باشد از همهی آنهایی که از این منطقه آمدهاند و در موسیقی پیشرو امروز جهان اثرگذار و صاحبسبک بوده یا هستند نام آورده شود، بهتنهایی جزوهای خواهد شد؛ جزوهای که بیاغراق نام بیش از پانصد هنرمند برجسته در آن به چشم خواهد خورد. پس در ادامه تنها به چند نکتهی اساسی اشاره خواهد شد که در آثار عموم آهنگسازان منطقه دیده میشود. بهکارگیری و امتزاج عناصر بومی موسیقی نوردیک، تأثیرپذیری ملموس از طبیعت منحصربهفرد آنجا و البته انعکاس وقار و آراستگی اجتماعیشان در کیفیت اجراها از خصیصههای کمابیش مشترک همهی آنهاست. وامداری بافت ملودیک از موسیقی فولکلور مناطق قطبی (مثل آوازهای اقوام سامی) در موسیقی بزرگانی چون «ماری بوئن» (خوانندهی نروژی) یا «نیلس پترمولوائر» (ترومپتنواز نروژی)، الهام از ضرباهنگ لنگ رقصهای پولسکا در ریتم آهنگسازی یا بداههنوازیهای «اسبیورن سوِنسون» (پیانیست سوئدی)، «یوناس کنوتسن» (ساکسیفونیست سوئدی) یا «بیورن مهیر» (باسنواز سوئدی)، و فورنُتهای کشیده در آثار هنرمندانی چون «تریه ریپدال» (گیتاریست نروژی) که یادآور طبیعت مسطح و توندرایی شمال اسکاندیناوی است، تنظیمهای عموماً مملو از جلوههای صوتی در زمینه در آثار هنرمندانی چون «کریستیان والومرد» (کیبوردنواز و پیانیست نروژی)، گروه «سیگور رس» یا «اولاف آرنالدز» (هر دو از ایسلند) که سنگینی و کرختی سرما را القا میکند، نوانس و آکسانگذاریهای شدید و تیز مثل شیوهی نوازندگی یان گاربارک که همچون سوز سرما گاه حتی بهطرز آزاردهندهای تا مغز استخوان شنونده نفوذ میکند یا تقطیعهای آوازی «بیورک» (خوانندهی ایسلندی) و آراستگی و وقار در کیفیت اجرا در آثار هنرمندانی چون «تورد گوستاوسن» یا «کتیل بیورنستاد» (هر دو از نروژ) از سویی تعلق شمالیها به فرهنگشان و از سویی دیگر میزان اثرگذاری شرایط اقلیمی بر خلاقیت و نوع کارشان را نشان میدهد. منطقهای که بیش از پنج ماه از سال سایهی غم، سرما و تاریکی بر آن چیرگی دارد و فعالیت اجتماعی در آن به حداقل میرسد (سوئد بالاترین آمار خودکشی و افسردگی را در اروپا دارد)، چهبسا برای هنرمند گریزگاه دیگری باقی نگذارد مگر خزیدن به خلوت و تمرکز صرف بر آهنگسازی و بیان آهنگین خودش با نظم و وسواس فراوان. سکوت حاصل از دشتهای پوشیده از برف که پردهی گوش را مقعر میکند چنان آرامش خلسهواری را القا میکند که محال است از آن خلاص بشوید. اینها خصایصی هستند که باعث میشوند موسیقی اسکاندیناوی شبیه هیچ موسیقی دیگری نباشد.
صنعت موسیقی در قلب اسکاندیناوی
نروژ، دومین کشور پرجمعیت منطقه با شش میلیون نفر جمعیت، مدت زیادی نیست که از سوئد جدا شده و استقلال یافته است (از ۱۹۰۵). این دو کشور مشترکات فرهنگی متعددی با هم دارند. پس بیراه نیست اگر سوئد را قلب اسکاندیناوی و معیار آمارها قرار دهیم (بهخصوص اینکه هنوز بر سر اینکه فنلاند در حریم اسکاندیناوی قرار بگیرد یا تنها صرفاً کشوری شمالی یا همان نوردیک تلقی شود مناقشه وجود دارد). آنچه دربارهی هنرمندان و موسیقی پیشرو و جاز اسکاندیناوی گفته شد، تنها لایهی نمایان ماجراست. در پس پردهی موسیقی امروز دنیا نیز اسکاندیناوی آنچنان نقشی دارد که بیتعارف میتوان این سؤال اساسی را مطرح کرد که «موسیقی دنیا بدون وایکینگها چه کار میکرد و کجا میایستاد؟» تمام خصلتهایی که برای بخش نمایان موسیقی شمالیها برشمرده شد در این عرصه هم مشهود است. مجهزترین استودیوهای جهان در اسلو، استکهلم، کپنهاگ و گوتنبرگ فعالیت دارند. وسواسیترین مهندسان صدا سوئدی و نروژی هستند و مهمترین آثار جدی دنیا در آنجا ضبط میشود. بهترین آثار پاپ دنیا زادهی خلاقیت آهنگسازان و تنظیمکنندههای اسکاندیناویایی است. تهیهکنندگان سوئدی، به تأیید بسیاری، دقیقترین و شفافترین مناسبات کاری را برقرار میکنند و … در ادامه به چند مثال اشاره میشود:
– در میان فهرست پنجاه آهنگ برتر پاپ و راک، که هفتهنامهی بیلبورد طی سی سال اخیر هر ماه منتشر کرده است، سوئدیها بهطور متوسط در پنج قطعه نقش محوری داشتهاند (تهیهکننده، آهنگساز، تنظیمکننده یا نوازنده).
– در میان فهرست سی آلبوم موسیقی پرفروش هر سال که آن را هم بیلبورد منتشر میکند (ده آلبوم برتر پاپ و راک، ده آلبوم برتر جاز، ده آلبوم برتر کلاسیک) حداقل چهار آلبوم در استودیوهای سوئد یا بهدست مهندسان اهل این کشور ضبط شده است.
– موسیقی بعد از صنایع فولاد، خودروسازی و مخابرات چهارمین صنعت پردرآمد سوئد است.
– آهنگسازان یا تهیهکنندگان بسیاری از ستارههای معروف و بینالمللی پاپ نظیر «بکاستریتبویز»، «مایکل جکسون»، «بونجُوی»، «انسینک»، «سلین دیون»، «دایانا راس»، «انریکه ایگلسیاس»، «سانتانا»، و… «پینک»، سوئدی هستند.
– هنرمندان و گروههای مطرح پاپ و راک سوئدی، نروژی، ایسلندی و دانمارکی بیشمار هستند. گشتی در اینترنت و دانشنامهی ویکیپدیا بزنید تا ببینید بسیاری از نامهایی که حتی تصورش را هم نمیکردید اهل این منطقه هستند.
– با اینکه ممالک اسکاندیناوی از زمان کشورگشایی وایکینگها دیگر هیچگاه درصدد ایجاد مستعمره نبودند و همواره بیطرف و صلحجو بودهاند و طبیعتاً مجال کمتری برای گفتوگو با فرهنگهای دیگر داشتهاند (مثل فرانسویها با ممالک شمال و مرکز افریقا، یا بریتانیا با ممالک خاوردور، جنوب افریقا یا شبهقارهی هند)، از نظر آماری نوازندگان و آهنگسازان سوئدی بالاترین میزان همکاری هنری را با موسیقیدانان ممالک دیگر دارند.
– خدمات نوین اینترنتی موسیقی از جمله Spotify و Soundcloud را سوئدیها ایجاد کردهاند.
– سرویسهایی چون Kazaa و Piratebay، که البته جنجالهای قانونی فراوانی هم در پی داشتهاند و قبلهگاه Torrent بازها هستند، منشأ سوئدی دارد.
و در پایان این نکته را فراموش نکنید که سوئد تنها نُه میلیون نفر جمعیت دارد. بهنظر میرسد دلیل آوردن کافی باشد (!) برای اثبات این نکته که کلاً سرما چیز خوبی است.
* این مطلب پیشتر در پنجمین شمارهی ماهنامهی شبکه آفتاب منتشر شده است.